مجله نماوا، رضا صائمی

«خط باریک قرمز» به کارگردانی فرزاد خوشدست را به ظاهر می‌توان در ذیل مستندهای آسیب‌شناسانه و تربیتی قرار داد که در سطح و لایه ظاهری اثر به بازنمایی وضعیت یک دارالتادیب ویژه نوجوانان می‌پردازد، اما هم پردازش و نوع روایت سوژه در اینجا با مستندهای مشابه متفاوت است و هم در لایه درونی ماجرا با تصویری از تئاتر درمانی و در خوانشی کلی‌تر با نقش و تاثیر هنر و کنش هنری بر پالایش روانی انسان‌ها به ویژه نوجوانان روبه‌رو هستیم.

قصه درباره یک گروه مجرم نوجوان در زندان است که با کمک چند مربی تئاتر و بازیگر، تصمیم می‌گیرند نمایشی را روی صحنه ببرند تا اگر موفق بود به این بهانه و برای اجرا یک روز از زندان خارج شوند، اما تجربه این نمایش به فرصتی برای پالایش و خودسازی آنها تبدیل می‌شود و این همان واقعیتی است که فروید در کارکرد هنر برشمارده و معتقد بوده که هنر می‌تواند مکانیسم دفاعی تصعید را برجسته و تقویت کند تا به این ترتیب فرد از طریق تربیت و پرورش استعدادهای خود به مقابله با بخش سایه وجودی خود بپردازد.

از این حیث باید مستند «خط باریک قرمز» را واجد رویکردی روانکاوانه دانست که به ضمیرناخودآگاه شخصیت‌های نوجوان یک دارالتادیب می‌پردازد که در مواجهه با یک موقعیت هنرمندانه فرصت خودسازی یا بازسازی خود را فراهم کرده و در واقع کارکرد تراپی تئاتر را نشان می‌دهد. در واقع تئاتر و بازی به بستری برای روانکاوی آنها بدل می‌شود. بستری که به آنها کمک می‌کند تا مواجهه روانشناختی با خودشان و کمپلکس‌های روانی خود پیدا کنند و در فرایند تمرین و آماده‌سازی برای اجرای تئاتر، تجربه درمان اتفاق بیفتد.

در واقع مستند «خط باریک قرمز» روایتی است از تئاتر تراپی که از این حیث مستند را در ذیل ژانر سایکودرام قرار می‌دهد. توماج دانش‌بهزادی که مربی این تیم است ظاهرا در زمینه تئاتردرمانی تخصص دارد و خوشدست به همین دلیل از او به عنوان کاراکتر اصلی استفاده کرده است. در تیتراژ پایانی مستند هم درباره تئاترتراپی و سایکودرام توضیحاتی داده می‌شود با ذکر این خبر که تلاش‌های در دست انجام است تا اولین مدرسه تئاترتراپی در ایران راه‌اندازی شود.

خط باریک قرمز

سیری در تئاتر درمانی

از ویژگی‌های مهم تئاتر درمانی از حیث روانشناختی، تبدیل مراجعه از یک فرد منفعل و پذیرنده به یک فرد فعال و کنشگر است. بازی کردن همان مولفه‌ای است که امکان کنش‌پذیری مراجع را محقق کرده و به او کمک می‌کند تا از لاک درونی خود بیرون آمده و فراتر از مکانیسم‌های دفاعی‌اش به عنوان واکنش‌های غریزی نسبت به یک موقعیت آزاردهنده، به خودآگاهی نسبت به ضعف‌های خود رسیده و این خودآگاهی که از طریق تجربه نمایشی و بازیگری حاصل شده به اراده معطوف به تغییر بدل شود. این فرایندی است که درطول مستند و تمرین‌های مستمر این گروه تئاتری رخ می‌دهد و گویی مخاطب با فرایند یک درمان بالینی در شمایل نمایشی روبرو می‌شود.

حضور برخی چهره‌های شناخته شده بازیگری از افشین هاشمی گرفته تا هنگامه قاضیانی و فرهاد اصلانی که به عنوان مربی به آموزش و تمرین تئاتر با این بچه‌ها می‌پردازند، کنجکاوی مخاطب را برای تماشای این موقعیت بیشتر می‌کند. بخشی از جهان درونی و چالش‌های فردی آنها با خودشان، خانواده، دوستان و جامعه در گفت‌وگوی با این چهره‌ها بازنمایی شده و این تمهید کمک می‌کند تا بیشتر به دنیای درونی این نوجوان‌ها راه پیدا کنیم و با ویژگی‌های شخصیتی آنها آشنا شویم.

در دورهای تمرین، هر یک از اعضاء جرمی را که مرتکب شده به شکل نمایشی اجراء می‌کند که موجب می‌شود او از طریق بازسازی صحنه جرم به بازنگری رفتار خود هم بپردازد. در این خوانش دراماتیک، اغلب آنها روحیه و اعتماد به نفس لازم برای بازسازی خود را پیدا کرده و با انگیزه و امید بیشتری به زندگی و آینده خود می‌نگرند. در واقع کلاس‌های تمرین تئاتر در اینجا به اتاق‌های مشاوره شباهت پیدا می‌کند که در فرایند آن بازشناسی روانشناختی از شخصیت‌ها اتفاق می‌افتد.

بر این اساس می‌توان گفت «خط باریک قرمز» دو مولفه مهم دارد. یکی روایت آسیب‌شناسی نوجوانان بزهکار و مواجهه روانشناختی با آنها و پیچیدگی‌های رفتاری‌شان و دیگری اثبات ضرورت و کارکردهای تئاتردرمانی و توجه جدی‌تر به سایکودرام. فرزاد خوشدست در «خط باریک قرمز» ما را با خوانشی متفاوت از نوجوانان مجرم و دنیای درونی آنها آشنا می‌کند. نگاهی که در نهایت تلاش می‌کند مجرم را به منجی خود بدل کند. اینکه چگونه می‌توان و باید با نوجوانان بزهکار رفتار کرد که از آنها به عنوان افراد خلافکار، انسانی خلاق تربیت کرد.

تماشای «خط باریک قرمز» در نماوا