مجله نماوا، یاسمن خلیلی‌فرد

در آشفته‌ بازار این روزهای سینما و شبکه‌ی نمایش خانگی، که متأسفانه بسیاری از آثار تصویری لودگی را جایگزین طنز می‌کنند و به جای خلق موقعیت‌های خنده‌دار و بهره‌گیری از پتانسیل‌های درونی هر موضوع و قصه، به شوخی‌های سخیف، سطحی و مبتذل روی می‌آورند، جدیدترین سریال افشین هاشمی، «داوینچیز» می‌تواند گامی رو به جلو و امیدوارکننده در این مسیر بردارد و به مخاطب اثبات کند که هم‌چنان می‌تواند خندید بی‌آن‌که به راه‌های میانبر و سطحی متوسل شد.

پیش‌تر نیز افشین هاشمی چه در آثار تصویری و چه در تئاترهایش نشان داده بود که به طنز علاقه‌ی خاص و ویژه‌ای دارد. اما خوشبختانه طنزی که او به سراغش می‌رود طنزی عمیق است. موقعیت‌ها و شوخی‌های کلامی آثار او هرگز با چنگ انداختن به ابتذال و توهین‌های جنسی و جنسیتی شکل نمی‌گیرند و در این مسیر نویسندگان متن اثر نیز با او کاملاً هم‌جهت و هم‌سو قدم برمی‌دارند.

«داوینچیز» یک کمدی سرپاست. داستانش را سرراست و ساده روایت می‌کند. ساختار و فرم پیچیده و عجیبی ندارد و موقعیت‌هایی که می‌سازد در عین بامزه بودن قابل‌لمس و قابل درک‌اند.

«داوینچیز» یک امتیاز دیگر نیز دارد و آن این‌که خودش را به طنزش محدود نمی‌کند و انتقادات اجتماعی-سیاسی و مفاهیم عمیق‌تری را نیز در زیرلایه‌های متن خود جای می‌دهد. درواقع این سریال جمع و جور موضوع متفاوتش را با جدیت مضمون به خوبی تلفیق کرده است. نه آن‌قدر تلخ می‌شود که مخاطب را پس بزند، نه آن‌قدر خنده‌دار است که تماشاگر هنگام تماشایش مدام به قهقهه بیفتد و نه خود را بیش از اندازه درگیر مسائل فلسفی و چالش‌برانگیز می‌کند. ضمن آن‌که عاشقانه‌هایی نیز به موازات مسیر داستان شکل می‌گیرند که از چاشنی‌های سریال‌اند. درواقع هاشمی و نویسندگان این سریال کوشیده‌اند تا از هر یک از عناصر بالا بخشی را برداشته و به اندازه خرج کنند. این به اندازه خرج کردن از هر یک از این المان‌ها او را به هدف تعیین‌شده‌ی نهایی‌اش نزدیک می‌کند.

فیلمنامه‌ی «داوینچیز» شاید یک آس نباشد، شاید مخاطب را حیرت‌زده و غافلگیر نکند اما ایده‌ی مرکزی جذاب و متفاوتی دارد. واضح است که هاشمی نتوانسته است بر وسوسه‌ی کنترل خود در وارد کردن ایده‌های نو به فیلم غلبه کند. او دوست داشته تمام خلاقیتش را به کار گیرد و بنابراین می‌بینیم که سریال از ایده‌ی متفاوتی به ایده‌ی متفاوت دیگر می‌پرد. ایده‌هایی که شاید در ادامه‌ی مسیر داستان به قصه‌هایی تازه در دل فیلمنامه تبدیل شوند.

بازیگران، انتخاب‌های درست و متناسبی با نقش‌های فیلمنامه‌اند. درواقع مجموعه‌ای درست از بازیگران در جای درستی قرار گرفته‌اند که شاید در وهله‌ی اول این ترکیب کمی غیرمنطقی به نظر برسد اما گذر زمانی که در همان قسمت ابتدایی کار رخ می‌دهد و البته تأکید فیلمنامه بر این‌که دو کاراکتر اصلی (ملی و پرویز با بازی سیما تیرانداز و سام درخشانی) برای بچه‌دار شدن و تشکیل یک زندگی کامل و مستقل عجله دارند مخاطب را به باور اینکه آن‌ها در چه موقعیت سنی و چه وضعیتی قرار دارند می‌رساند. البته گاه به نظر می‌رسد کارگردان تلاش می‌کند تا از حضور سام درخشانی به عنوان ستاره‌ی اصلی سریال بیش از حد لزوم بهره گیرد. درواقع قصه در جاهایی توقف می‌کند تا پرویز (درخشانی) به چشم بیاید. با این حال حضور بجا و درخشان دیگر بازیگران کار خصوصاً سیما تیرانداز نیز در بده‌بستان‌های متقاعدکننده و حرفه‌ای‌شان با درخشانی کاملاً چشم‌گیر است.

ریتم داستان مناسب است. رویدادهای قصه در یک زمان‌بندی درست و در یک رشته‌ی به هم پیوسته چیده شده‌اند. نویسندگان، دقت کاملی داشته‌اند که هدف صرف این مجموعه خنداندن مخاطب به هر قیمتی نیست و اصلاً بنا هم نیست که تماشاگر دم به دقیقه قهقهه بزند! نکته‌ی مثبت کار اتفاقاً همین است که هاشمی روی هیچ اتفاق و موقعیتی تأکید نمی‌کند. تماشاگر جایی که باید بخندد می‌خندد و نیازی نیست که بازیگران به هر وسیله‌ای برای خنده گرفتن از مخاطب متوسل شوند. سریال موقعیت‌های خنده‌دار و بامزه کم ندارد اما این موقعیت‌ها هرگز به شوخی‌های جنسیتی و سخیف حتی نزدیک هم نمی‌شوند.

در دوران رکود آثار کمدی و البته تغییر ذائقه‌ی مخاطبانی که حالا با سختگیری بیش‌تری سریال‌ها را دنبال می‌کنند «داوینچیز» سریالی شریف است که با رعایت چارچوب‌ها به سمت هدفش گام برمی‌دارد.  

تماشای «داوینچیز» در نماوا