مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا

افشین هاشمی چه آن زمان که حضور فعالی در نمایش‌های صحنه‌ای داشت و چه زمانی که پای به عرصه بازیگری در تلویزیون و سینما گذاشت و چه حال که در مقام کارگردانی دو مجموعه طنز را در شبکه خانگی نماوا به تولید رسانده است  در بیشتر موارد از یک قاعده کلی پیروی کرده است یعنی طنازی چه در ایفای نقش و چه در مقام هدایت بازیگران وچه در داستان نویسی و چه در مقام کارگردانی. گویی طنازی بخش غیرقابل حذفی از کاراکتر و شخصیت اوست. پس بیراه نیست که چه در مجموعه «شبکه مخفی زنان» و چه در «داوینچیز» دنبال همان دلمشغولی‌های خود برود. در واقع او کاری را به انجام می‌رساند که در آن هم علاقه‌مندی دارد و هم مهارت.

آثار طنز اگر چه همیشه از گذشته ای دور طرفداران پروپاقرص خود را  داشته و دارد در نتیجه سرمایه‌گذاری روی این آثار در حوزه فیلم و مجموعه‌ها با ریسک کمتری توامان است اما مساله این است که در سال‌های اخیر حجم تولیدات به اصطلاح خنده دار و طنز که ملغمه شده‌اند از شوخی‌های  کلامی و گاه جنسی تا مثلا کمدی‌های (Slapstick) اسلپ استیک (کمدی های بزن و بکوب) باعث شده است ذائقه علاقه‌مندان به این ژانر (گونه) به مرور تغییر کرده و سطح سلیقه‌ها به شدت دچار نزول و گاه ابتذال شود.

در این میان افشین هاشمی با اشراف به این موضوع راه خود را می‌رود یعنی ساخت و تولید آثاری که علاوه بر ایجاد حس شادی در مخاطب آنها را با زبان طنزی تلخ و گزنده با آسیب‌ها و چالش‌هایی که جامعه و مردمانش با آن مواجه هستند روبرو می‌سازد. بدیهی است که با تغییر ذائقه غالب مخاطبان جذب و علاقه‌مندسازی آنها سخت و گاه بعید باشد با این همه به نظر می‌رسد چه رسانه نماوا در مقام تولید کننده اثر و چه افشین هاشمی در مقام کارگردان ریسک بالای انجام کار را پذیرفته‌اند. کمااینکه بعد تولید مجموعه طنز «شبکه مخفی زنان» که بعد از برخی مسائل پخش آن از مدتی پیش آغاز شده است. تولید مجموعه «داوینچیز» نشان از موفقیت نسبی در جلب مخاطبی دارد که سال‌هاست در معرض کمدی‌های سخیف وبه اصطلاح شانه تخم مرغی قرار داشته‌اند.

افشین هاشمی در «داوینچیز» همان فرمول امتحان پس داده شبکه مخفی زنان را ادامه می‌دهد بی‌آنکه ذره‌ای تحت تاثیر تغییر ذائقه مخاطب آثار سخیف کمدی قرار گرفته باشد. در نتیجه برای درک بهتر مجموعه «داوینچیز» مخاطب جدی آثار طنز همچون «شبکه مخفی زنان» همان فرمول ثابت اینگونه آثار را مد نظر داشته باشند چه «داوینچیز» و چه «شبکه مخفی زنان» داعیه خنداندن پررنگ مخاطب را ندارند. اساسا جنس کمدی این دست آثار ادعایی هم در این زمینه برای خود قائل نیستند. آنها مخاطب را دعوت می‌کنند که با کمی مکث تماشاگر داستان و کاراکترها باشند. در واقع مکث حلقه مفقوده تماشاگران در آثاری همچون «داوینچیز» است که با آن هم طرحی ولو کم‌رنگ از لبخند را در سراسر تماشای «داوینچیز» تجربه کنند و هم با زبان طنز کمی از تلخی آنچه که می‌بینند را هضم کنند.

 اگر چه «داوینچیز» داستان تازه‌ای ندارد. اما آنچه «داوینچیز» را برای مخاطب از تکراری بودند نجات می‌دهد نگاه تازه به حوادث و اتفاقات پیش روی کاراکتر پرویز و ملیحه در آن است. «داوینچیز» حکایت زن و شوهر جوانی است که سودای زندگی آرامی دارند اما در عین حال حاضر نمی‌شوند از اصول و قواعد اخلاقی که به آن اعتقاد دارند چشم پوشی کنند.هر چند آدمی همیشه در معرض گناه است و کیست نداند که گناه، همیشه شیرین‌تر از چشم‌پوشی از آن است. پرویز بخشی از جامعه را نمایندگی می‌کند که در حالی که می‌خواهد پایبند اخلاقیات باشد نیم نگاهی به گناه شیرین دارد آن هم با توجیه کردن همه چیزهایی که او را از ارتکاب به گناه شیرین باز می‌دارد. به گمانم آدم‌هایی چون پرویز کاراکتر نام آشنا و ملموسی در جامعه پیرامونی ما هستند که ما نیز همه روزه در معرض آن قرار داریم و شاید به همین جهت هم هست که در چند قسمت ابتدایی «داوینچیز» اغلب مخاطبان ارتباط بهتری با کاراکتر پرویز برقرار کرده‌اند (هر چند نباید از بازی شیرین و دلنشین و باور کردنی سام درخشانی که نشان داد در خلق شخصیت‌های طنز غیر تکراری به پختگی خوبی رسیده است غافل بود). از سویی دیگر ملیحه (سیما تیرانداز) هست که او هم پایبند اخلاقیات است اما عامدانانه از جاذبه‌ای گناه شیرین دوری می‌کند.در واقع او را باید ور نهیب دهنده وجدان پرویز دانست که توجیه‌های او را نمی‌پذیرد.

همچنان که اشاره شد برای درک بهتر «داوینچیز» مخاطب باید مکث بیشتری روی کلمات و تصاویر داشته باشد که نتیجه‌اش حتما رضایت خواهد بود.

تماشای «داوینچیز» در نماوا