مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

اصطلاح مشهور «برگ برنده رو کردن» به بزنگاهی از یک روند اشاره دارد که گویا موقعیت‌ها به بن‌بست رسیده و مَفِری (گریزگاهی) برای رسیدن به تحول یا اثربخشی وجود ندارد. در چنین حالت‌هایی است که برگ برنده و آس رو کردن می‌تواند به مفهوم غافلگیری رنگ و جلا بدهد و حلقه‌های انسانی پیرامون یک موضوع را بار دیگر  نسبت به پیگیری آنچه در حال رخ دادن است راغب سازد.

جانمایی چنین اصطلاحی در تحلیل عوامل جذب مخاطبان به سریال «داوینچیز» می‌تواند راهگشا باشد؛ چه آنکه «داوینچیز» از همان ابتدا تلاش کرد شکل دیگری از شخصیت پردازی یا بازیگری را به مخاطبان بنمایاند که به ویژه در آن اجرای جذاب بیوک میرزایی از لوطی قهوه‌خانه‌ای نشانه‌هایی از رویکرد متفاوت این سریال به روایتگری موقعیت‌های زیستی کاملا قابل مشاهده است.

رونمایی از شخصیت ذی‌نفوذ

سریال پس از گذشت سیزده قسمت اکنون به جایی رسیده که مخاطبان انتظار به نتیجه رسیدن سریعتر معماها و گره‌ها را دارند. در اینجاست که رونمایی از شخصیت ذی نفوذ و پشت پرده اصلی سرقت تابلوی سالی از اساس با همان اصطلاح برگ برنده رو کردن همخوانی دارد.

علت اطلاق برگ برنده به شخصیت ولی آبادی، ایستایی نسبی سناریو در پیشبرد گره‌های داستانی بود که شاید در برخی قسمت‌ها این تلقی را در مخاطبان پدید می‌آورد که یا سریال را روی دور تند مشاهده کنند یا اگر از حیث گره‌سازی و گره‌گشایی آورده خاصی ندارد قید تماشای آن را بزنند.

در چنین بزنگاهی از کشاکش ذهنی مخاطبان در مواجهه با سریال، رو شدن هویت اصلی ولی آبادی به سان همان برگ برنده‌ای است که ورق ماجرا را به سود سریال می‌گرداند و اغلب مخاطبان از ابتدای قسمت سیزدهم تا انتهای آن دل‌سپار شنیدن دیالوگ‌ها یا تماشای هویت فردی می‌شوند که از ابتدا چنان در حاشیه بوده و سکوتی مرموز داشته که تلقی دارا بودن چنین دم و دستگاه و تشکیلاتی برای او در ذهن مخاطبان نمی رفته است.

دگردیسی شخصیت‌ها

به واقع یکی از مهم‌ترین نقاط قوت سناریوی «داوینچیز» در همین تصویرسازی‌های شمایلی‌اش از تیپ‌های اجتماعی و مدل دگردیسی شخصیت‌ها قابل ارزیابی است. سلطان ولی آبادی با بازی وحید نفر چنان هویت مخفی دارد که حتی پسرش نیز نه از پیشینه خانوادگی او خبری دارد و نه هنگامی که کَت بسته به پیش پدرش می‌برند هیچ داده ملموسی از آشنا بودن با چنین محیطی را از خود نشان می‌دهد.

این نکته نشان دهنده ظرافت مکاری در شخصیت سلطان ولی آبادی است که با یک مدرک جعلی دکترا از اسکاتلند و البته به پشتوانه همان نسب خانوادگی‌اش (راهزنی دریایی) توانسته در پوشش یک عمارت مجلل به معاملات و دلالی‌های پرسود خودش بپردازد و چنان به اوضاع مسلط است که حتی خبر رد شدن ماهواره روسی از جو زمین یا تحولات مختلف جهانی نیز از سوی تیم حفاظت به او اطلاع داده می‌شود.

پیشنهاد «داوینچیز» به کمدی‌سازان

مشاهده چنین شخصیتی در یک سریال کمدی و البته توجه کامل به مجموعه‌ای از دیالوگ‌های بیان شده و واکنش های فیزیکی صورت گرفته از سوی همه شخصیت‌های «داوینچیز» این نکته را نشان می‌دهد که می‌توان با اشراف به زیرشاخه‌های ژانر کمدی و مبتنی بر الگوهای استاندارد جهانی در این ژانر، سریالی ایرانی ساخت که به فرهنگ و میراث ملی توجه داشته باشد، نیش نقد را به دلالان و خرده تبهکاران بزند، از کلیشه رقص و آواز و دیالوگ‌های پربازده جنسی و فکاهیات بازاری و مطلوب این روزها پرهیز کند و سختی ضبط سکانس‌های اکشن و ارجاعی به فیلم‌های مشهور را به جان بخرد تا اثری شعورمندانه به مخاطبان عرضه کند. سریالی که هرچند گاه با اُفت جاذبه‌های روایی مواجه می‌شد اما خیلی سریع آن حفره را با رونمایی از یک شخصیت می‌پوشاند و کام مخاطبان جدی‌تر را شیرین می‌ساخت.

در یک جمع بندی کلی، شخصیت سلطان ولی آبادی با آن کاریزمای برساخته و هویت برتافته از دیالوگ‌ها و رفتارهایش طی ۱۳ قسمت پخش شده از «داوینچیز»، می‌تواند یک کلاس آموزشی و ساده در خلق تیپ تبهکار ایرانی باشد که براساس ره‌یافت‌های جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، فرهنگی و ملی کاملا قابل باور شده و در عین حال خلق چنین تیپی با این تشکیلات می‌تواند نیشتری کمیک بر شعار مدیریت جهانی نیز باشد.

تماشای آنلاین سریال داوینچیز در نماوا