مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی

یک

وقتی برای نخستین بار در سوم دی ماه سال ۱۲۹۷ اولین شناسنامه ایرانی برای دختری به نام فاطمه ایرانی صادر شد، کمتر کسی گمان می‌کرد که از این پس، جنبش زنان در ایران دستخوش تغییرات عمده‌ای شود و سال‌ها ماموریت خطیر برخی از مردان این سرزمین این باشد که زنان را نادیده گرفته یا در برابر حق‌طلبی و مطالباتشان بی‌تفاوت بوده و کارشکنی کنند؛ یا حتی در خفا و یا آشکارا آنان را سرکوب کرده و حقیر بشمرند. وقتی عبدالحسین خان سپنتا در شهر بمبئی اولین پاسپورت ایرانی خود را در جیب کتش می‌گذاشت تا برای ساختن فیلم «دختر لُر» راهی سفر شود، دختران ایرانی بسیاری بودند که هنوز حتی از چهاردیواری خانه بیرون نرفته یا دنیای رنگین و هیجان‌انگیز آن سوی مرزها را ندیده بودند. 

یادآوری تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران و مرور محدودیت‌ها و فراز و فرودهایش، برای نسل جوان امروزی که تنها با فشردن یک دکمه و با کلیک کردن بر روی صفحات گوشی همراه یا کامپیوتر خود قادرند، همه دنیا را در برابر خود ببینند، ممکن است بسیار دور، عجیب یا نخ نما به نظر برسد، اما تصویرسازی عینی از آنچه بر این سرزمین و مردمانش رفته با طرح قصه‌ای که بتواند در قالب یک مجموعه تلویزیونی، چنین مخاطبی را سرگرم کند، چالش دشواری است که افشین هاشمی با تکیه بر پیشینه غنی از تاتر و ادبیات در آخرین اثرش یعنی سریال شبکه مخفی زنان انجام داده است.

هاشمی با استفاده از چاشنی طنز و با بهره گیری از خلاقیت‌های بصری و کلامی که مملو از جزییات و ظرایف تازه است، به سوژه مهم و کمتر پرداخته شده نقش زنان در تاریخ ایران می‌پردازد و در یک درام سی پرده‌ای که در نتیجه تلاش یک تیم حرفه‌ای است، ساختاری نمایش‌گونه و تاویل‌پذیر را به تصویر می‌کشد. جنس متفاوتی از روایتگری در «شبکه مخفی زنان» وجود دارد که از تراواشات و شیطنت‌های ذهنی یک فیلمساز ریسک‌پذیر و خلاق ناشی می‌شود و هاشمی پس از تجربه‌هایش در بازیگری، نگارش فیلمنامه و گارگردانی تاتر و سینما، در این اثر، به ترکیب جالبی از درام و کمدی رسیده تا حرف‌های ناگفته‌ای را از تاریخ بازگو کند.

حتما شنیده‌اید که می‌گویند اگر سخن جدی یا حقیقتی مهم و تلخ در ذهن دارید که جنبه و مجالی برای بازگو کردن و پذیرش آن در شنونده نمی‌بینید، بهتر است که آن حقیقت را با لحنی طنزآلود بیان کنید، به این ترتیب بیانیه شما در عین واقعی و مهم بودن، طناز است و خاطر شنونده یا ارباب نظارت و شماتت را مکدر نکرده و محتمل در عین شوخ و شیرین بودن، محتوایی خطیر و مهم خواهد داشت.

سریال شبکه مخفی زنان

موضوع مهم دیگری که در مجموعه شبکه مخفی زنان باید مورد توجه قرار گیرد، این است که این قصه تاریخی آکنده از کنایه و نکته است؛ ظرایف و جنبه‌های بسیاری در فرم و شیوه روایتگری این مجموعه وجود دارد که از همان پلان اول، مخاطب را جذب می‌کند، مثل کادربندی هشت میلیمتری، نوع لحن و ادبیات فیلمنامه، شیوه نگارش و بسط دیالوگ‌ها، خلاقیت در عنوان‌بندی آغازین و پایانی و بخش جذاب «آنچه گذشت» که با صدای افشین هاشمی و هنرمندی مهیار بهمنش و تیم گرافیک کامپیوتری، فضاسازی بدیع و جالبی را خلق کرده است. همچنین  باید از موسیقی همگون و خوش آهنگ این مجموعه یاد کرد که تداعی‌گر نوستالژی ملودی‌ها و آوازهای قدیمی ایرانی است که همواره گوش‌نواز و شنیدنی است.

 با این وصف، آنچه بیشتر مدنظر نگارنده است، اساسا پرداختن به نقش زنان در شکل‌گیری تاریخ اجتماعی سیاسی ایران است و این نقش که شاید بیشتر از اواسط انقلاب مشروطه در جامعه ایران پررنگ‌تر شد و تلاش‌های سازمان یافته‌تری از سوی زنان برای تغییر شرایط اجتماعی روز به وجود آورد، سوژه مهمی است که در لایه‌های عمیق‌تری از این روایت باید مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.

پرداختن به موضوع مهم جنبش‌های زنان در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی که متعاقبا به جنبش‌های روشنفکری و تغییرات بنیادین در زندگی زنان مدرن امروز منجر شده است دستمایه ارزشمند و حساسی برای ساختن آثار هنری است که سال‌ها مورد غفلت بوده است. این جنبش‌ها که در ابتدا با کسب اوراق هویتی یا سجل ثبتی، رسمیت پیدا کرد و زنان را از پستوی خانه‌ها و اندرونی عمارت‌ها بیرون کشاند، سبب شد تا برخی از زنان روشنفکر به توانایی‌های خود برای فعالیت‌های سیاسی سازمان یافته پی بردند و از فرصت فراهم شده توسط تحصیل و معاشرت با فرنگ رفته‌ها و افراد پرنفوذ در بازار و دربار، بتوانند در راستای احقاق حقوق دیگر زنان جامعه، حرکت‌هایی آغاز کنند. این قوانین به مرور عرصه را بر مردان  نیز تنگ می‌کرد چرا که به موجب این قواعد تازه، نام تمامی زنان عقدی و رسمی مردان باید در شناسنامه آنان ثبت می‌شد.

رفته رفته بسیاری از زنان با آگاهی فراوانی که از شرایط نامناسب خود داشتند، به منظور حمایت از زنان دیگر دست به تشکیل انجمن‌‌ها و گعده‌های مخفی می‌زدند. این گونه انجمن‌ها در آن زمان معمولا توسط مشروطه خواهان اداره می‌شد. هدف از این مجامع بحث و تحقیق درباره شرایط زنان با در میان گذاشتن مشکلات شخصی، تجربیات و احساسات آنها بود. با تورق در تاریخ، شاید نام دو تشکل مهم، «انجمن آزادی زنان» و «انجمن نقاب پوش» -که از مهمترین انجمن های مخفی در این دوره بودند- را بیش از بقیه نام‌ها بیابیم.

تاکنون در این مجموعه، زنان را در نقش‌های مختلفی دیده‌ایم؛ از سلطان (بانوی اول) و بلور (بانوی دوم)، همسران میرزا محمود زنبورکچی که با وجود به دنیا آوردن چند دختر، هنوز در حسرت داشتن فرزند پسرند، گرفته، تا شاعره خوش قلمی همچون رخشنده اعتصامی که با سجل تازه صادر شده‌اش به نام پروین اعتصامی از اولین زنان پوینده و جوینده زمان خود بود، و نیز دلبرجان تاجرباشی که با کمک ثروت و نفوذ پدرش می‌تواند قدم‌های مهمی در راه اعاده حقوق از دست رفته زنان هم نسل خود بردارد، همه این زنان، نماینده طیف های مختلفی از جامعه هستند که می‌توانستند در تاریخ زمانه خود منشا تغییر باشند.

در این مجموعه، درامِ قصه از دلِ کشمکش‌های درون سازمانی رجال دولتی شکل می‌گیرد؛ وقتی در سال ۱۳۱۰ وزارت فرهنگ و هنر، تصمیم به تاسیس کانون بانوان می‌گیرد تا با تشکل‌ های مشابه رقابت و آن‌ها را  کم کم حذف کند. انتظار می‌رود که با دعوت از میرزا محمود زنبورکچی کارمند عالی‌ رتبه‌ اداره‌ سجل احوال، که قرار است با ورود دلبرجان تاجرباشی بر فعالیت‌های کانون و انتخاب اعضا، نظارت داشته باشند، فراز و فرود ماجراهای اصلی نیز جذاب‌تر شود.

به نظر می‌رسد که رویکرد «شبکه مخفی زنان»، ضمن ارایه تصویری تازه و نمایشی از جامعه مرد سالار و زن‌ستیز گذشته، اشارات درست و دقیقی نیز به واقعیت امروز جامعه ایرانی داشته باشد، رویکردی که ضمن مرور مخاطرات و مناسبات اجتماعی مخربِ پیشین، پنجره طرح و مطالبه حقوق زنان را در این سیر و سلوک تاریخی همراه با معرفی پیشگامانِ شجاعِ این عرصه بر ما می‌گشاید.

دو

در مجموعه «شبکه مخفی زنان» در کنار مرور تاریخ هویت‌مندی ایرانیان که با رسمیت بخشیدن به صدور سجل یا همان شناسنامه مشروعیت و اهمیت می‌یابد، یک قصه جانبی و مهم وجود دارد. قصه‌ای که از دل تاریخ می‌آید اما با زبانی شیرین و روایتی طناز و نوستالژیک به تصویر در می‌آید.

اولین فرد در هویت‌مندی معاصر ایرانی یک زن است و ناگزیر متن اصلی در این مجموعه، ضمن داستانگویی به شیوه اپیزودیک، مطالبات زنان را به این هویت‌مندی گره می‌زند؛ در واقع فلاش بک از این جهت اهمیت دارد که درک کنیم، شناسنامه‌ها تنها برگه‌هایی برای شناسایی ما نیستند. شناسنامه‌ها تاریخ ما هستند؛ اسنادی که به اصلی‌ترین سئوالاتی که هویت ما را می‌سازند پاسخ می‌دهند. من که هستم؟ از کجا آمده‌ام؟ تاریخ زندگی‌ام چیست؟ پدرم؟ مادرم؟ زادگاهم کجاست؟

تا سال ۱۲۷۹ هیچکدام از ایرانیان شناسنامه نداشتند؛ دفترچه‌ای که در آن نام، نشان، تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، و فوتشان نوشته می‌شد، سجل احوال یا شناسنامه نام داشت و اولین مدرک رسمی برای ثبت هویت ایرانیان بود. اگرچه این پیشینه تاریخی به بقایایی از یک سنگ نوشته تاریخی بجا مانده از دوران هخامنشیان باز می‌گردد که به عنوان نخستین شناسنامه موجود در گنجینه ثبت احوال آرشیو سلطنتی ایران از بابل، اکباتان، شوش و پرسپولیس به خط میخی باقی مانده است.

نکته جالب دیگر در این مجموعه، مرور این روند پر نشیب و فراز در هویت‌یابی است. پس از صدور اولین شناسنامه به شماره ۱ در بخش ۲ تهران در ۱۲۹۷ هجری شمسی به نام فاطمه ایرانی، چند سال بعد یعنی در خرداد سال ۱۳۰۴ هجری شمسی اولین قانون ثبت احوال مشتمل بر ۳۵ ماده در مجلس شورای ملی وقت به تصویب رسید و بر اساس این قانون مقرر شد همه اتباع ایرانی در داخل و خارج از کشور شناسنامه داشته باشند. سه سال بعد یعنی در سال ۱۳۰۷ قانون جدید ثبت احوال تصویب شد که بر اساس این قانون وظیفه جمع آوری آمار مختلف هم به اداره سجل احوال محول شد و به همین دلیل نام این اداره به «احصائیه و سجل احوال» تغییر پیدا کرد.

نکته ظریفی که کارگردان نیز در فیلمنامه به آن توجه داشته چالش‌های نام‌گذاری شهروندان است که با نگاهی طنز اما گروتسک، به آن پرداخته می‌شود، چرا که انتخاب نام خانوادگی، نیز خود ماجراهایی داشته و معمولاً از چند روش پیروی می‌كرده. به این ترتیب در این دوره، افرادی که به عنوان مأمور ثبت به مناطق مختلف فرستاده می‌شدند تا نام خانوادگی برای هر طایفه بگذارند و آن را ثبت کنند، سجل را یا بر اساس شغل جد و نیاکان فرد انتخاب می‌کردند یا شهرت فرد را به عنوان فامیل در سجل می‌نوشتند. گاهی هم یك نام خانوادگی بر اساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، عطار و…) یا یك ویژگی بدنی یا فیزیكی (خوش‌چهره، پهلوان و…) برای فرد انتخاب می‌شد. گاهی هم نام روستای محل سکونت را به عنوان فامیل فرد می‌گذاشتند. اگر فرد پیشنهاد بهتری داشت، نام روستا یا محل سکونت، می‌توانست به عنوان دنباله فامیل و انتهای اسم فامیل بیاید.

سریال شبکه مخفی زنان

در سریال «شبکه مخفی زنان» با نگاهی طنزآلود اما برگرفته از واقعیت، به چالش‌های این نام‌گذاری‌ها نیز اشاره شده؛ چرا که نشان می‌دهد همیشه هم اوضاع بر وفق مراد نبوده و مثلاً اگر کسی به شهری مسافرت می‌کرد، چه بسا نام خانوادگی فرد براساس محلی که در لحظه ایستاده بود تغییر می‌کرد، یا مامور اداره سجل هر چه که خود دوست داشت به جای نام فرد، می‌نوشت.

میرزا محمود زنبورکچی کارمند عالی‌ رتبه‌ اداره‌ سجل احوال، که همیشه در اداره در حال بحث و جدل با ارباب رجوع است، به خوبی این ستیز و گریز را به تصویر می‌کشد و سیامک انصاری بهترین انتخاب برای ایفای این نقش است. انصاری با مکث‌های پرمعنی و تلخند همیشگی‌اش توانسته نقش مرد زن ذلیل و گرفتاری را بازی کند که با وجود داشتن دو همسر و پنج دختر، هنوز در حسرت داشتن پسر، به دنبال نسخه است.

 در قسمت‌های ابتدایی از سریال می‌بینیم انبوه ارباب رجوع‌های اداره سجل احوال را ایرانیانی تشکیل می‌دهند که نمی‌دانند این سجل‌ها بعدها به چه کارشان می‌آید. جالب است که در تاریخ هم به همین دلیل، ایرانیان نام خانوادگی خود را زیاد جدی نمی‌گرفتند و به خنده و شوخی، خیلی از نام‌ها را بر خود می گذاشتند. این‌طور شد که فامیل‌های عجیب غریبی در کنار فامیل‌های عادی به چشم می‌خورد.

سازمان ثبت احوال که با تصویب هئیت وزرای زمان در پایان دوره قاجار و در پی انقلاب صنعتی و نیاز به دسترسی اطلاعات دقیق و به روز از اتباع داخلی و خارجی برای به کارگماری کارگران و متخصصین در کارخانه‌ها و اخذ مالیات، در بلدیه تهران ایجاد شده بود، به یک سازمان مهم بدل شد.

پس از آن با نفوذ تمدن اروپایی در ایران و سلطه سیستم سرمایه‌داری که به تجزیه ساختار فئودالی در اجتماع ایران سرعت بخشیده بود. مشاورین، دیپلمات‌ها، و کالاهای اروپایی، به همراه خود ایده‌ها و شیوه جدید زندگی را به ایران آوردند. افزایش تماس با اروپا باعث بیداری بسیاری از زنان و مردان نسبت به شرایط سرکوب طبقه فرودست و به ویژه زنان در ایران شد و از این رو نیاز به تغییر شرایط موجود ضروری بود.

اگر با نگاهی دقیق‌تر و انگیزه‌ای بیشتر با جهان جاری در «شبکه مخفی زنان» همراه شویم و هدف سازندگانش را بهتر درک کنیم، در می‌یابیم که قصه این درام تاریخی، به یک رویکرد مهم اجتماعی نزدیک می‌شود و این در حالی اتفاق می‌افتد که ایران را در دوره تحولات بزرگ و تغییرات اجتماعی عمیق مجسم می‌کنیم. دورانی که همه ایرانیان، از پیر و جوان  گرفته تا سالمند و کودک، باید با انواع دشواری‌ها از یک نظام کاملاً سنتی به یک نظام تحول یافته و متأثر از فرهنگ غرب وارد می‌شدند و زنان به دلیل محدودیت‌هایی که همواره گریبانگیرشان بود، بیش از همه آسیب‌پذیر و مورد ظلم بودند؛ و با این وجود در بسیاری از جنبش‌ها و شورش‌ها، پا به پای مردان فعالانه در صحنه‏های مختلف حضور داشتند.

به نظر می‌رسد که «شبکه مخفی زنان» با محوریت قرار دادن قصه این زنان، برای به تصویر کشیدن همه این مرارت‌ و تلاش‌ مطالبه گرانه، جهان مفرح خود را به تاریخ پیوند زده تا در برابر قضاوت مخاطبان سویه‌های حق‌طلبی و انصاف را نیز رعایت کرده باشد.

تماشای سریال شبکه مخفی زنان در نماوا