رابرت دنیرو حضوری مداوم در جوایز اسکار داشته است و اولین جایزه‌اش را به‌عنوان بهترین نقش مکمل برای بازی در نقش ویتو کورلئونه‌ی جوان در پدرخوانده 2، Godfather, Part II ،1974 ساخته‌ی فرانسیس فورد کوپولا دریافت کرد. او بار دیگر به خاطر ایفای نقش جیک لاموتای بوکسور در گاو خشمگین، Raging Bull ،1980 مارتین اسکورسیزی موفق به کسب جایزه‌ی بهترین بازیگر در مراسم اسکار آن سال شد. فیلم‌های راننده‌ی تاکسی، Taxi Driver ،1976، شکارچی گوزن، 1978، The Deer Hunter، بیداری‌ها، Awakenings ،1990، و تنگه‌ی وحشت، Cape Fear ،1991 او را پی در پی به نامزدی اسکار برای بهترین بازیگر نقش اول رساندند، و بعد از آنها هم دنیرو جایزه‌ی اسکار دیگری را برای ایفای نقش مکمل در دفترچه امیدبخش Silver Linings Playbook و یک جایزه‌ی بهترین فیلم هم به خاطر ایرلندی، 2019، The Irishman گرفت.
دنیرو هرچند با برخی از بهترین کارگردان‌های هالیوود همکاری کرده اما بیشتر به خاطر همکاری با مارتین اسکورسیزی مشهور شده است؛ همکاری آنها با فیلم خیابان‌های پایین شهر، Mean Streets ،1973 شروع شد و سپس با فیلم‌های راننده تاکسی، نیویورک، نیویورک، New York, New York ،1977، سلطان کمدی، The King of Comedy ،1983، رفقای خوب Goodfellas 1990، تنگه‌ی وحشت، کازینو، Casino ،1995، و ایرلندی ادامه یافت.

همچنین بخوانید:
۱۱ نقش‌آفرینی به یاد‌ماندنی رابرت دنیرو

این دو هنرمند که هرگز صرفا به خوش‌نامی‌شان و به افتخارات همدیگر متکی نبوده‌اند، بار دیگر برای فیلم آتی‌شان Killers of the Flower Moon به هم پیوستند؛ فیلمی که در آن دیگر بازیگر محبوب اسکورسیزی لئوناردو دی‌کاپریو نیز ایفای نقش می‌کند (البته دنیرو و دی‌کاپریو قبلا در فیلم This Boy’s Life نیز هم‌بازی شده بودند).
دنیرو علاوه موفقیت‌هایی که در اسکار به دست آورده، به خاطر بازی در فیلم «گاو خشمگین» جایزه‌ی گلدن گلوب را برد و در سال 2011 هم جایزه‌ی سیسیل بی. دومیل را دریافت کرد. در بین جوایز معتبر آثار تلویزیونی، او در سال 2018 به خاطر بازی به عنوان بازیگر مهمان در نقش رابرت مولر در Saturday Night Live و نیز به خاطر تولید و تهیه‌ی When They See Us موفق به نامزدی جایزه‌ی اِمی شد، و پیش از این دو مورد نیز او در سال 2017 به خاطر تهیه و بازی در The Wizard of Lies برای کسب جایزه‌ی امی رقابت کرد ولی موفق به دریافتش نشد. او در سال 2020 نیز به خاطر دستاوردهای یک عمر فعالیت هنری، و به عنوان بخشی از تیم فیلم «ایرلندی» جایزه گرفت.
اکنون بهترین فیلم‌های دنیرو طی دوران بازیگری‌اش را با هم مرور می‌کنیم؛ ببینید کدام یک از فیلم‌های محبوب شما در صدر این فهرست جای گرفته‌اند.

14. جکی براون Jackie Brown 1997

جکی براون -رابرت دنیرو

این فیلم را کوئینتین تارانتینو بر اساس رمان Rum Punch اثر المور لئونارد، نوشته و کارگردانی کرده است. فیلم خونسرد و آرام تارانتینو تیم بسیار فشرده و پر پیمانی دارد طوری که نقش دنیرو به طرزی شگفت‌انگیز مقهور و رام به نظر می‌رسد. با این‌حال بازی او در نقش یک زندانی سابق به نام لوئیس گارا که تازه از حبس بیرون آمده، با هر بار تماشای فیلم بیشتر و بیشتر ظرافت‌های خود را نشان می‌دهد. لوییس با دوست‌اش اردل (ساموئل ال. جکسن) که یک دلال اسلحه است همخانه شده و با او وقت می‌گذراند. لوییس موجودی است که ناخواسته و ناخودآگاهانه مشنگ و منفعل عمل می‌کند و اگر پا بدهد گاه و بیگاه علف دود می‌کند و با همخانه‌ی رام و دست‌آموز اردل یعنی ملانی (بریجیت فاندا) روی هم می‌ریزد. وقتی او به تیم عملیات ملحق می‌شود، در جریان نقشه‌ای که همراه با یک خدمه‌ی پرواز (پم گریر) می‌کشند، سعی می‌کند به ادرل خط بدهد و او را متوجه خیانت خدمه پرواز کند، اما به نحوی تماشای حتی در این کار ناکام می‌ماند و مخاطب در متعجب می‌شود که او با این وضعیت‌اش اصلا چطور توانسته دست به کارهای خلاف بزند.

13. کازینو CasinoCasino

کازینو - رابرت دنیرو

شاید کازینوی اسکورسیزی یک فیلم شلوغ‌کار و آشفته به نظر برسد، اما دست‌کم فیلمی بس بلندپرواز و به طرزی شکوهمند مفرح است. دنیرو در نقش سم «ایس» راث‌اشتین، یک گنگستر یهودی آمریکایی و مسئول کازینو طنجه در لاس وگاس، ظاهر می‌شود. او در این فیلم پرطول و تفصیلِ اپرایی بازی ظریفی ارائه می‌دهد. این نقش بر اساس زندگی واقعی یک مافیایی به اسم فرانک رزنتال نوشته شده است. هرچند او سعی می‌کند از افسون و جاذبه‌های دلربای شهر گناه دور بماند و قاطی جنجال و هیاهوی این دنیای کثیف نشود اما طولی نمی‌کشد که این دنیای شهر گناه، هم او و هم همسر لگوری‌اش (شارون استون) و هم کله‌گنده‌ی دارودسته‌اش (جو پشی) را به کام مهلک و ویرانگر خود می‌کشد. دنیرو بازیگری است که به خاطر اجراهای عظیمش مشهور است و در این فیلم هم ثابت می‌کند که وقتی پای خشونت و غلیان خشم و آدم‌های رذل در بین باشد تصویری مرعوب‌کننده از نقش را در ذهن مخاطبان به جا می‌گذارد.   

12. دفترچه امیدبخش Silver Linings Playbook 2012

دفترچه امیدبخش - رابرت دنیرو

این فیلم را دیوید اُ. راسل بر اساس رمانی از متیو کوئیک نوشته و کارگردانی کرد. گرچه دنیرو طی چند سال اخیر بیشتر در کارهای ضعیف بازی کرده و کمتر کامیاب بوده اما بازیگر باهوشی مثل او می‌تواند دست به کارهای بزرگی بزند و اگر فیلمنامه‌ای خوب به دست‌اش برسد حتی می‌تواند حسابی بترکاند. این مسئله قطعا درباره فیلم کمدی رمانتیک و عجیب دیوید راسل صدق می‌کند؛ فیلمی که به یک اندازه می‌خنداند و می‌گریاند. دنیرو نقش پت سولیتانو را بازی می‌کند، یک هوادارِ وسواسی‌اجباریِ عقاب‌های فیلادلفیایی که پس از مرخص‌شدن پسر دوقطبی‌اش (بردلی کوپر) از بیمارستان روانی، از او مراقبت می‌کند. صحنه‌ای که پتِ پدر با اشک‌های جاری بر گونه به فرزندش می‌رسد بسیار تاثیرگذار و قدرتمند از کار درآمده و جزو بهترین بازی‌های دنیرو تا به امروز است، و بدون شک همین بازی اوست که نامزدی اسکار برای بهترین بازیگر نقش مکمل را برایش به همراه آورد.

11. تنگه‌ی وحشت Cape Fear 1991

تنگه‌ی وحشت  - رابرت دنیرو

این فیلم را مارتین اسکورسیزی کارگردانی کرده است. این فیلم بازسازی فیلمی به همین نام است، و چون هیچ رقابتی با رابرت میچم در نسخه‌ی اصلی «تنگه‌ی وحشت» ممکن نیست، پس دنیرو حتی برای این کار تلاشی هم به خرج نمی‌دهد، اما در عوض او سعی می‌کند شرارت استخوان‌خردکن خاص خودش را در بازی‌اش بپروراند. او نقش مکس کدی را بازی می‌کند، یک محکوم به تجاوز که در کمین همان وکیلی (نیک نولتی) می‌نشیند که او را روانه‌ی زندان کرده است؛ و باعث شده مکس به یک جور شخصیت بد انجیلی بدل شود، شخصیتی پر از خالکوبی و سرشار از خشم. اما همچنین این شخصیت وجهی کاریزماتیک و جذاب هم دارد، و این وجه از شخصیت او وقتی بروز می‌یابد که او دختر نوجوان وکیل (جولیت لوئیس) را اغوا می‌کند، صحنه‌ای برخوردار از حسانیتی هولناک که پوست تن مخاطب را به مورمور می‌اندازد. این نقش دنیرو را به نامزدیِ اسکار بهترین بازیگر مرد رساند.

10. روزی روزگاری در آمریکا Once Upon a Time in America 1984

روزی روزگاری در آمریکا

این فیلم را سرجو لئونه کارگردانی کرده است. فیلمنامه‌اش بر اساس رمان اوباش The Hoods اثر هری گری، به صورت جمعی نوشته شده است. این فیلم سال‌های سال تنها به صورت نسخه‌ای شدیداً کوتاه‌شده و پر از حذفیات موجود بود، و این جرح و سلاخی فیلم باعث شده بود که تقریبا نشود از آن سر درآورد. اما این فیلم بار دیگر بر اساس تدوینِ مورد نظر خود کارگردان مونتاژ شد و حیات دوباره و سرزنده‌اش را در نسخه‌ی پخش ویدئوی خانگی‌اش به دست آورد؛ در این نسخه‌ی احیا شده و باشکوه اصلی فیلم آنطور که مورد نظر کارگردان بوده را مشاهده می‌کنیم. این فیلم یک روایت اپیک، پردامنه و جامعِ چهار ساعته درباره‌ی پنج دهه از زندگی‌های چند دوستِ دوران کودکی است که تدریجاً و ضمن پاگذاشتن به بزرگسالی گانگستر می‌شوند. دنیرو در این فیلم نقش اصلی و کانونی فیلم را بازی می‌کند؛ دیوید «نودلز» آرونسون، یک بزهکار یهودی در دوران ممنوعیت مشروبات الکلی در کنار هم‌پالکی‌اش مکس (جیمز وودز) نفوذ و اهمیت بسیاری به دست می‌آورند. لئونه در این فیلم بی‌نظیر که چون یک دست‌بافت گذشته و حال را در پیشروی‌ها و پسروی‌های غافلگیرکننده و پرشور به هم میدوزد، حکایتی تاثیرگذار درباره‌ی دریغی ژرف را به نمایش می‌گذارد: دریغ و اندوه نودلز بر عواطف گمشده، پیوندهای گسسته، و راه و روشی که بیش از پنج دهه از زندگی‌اش را وقف آن کرده است.

9. شکارچی گوزن The Deer Hunter 1978

شکارچی گوزن - رابرت دنیرو

سخت بتوان تاثیر تکان‌دهنده و منقلب‌کننده‌ی این فیلمِ مایکل چیمینو بر مخاطبان در هنگام پخش‌اش در 1978 را توصیف کرد. برای کشوری که هنوز درگیر پس‌لرزه‌ها و سرگیجه‌های جنگ ویتنام بود، این فیلم اپیک و تغزلی با لحن سوگ‌مند و باشکوه‌اش درباره‌ی بازگشت دسته‌ای از کهنه‌سربازان به زادگاه‌شان (شامل دنیرو، جان سویج، و کریستوفر واکن)، در آن روزگار کمابیش همچون یک جلسه‌ی روان‌درمانی سه ساعته عمل کرد. و هر چند این فیلم به درستی به خاطر تصویر اهمال‌کار و نه چندان جالبی که از ویتنامی‌ها ارائه می‌دهد نقد شده است اما همچنان آنقدر نیرومند هست که بر مخاطب تاثیری جاندار و بی‌مانند بگذارد. دنیرو در نقش مایک شخصیت اصلی داستان ظاهر می‌شود؛ او با بهترین دوستانش به جنگ می‌رود و وقتی به خانه برمی‌گردد تنها زندگی‌های فروپاشیده و پیوندهای از دست‌رفته را می‌یابد. شکارچی گوزن به خاطر به تصویر کشیدن صمیمانه‌ی همین رنج‌های التیام‌ناپذیر، پنج جایزه‌ی اسکار از جمله بهترین فیلم، و نامزدی بهترین بازیگر مرد برای دنیرو را به همراه داشت.

8. مخمصه Heat 1995

مخمصه - رابرت دنیرو

تریلر جنایی و اپیک مایکل مان، برای اولین بار بر پرده‌ی سینما، ال پاچینو و رابرت دنیرو را در نقش‌هایی رویارو و مقابل هم قرار می‌دهد، گرچه این دو از ستارگان فیلم پدرخوانده 2 بودند اما در هیچ صحنه‌ی مشترکی همبازی نشدند. رابرت دنیرو در این درام مهیج نقش یک مجرم حرفه‌ای به نام نیل مک‌کالتی را بازی می‌کند؛ او مغز متفکر و رهبر دسته‌ای از سارقان حرفه‌ای بانک است اما یک کاراگاه پلیس LAPD (پاچینو) سعی در ردیابی و به دام‌انداختن‌شان دارد. در این بین، هر دوی این آنتاگونیست‌ها سخت می‌کوشند که توازنی بین زندگی و کارشان برقرار کنند؛ مک‌کالتی رابطه‌ی محکوم به فنا را با دختری زیبا (امی برنمن) آغاز می‌کند و کارگاه سعی در احیای جان دخترش (ناتالی پورتمن) دارد. فارغ از صحنه‌ی درگیری مسلحانه‌ی خیابانی پس از سرقت اصلی، فیلم در صحنه‌ی معروف شام به اوج هیجانش می‌رسد، آنجاکه سارق حرفه‌ای و کارآگاه کاربلد به اندازه‌ی نوشیدن یک فنجان قهوه چشم در چشم هم می‌نگرند و نقاب از رخ می‌کشند؛ صحنه‌ای از مواجهه‌ی دو بازیگر برجسته‌ی سبک متد اکتینگ که تنها با یک برداشت فیلمبرداری شده است.

7. خیابان‌های پایین شهر Mean Streets 1973

خیابان‌های پایین شهر  - رابرت دنیرو

خیابان‌های پایین شهر اولین همکاری بین دنیرو و مارتین اسکورسیزی است؛ آخ که چه همکاری پردامنه و پر از مشت و لگدی! رابرت دنیرو با ایفای نقش جانی بوی، یک گنگستر خرده‌پا که رفتارش مثل دلقک‌های دربار است، در همین اولین فیلمش بازی چنان جانداری ارائه می‌دهد که او را به ستاره بدل می‌سازد؛ او یکجور بندبازی در بازی‌اش ارائه می‌دهد و بین خوش‌مشرب‌بودن و خشن‌بودن توازنی عجیب برقرار می‌کند که بهترین آثار بعدی اسکورسیزی از آن بهره می‌برند. جانی بوی یک موی دماغ و دردسری بی‌امان برای بهترین دوست‌اش چارلی (هاروی کایتل) به شمار می‌آید؛ او به کله‌گنده‌ها توهین می‌کند، از آنها پول قرض می‌گیرد اما از بازپرداختش طفره می‌رود و توی صورتشان به آنها می‌خندد. همه این ماجراها به حمام خونی ختم می‌شود که رفاقت این دو دوست را بر هم می‌زند و هر یک به سویی می‌گریزد تا جانش را نجات داد.

6. سلطان کمدی The King of Comedy 1983

سلطان کمدی - رابرت دنیرو

برای هر کسی که به هر قیمت به دنبال جلب توجه همگانی بوده است، فیلم سلطان کمدی اسکورسیزی می‌تواند به عنوان یک ماجرای پندآموز و هشداردهنده عمل کند. دنیرو در این فیلم نقش روپرت پاپکین را بازی می‌کند؛ فردی که به خیال خودش کمیک و بامزه است اما در واقع بسیار متوهم تشریف دارد؛ او در زیرزمینش تمرین‌های روتین و روزانه‌اش را پی می‌گیرد و با مقواهای بریده‌ی سلبیریتی‌ها مشغول تقلیدبازی‌اش می‌شود. بت او کسی نیست جز مهمان برجسته‌ی آخر شب مردم و محبوب قلب‌های همگان (جری لوییس) و روپرتِ بی‌قرار به دنبال این کمدین بزرگ می‌افتد و در این راه دوستش که مثل خود او موجود ناپایداری به شمار می‌آید (ساندرا برنهارد)، نیز همراهی‌اش می‌کند. پاپی‌شدن‌های او از کنترل خارج می‌شوند و سرانجام او دست به آدم‌رباییِ قهرمانش می‌زند و از رها کردنش امتناع می‌ورزد مگر به این شرط که جایی در ابتدای برنامه‌ی کمیک‌اش به او هم بدهد.

5. مرد ایرلندی The Irishman 2019

مرد ایرلندی - رابرت دنیرو

به رغم بی‌محلی فاحش مراسم اسکار به این فیلم، دنیرو یکی از بهترین بازی‌هایش را در این فیلم اپیک و تماشایی ارائه می‌دهد. فیلم طی سه ساعت و نیم بسیاری از مضامین آشنای اسکورسیزی را به نقطه‌ی اوجش می‌برد و ستاره‌های فیلم حسابی خوش می‌درخشند و گیرایی و افسون و جلوه‌گریِ همه‌ی ادوار بازیگری‌شان در نقش‌های گنگستری (خصوصاً در رفقای خوب) را یکجا در بالنده‌ترین فرمش در این درام جنایی تاریک و مرثیه‌وار ارائه می‌دهند. دنیرو نقش فرانک شیران را بازی می‌کند؛ یک راننده‌ی سطح‌پایین که گذرش به کاروبار جیمی هوفا (ال پاچینو) و یک کله‌گنده‌ی مافیا (جو پشی) می‌افتد و بدل به یک آدمکش می‌شود. جلوه‌های ویژه‌ی تاریخ‌ساز و جدید این فیلم برای تغییر دادن سن و سال، در این فیلم به دنیرو مجال داد یک شخصیت را در گذار از چند دهه عمر بازی کند: از شروع خرده‌پا و سطح‌پایین و فروتنانه‌ی این شخصیت تا پایان تراژیک‌اش. رابرت دنیرو به رغم از دست دادن جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر مرد، موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد.

4. رفقای خوب Goodfellas 1990

رفقای خوب  - رابرت دنیرو

یکی از کارآمدترین و بهترین کیفیت‌های فیلم‌های گنگستریِ مارتین اسکورسیزی، توانایی او در نحوه‌ی به تصویرکشیدنِ جوی خانوادگی در میان دارودسته‌های بزهکار است. هنری هیل (ری لیوتا) فقط به خاطر پول، دخترهای جذاب، و غذاهای خوشمزه نیست که می‌خواهد گنگستر باشد، مسئله برای او پذیرفته‌شدن در یک جمع مافیایی از خلافکاران است. یک جور پیمان برادرانه و عملگرایانه بین این جماعت وجود دارد و از جمله در رابطه‌ی پدرانه‌ی هنری با جیمی کانوی (دنیرو) و رابطه‌ی تندوتیز و پرشورش با تامی دویتو (با بازی جو پشی، که به خاطرش اسکار بهترین بازیگر مرد را ربود). البته این روابط متکی بر پول و سلسله‌مراتب قدرت تباهی‌های خاص خود را دارد و دست آخر به فرجامی تراژیک کشیده می‌شود. ضمن ادای نهایت احترام به فیلم درخشان «پدرخوانده»، این فیلم سرزنده‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین فیلم مافیایی تاریخ سینماست.

3. پدرخوانده قسمت دوم The Godfather Part II 1974

پدرخوانده قسمت دوم  - رابرت دنیرو

تعداد واقعاً کمی از پی‌آیندهای سینمایی می‌توانند به اندازه‌ی قسمت اول گیرا یا حتی از آن بهتر باشند، به این ترتیب، کوپولا با این فیلم کار واقعاً بزرگی انجام داد؛ او توانست با قسمت دوم هم مثل قسمت یکم جایزه‌ی بهترین فیلم اسکار را به دست آورد. در این فیلم، کارگردان به صورت موازی بزرگ‌شدن مایکل کورلئونه (ال پاچینو) و رشد پدرش، ویتو کورلئونه (با بازی دنیرو و به صورت فلاش‌بک) در نیویورک دهه 1920 را تعریف می‌کند. دنیرو به جای رقابت با اجرای درخشان و ماندگارِ مارلون براندو در نقش ویتو در قسمت یکم، به سبک و سیاق خود عمل می‌کند و به راه خودش می‌رود. او نقش یک مهاجر جوان را بازی می‌کند که برای خانواده‌اش دست به هر کاری می‌زند، حتی اگر این کار مشارکت در خلاف‌های کوچک با بزهکارهای غیرقابل اعتماد خرده‌پا باشد. آکادمی اسکار جایزه‌ی بهترین نقش مکمل را به خاطر ایفای این نقش به رابرت دنیرو داد.

2. راننده تاکسی Taxi Driver 1976

راننده تاکسی

صحنه‌های معدودی در تاریخ سینما پیدا می‌کنید که در آنها به سیاق این فیلم، شخصیت اصلی، تراویس بیکل (دنیرو) رو به آینه به خودش زل بزند و از خودش بپرسد: «داری با من حرف می‌زنی؟ با منی؟» در این فانتزی کابوس‌گون که داستانی شهری دارد و ساخته‌ی ماهرانه‌ی مارتین اسکورسیزی و پل شریدر فیلمنامه‌نویس است، رابرت دنیرو هول‌آور ظاهر می‌شود. فیلم ماجرای پرسه‌زنی‌ها و تجربیات شبانه‌ی یک راننده‌ی تاکسی معمولی اما از خود بیگانه است که شبها خوابش نمی‌برد و با تاکسی زرد رنگش به گوشه‌کنار شهری مدرن سرک می‌کشد. همه‌ی تلاش‌های او برای برقراری رابطه‌ای آدمیزادی با موجودات دوپا به شکست می‌انجامد؛ مهم‌ترین‌شان رابطه‌ی او با کارمند زیبای دفتر تبلیغاتی‌ـ‌سیاسی یک نامزد انتخابات است (با بازی سیبل شپرد). اما بعد از به گندکشیده‌شدن همه‌ی خام‌دلی‌های تراویس، او سرانجام تصمیم می‌گیرد یک روسپی نوجوان (جودی فاستر) را از دست پا اندازش (هاروی کایتل) نجات دهد. این ایفای نقش نامزدی اسکار بهترین بازیگر را برای رابرت دنیرو به همراه داشت.

1. گاو خشمگین Raging Bull 1980

گاو خشمگین - رابرت دنیرو

اجرای دنیرو در نقش یک بوکسور حرفه‌ای به نام جیک لاموتا در فیلم گزنده و دلخراش اسکورسیزی خیلی زود به یک افسانه‌ی سینمایی بدل شد. فرایند تولید فیلم بعد از فیلمبرداری نصفی از آن برای چند ماه متوقف شد تا دنیرو بتواند 70 پوند وزن اضافه کند؛ آنقدر که به سنگینیِ یک بوکسور حرفه‌ای میان‌وزن در میانسالی و در پایان دوره‌ی حرفه‌اش‌اش تجسم بخشد. با این‌حال جذابیت دنیرو در این فیلم فقط شکم گنده‌اش نیست: دنیرو در این فیلم، به نحوی جسورانه به ته و توی جان شخصیت لاموتا نقب می‌زند؛ دنیرو شمایل مردی خودویرانگر را تجسم می‌بخشد که از روی خشمی رشک‌ورزانه و کور، و در یک تلافی موهوم از بی‌وفایی همسر (کتی موریارتی) و برادرش (جو پشی) که مدیر برنامه‌هایش نیز هست، به بوکسور رقیب‌اش اجازه می‌دهد پیکرش را در مقابل انظار تماشاگران و بر صحنه‌ی مبارزه‌ای حساس که در آن قادر به شکست‌دادن حریف است، مشت‌باران کند و درهم‌بکوبد. آکادمی اسکار جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد را به خاطر این نقش به رابرت دنیرو اهدا کرد.   

منبع سایت goldderby

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.