مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

مصاحبه ۲۰ دقیقه‌ای با مارتین اسکورسیزی نکته جالبی دارد: ۲۰ دقیقه‌ گفت‌وگو با اسکورسیزی مثل ۴۰ دقیقه‌ مصاحبه با هر کس دیگری است، چون او دو برابر سریع‌تر از خیلی انسان‌ها صحبت می‌کند. واژه‌ها هجوم می‌آورند، نه در قالب جملات، یا حتی پاراگراف‌ها، بلکه به‌ شکل ورق زدن صفحات یک خطابه که در آن اسکورسیزی تاریخ را – سینمایی، آمریکایی، خودش – با شور و شوق، استادانه، عمیق، مسلسل‌وار و با جزئیات شرح می‌دهد.

اواخر ماه سپتامبر در یک روز گرم و در یک هتل مجلل در نزدیکی پارک مرکزی، اسکورسیزی پیش از اولین نمایش تازه‌ترین ساخته خود، فیلم قاتلان ماه کامل (Killers of the Flower Moon) در نیویورک چند مصاحبه دیگر انجام می‌دهد.

فیلم جدید او که با الهام از رمان پرفروش «قاتلان ماه کامل: قتل‌های اوسیج و تولد اف‌بی‌آی» (۲۰۱۷) نوشته دیوید گرن، روزنامه‌نگار و نویسنده کتاب «شهر گمشده زد» ساخته شد، روایتی به‌طور متناوب گیرا و هولناک از استثمار و قتل‌های زنجیره‌ای و سیستماتیک اعضای قوم سرخ‌پوست اوسیج در اکلاهما در اوایل دهه ۱۹۲۰، بعد از کشف نفت در سرزمین آن‌هاست. تحقیق درباره آن جنایات مخوف یکی از اولین کارهای مهم اف‌بی‌آی در اولین سال‌های تشکیل سازمان بود.

این یک قلمرو جدید برای اسکورسیزی است که با وجود ساختن فیلم‌هایی با هر موضوع، از هاوارد هیوز و وال استریت گرفته تا نیویورک عصر ادیت وارتون و بودیسم تبتی، همواره بیشتر به خاطر فیلم‌های خود با محور گروه‌های خلاف‌کار، خشونت آئینی و غریبه‌های ضد اجتماعی شناخته می‌شود.

از طرفی، دنیای «خیابان‌های پایین شهر»، «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین» و «رفقای خوب» چندان از شهرهای غبارآلود اوسیج کانتی، جایی که داستان «قاتلان ماه کامل» اتفاق می‌افتد و جایی که حرص، ارتشا و وحشیگری غیر قابل درک کم و بیش در تمام رده‌‌های جامعه نفوذ کرده زدوده نشده است.

لیلی گلدستون، لئوناردو دی‌کاپریو

اسکورسیزی درباره بزهکارانی که در «ایتالیای کوچک» نیویورک، جایی که او بزرگ شد جولان می‌دادند، می‌گوید: «همه این شهروندان … خلاف‌کاران خرده‌پا، جنایتکاران بزرگ و همچنین افرادی که در قدرت هستند – همه این‌ها چیزی است که به‌نوعی با آن آشنا هستم. نمی‌گویم خانواده من این‌طور بودند. فقط می‌گویم ما با آن زندگی کردیم و بنابراین انتقال آن به پرده برای من بسیار طبیعی است.»

و بعد هنک ویلیامز هست، خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی و نماد موسیقی کانتری.

کاترین، مادر اسکورسیزی عاشق ویلیامز بود. او متأثر از علاقه شدید مادرش، در تمام عمر موسیقی کانتری و در کنار آن فولکلور و بلوز را تحسین کرده است. یکی از اولین نسخه‌های «بلوز دلباخته» که بعدها موفقیت بزرگی را برای ویلیامز رقم زد، در «قاتلان ماه کامل» – همراه با آهنگ‌هایی با اجرای خانواده کارتر و ما رینی – شنیده می‌شود.

اسکورسیزی درباره محرک‌های فراوان و گاه متناقض که از زمان و مکان داستان خبر می‌دهد، می‌گوید: «همه آن‌ها با هم تلفیق شده‌اند و… فکر می‌کنم این بخشی از آمریکایی بودن است. این درس بزرگ را زمانی آموختم که در اواخر دهه ۱۹۷۰ تلاش کردم در رم زندگی کنم و مدتی فکر می‌کردم ایتالیایی هستم، اما نیستم.»

«قاتلان ماه کامل» که اولین بار اوایل امسال در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و از ۲۰ اکتبر روی پرده رفت، مانند خیلی از فیلم‌های اسکورسیزی مسیری در اختیار او قرار می‌دهد تا دردسرسازترین سرحد معنای واقعی «آمریکایی بودن» را کاوش کند – در این مورد، از طریق زبان بومیِ شاید آمریکایی‌ترین ژانر تاریخ. او تقریباً در تمام عمر می‌خواست یک فیلم وسترن بسازد، از زمانی که پدر و مادرش به‌عنوان مفری برای یک پسر کوچک مبتلا به آسم او را به سینما می‌بردند.

جسی پلمونز، رابرت دنیرو

او می‌گوید: «وسترن برای من ژانری با فضاهای باز بود؛ گاهی اوقات سیاه و سفید و بعضی وقت‌ها تکنی‌کالرِ زیبا؛ همین‌طور اسب‌ها، این حیواناتی که نمی‌توانستم به آن‌ها نزدیک شوم چون حساسیت داشتم؛ بنابراین برای من چیزی شبیه یک فانتزی شگفت‌آور بود.»

بعدها وقتی فیلمسازانی مانند رابرت وایز و رائول والش وسترن‌های «روان‌شناختی» نظیر «خون روی ماه» و «تحت تعقیب» را خلق می‌کردند، اسکورسیزی پی برد می‌توان کلیشه‌های تکرارشونده سینمای وسترن را که اصولاً با ماجراجویی و خوش‌بینی همراه بود، برای انتقال حقایق تاریک‌تر به کار برد.

او به یاد می‌آورد: «از روی غریزه همیشه می‌خواستم برای آن منظره کاری انجام دهم.» او سریع حرفش را قطع می‌کند تا نکته‌ای را اصلاح کند. «منظورم این است با استفاده از آن منظره کاری انجام دهم، چون شما نمی‌توانید برای یک منظره کاری کنید. ایده‌ داستانی که می‌توانستم بگویم مردمی بود که در آنجا زندگی می‌کنند.»

وقتی سام پکین‌پا در ۱۹۶۹ «این گروه خشن» را ساخت و به گفته اسکورسیزی «ژانر را به پایان رساند»، او مطمئن نبود که بتواند – یا باید – چیزی اضافه کند. اسکورسیزی درباره پکین‌پا می‌گوید: «او حساب گذشته را پاک کرد.»

درحالی‌که فیلم‌های وایز و والش، آنتونی‌مان و باد بوتیچر و همین‌طور فیلم‌های روی راجرز که اسکورسیزی در کودکی دوست داشت، در حافظه‌اش نقش بسته بودند، او به خودش گفت: «اصلاً جرئتش را دارم با آن تصاویر رقابت کنم؟ رقابت که هیچ، اصلاً می‌توانم به‌پای آن‌ها برسم؟»

احتمالاً اسکورسیزی در «قاتلان ماه کامل» متن ایده‌آلی را پیدا کرد تا آن حساسیت خاص را نشان دهد. اول این که اوسیج کانتی دهه ۱۹۲۰ یک فضای به‌شدت آستانه‌ای است، جایی که اسب‌ها و ماشین‌های پیرس-ارو موتورز در خیابان‌های شلوغ رفت و آمد می‌کنند و جایی که رابطه گاوچران‌ها و سرخپوستان تحت تأثیر این واقعیت قرار دارد که بومیان – و نه سفیدپوستان مهاجر که در رفاه هستند – از چاه‌های نفت کشف‌شده در زمین‌های قبیله‌ای خود منتفع شده‌اند.

دو بازیگر قدیمی اسکورسیزی، رابرت دنیرو و لئوناردو دی‌کاپریو در «قاتلان ماه کامل» نقش‌آفرینی کرده‌اند؛ دنیرو در نقش بیل هیل، زمین‌دار و دی‌کاپریو در نقش ارنست برکهارت، سرباز بازگشته از جنگ جهانی اول.

هر دو در دوران رونق نفت به هر طریق لازم به دنبال ثروت‌اندوزی هستند. لیلی گلدستون نقش مولی برکهارت، یک زن اوسیج را دارد که با ارنست ازدواج می‌کند و خانواده‌اش عمیقاً تحت تأثیر بی‌رحمانه‌ترین بلندپروازی‌های هیل و برکهارت قرار می‌گیرد.

سماجت بیش‌ازحد شروران «قاتلان ماه کامل» بی آن که ذره‌ای احساس پشیمانی کنند، آن‌ها را به شکل عجیبی شبیه جنایتکاران فیلم «رفقای خوب» اسکورسیزی در ۱۹۹۰ درباره ظهور و سقوط یک گانگستر نیویورکی کرده است. توطئه بزرگ در اوسیج کانتی متفاوت است، اما انگیزه همان است.

اسکورسیزی می‌گوید: «در اوسیج پول فراوان است. هیل و برکهارت دست‌به‌کار می‌شوند. آن‌ها پول می‌خواهند و می‌فهمند از چه راهی می‌توانند آن را به دست آورند.»

لئوناردو دی‌کاپریو، لیلی گلدستون

کارگردان تند و متوالی حرف می‌زند و اضافه می‌کند ساخت و پاخت با دولت عنصر دیگری به داستان اضافه کرده است، با یک سیستم قیمومیت آقابالاسری که به سفیدپوستان اجازه می‌دهد امور مالی ملت اوسیج را کنترل کنند.

اسکورسیزی با این تعبیر که سفیدپوستان برای توجیه فساد خود وجدان کاری پروتستان را دور می‌زنند، توضیح می‌دهد: «آن‌ها اینجا نشسته‌اند و نفت دارد می‌آید. برای آن کاری نکرده‌اند. می‌گویند: “آن‌ها مثل ما مسیحیان دنیای قدیم نیستند؛ پس اگر ارزش پول را درک نمی‌کنند – خوب، چه اشکال دارد من کمی پول بیشتر به جیب بزنم؟”»

در «رفقای خوب»، کارن هیل با بازی لورین براکو با صدای خود روی تصویر همین منطق را ابراز می‌کند و توضیح می‌دهد هنری و همدستانش فقط خرج خانواده‌هایشان را درمی‌آوردند. اسکورسیزی می‌گوید: «دقیقاً همین است، با این تفاوت که اینجا واقعاً از طریق مولی صورت می‌گیرد.»

مولی برکهارت نوع جدید پروتاگونیست اسکورسیزی است: او هم به‌عنوان قربانی جنایت و هم به‌عنوان وجدان بیدار، چه ازنظر بصری و چه به لحاظ روایی جایگاه ممتاز را در فیلم او دارد. وقتی مولی با خشونت اعمال‌شده به خانواده و جامعه‌اش کلنجار می‌رود، دوربین فیلمساز روی صورت او درنگ می‌کند.

ماریان بائر، محقق و تهیه‌کننده قدیمی اسکورسیزی به یاد می‌آورد کارگردان در طول تولید اغلب اشاره می‌کرد که دوربین روی چهره مولی ثابت بماند. او می‌گوید: «ازنظر سبک این یک انتخاب بود، به این معنا که شاید شما با همان شوک‌های ناگهانی در “خیابان‌های پایین شهر” یا “راننده تاکسی” مواجه نشوید یا همان اندازه انرژی که در آن فیلم‌ها از شخصیت‌ها به شما منتقل می‌شود. … تفکر دیگری در پشت آن نهفته است. آن سکون معنایی دارد.»

به‌علاوه مولی تجسم نوعی پیامد اخلاقی است که در فیلم‌های قبلی اسکورسیزی یا کاملاً از قلم ‌افتاد یا نادیده گرفته شد. منظور ستیزه‌جویی و تنبیه‌ناپذیری هنری هیل، تراویس بیکل، جیک لاموتا و جردن بلفورت در «گرگ وال استریت» است که آن‌ها را به نمادهای سینمایی – و برای برخی قهرمانان مردمی – تبدیل کرد.

اسکورسیزی درباره ضد قهرمانان پیشین خود می‌گوید: «مردم از این که آن‌ها سیستم را شکست می‌دادند لذت می‌بردند. فکر نمی‌کنم ضد قهرمانان “قاتلان ماه کامل” چنین حسی را به تماشاگر منتقل کنند. می‌دانید، بیل هیل نقشه‌های بزرگی دارد، او آدم‌ها را می‌کشد و دراین‌بین برای ۳۰ هزار دلار پول بیمه، مزارع خود را آتش می‌زند. او چه کار می‌کند؟ کاری که واقعاً انجام می‌دهد این است که مثل افراد خاص احساس می‌کند: “می‌توانم در خیابان پنجم کسی را بکشم و هیچ‌کس از من بازخواست نکند.” او می‌تواند از هر چیزی قسر دربرود.»

مارتین اسکورسیزی، لیلی گلدستون

اسکورسیزی به لحظه‌ای از فیلم اشاره می‌کند که هیل و برکهارت نقشه می‌کشند خانه یکی از همسایه‌ها و همسر اوسیج او را منفجر کنند. او می‌گوید: «منفجر کردن یک خانه؟ آن هم وسط منطقه‌ای که اساساً یک شهر است؟ دیوانه‌وار است.»

من به صحنه‌ای مشابه در «رفقای خوب» اشاره می‌کنم، جایی که دو تبهکار یک بار را آتش می‌زنند، صحنه‌ای که فیلمبرداری، تدوین و موسیقی آن به‌گونه‌ای است که حداکثر خونسردی را داشته باشد. اسکورسیزی رک و پوست‌کنده می‌گوید: «خب، آن‌ها شرور هستند.»

این وجه تمایز نشان‌دهنده یک تغییر لحن رادیکال در فیلم‌های اخیر اسکورسیزی است: قلدر پا به سن گذاشته فیلم «مرد ایرلندی» (۲۰۱۹) با بازی دنیرو، بیش از آن که به یک خاطی که به مراد دل خود رسیده است شباهت داشته باشد، مردی گرفتار فرسودگی جسمی و روحی جلوه می‌کند. در «قاتلان ماه کامل»، هیل و برکهارت بیشتر به ‌همزاد بی‌دل و دماغ و کمتر ‌جذاب جیمی و هنری در «رفقای خوب» می‌مانند؛ وقتی نقشه‌های محقر خود را با موفقیت اجرا می‌کنند، تماشاگر برای آن‌ها هورا نمی‌کشد یا به هیجان نمی‌آید و بیشتر حالش از خشونت نابودگر این دو به هم می‌خورد. در عوض، لحن فیلم محزون و مملو از وحشت و حسرت است.

اریک راث که فیلمنامه «قاتلان ماه کامل» را با همکاری اسکورسیزی نوشت، می‌گوید: «فکر می‌کنم “سوگواری” تعبیر واقعاً درستی برای این فیلم است.»

لئوناردو دی‌کاپریو

راث و اسکورسیزی سال‌هاست با هم دوستی دارند و درمورد همکاری در پروژه‌هایی که هر دو به آن علاقه دارند، از پروست گرفته تا ساموئل جانسون، جیمز بازول و حلقه اجتماعی آن‌ها بحث کرده‌اند.

این راث بود که نسخه‌ای از کتاب «شنیدم خانه‌ها را رنگ می‌زنی» چارلز برانت را به دنیرو داد که به «مرد ایرلندی» تبدیل شد (راث برای نوشتن فیلمنامه در دسترس نبود، بنابراین اسکورسیزی به استیون زیلیان پیشنهاد داد). راث می‌گوید: «لحنِ بیشتر اندیشمندانه و مرثیه‌گو “قاتلان ماه کامل” یکی از دلایلی است که من این فیلم را خیلی دوست دارم.»

راث درباره اسکورسیزی می‌گوید: «فکر می‌کنم محتوای اجتماعی این فیلم به شیوه‌های مختلف در فیلم‌های مختلف مارتی مشهود است، اما او در اینجا با صراحت بیشتری نسبت به تریلرهای جنایی قبلی خود به جدیت اخلاقی متمایل شده است.»

نویسنده ادامه می‌دهد: «فکر می‌کنم آدم‌ها وقتی به پایان مارپیچ فانی خود نزدیک می‌شوند – ازجمله خود من که فقط چند سال از مارتی کوچک‌تر هستم – این مضامین در آن‌ها طنین‌انداز می‌شود و نحوه نمایش آن واقعاً شگفت‌انگیز است.»

بائر اشاره می‌کند شیوه‌ای که اسکورسیزی در «قاتلان ماه کامل» برای نمایش قتل‌ها به کار می‌برد بیانگر یک نقطه اوج شخصی و هنری است. او درمورد آنچه کارگردان برای نشان دادن روی پرده و پشت پرده انتخاب می‌کند، می‌گوید: «یک عمر تجربه پشت سر این‌هاست. وقتی تازه‌ترین فیلم‌های مارتی را می‌بینم، این نکته‌ای است که من را تحت تأثیر قرار می‌دهد.»

اسکورسیزی که نوامبر امسال ۸۱ ساله ‌شد، قبول دارد ریتم کار او تغییر کرده است. او می‌گوید: «فکر می‌کنم بخش زیادی از آن‌ به تجربه و سن مربوط می‌شود و خانواده، ازدواج و فرزندان.»

از او می‌پرسم آیا فکر می‌کند رسانه سینمایی چیزی ذاتی دارد که پاداش جذاب بودن خشونت برای تماشاگر را می‌دهد، آن را ارج می‌نهد و برخلاف برترین غرایز ما آن را هیجان‌انگیز می‌کند؟

اسکورسیزی می‌گوید: «می‌تواند باشد. نکته اینجاست که بخشی از وجود من چنین حسی دارد. قرار است آن را پنهان ‌کنم؟ حدس می‌زنم اگر در گذشته یک کارگردان واقعاً حرفه‌ای بودید، شاید این کار را می‌کردید. آن را در بستر ژانر و در بستر یک حس سرگرم‌کننده‌تر قرار می‌دادید و فرار می‌کردید.»

او ادامه می‌دهد: «من این کار را بلد نیستم. واقعاً بلد نیستم. سؤال این است: بین آن و ساختن فیلم‌هایی درمورد… قهرمانانی ازنظر فیزیکی بسیار قوی که با مسلسل وارد می‌شوند و با شکست دادن همه مشکل را حل می‌کنند، تفاوتی هست؟ حالا بیشتر از ۳۰ سال گذشته است. من بیشتر به معایب خشونت علاقه‌ دارم.»

منبع: واشینگتن پست (آن هورندی)

تماشای فیلم قاتلان ماه کامل در نماوا