مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

از وقتی مارشال آمریکایی، رِیلان گیوِنز (تیموتی اولیفنت) کلاه کابوی خود را برداشت و در اپیزود آخر سریالِ همیشه عالی «موجه» (۲۰۱۵-۲۰۱۰) به میامی نقل مکان کرد، هشت سال می‌گذرد، اما انگار ریلان هیچ‌وقت نرفته بود. حالا او با سریال موجه: شهر باستانی (Justified: City Primeval) بازگشته است – یک مجموعه کوتاه هشت اپیزودی که با اقتباس از رمان «شهر باستانی: نیمروز در دیترویت» و قصه کوتاه «آتش در گودال» نوشته المور لئونارد ساخته شد.

طرفداران سریال «موجه» شاید شخصیت‌های نمادین مانند بوید کرودر (والتون گاگینز) را از دست داده باشند، ولی خالقان پروژه تازه شامل دیو اندرون و مایکل دینر که در تهیه و تولید مجموعه اصلی نیز به‌عنوان نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده اجرایی مشارکت داشتند، در اینجا آن‌قدر شخصیت‌های جدید فوق‌العاده معرفی کرده‌اند که رنجش هواداران کم می‌شود.

تیموتی اولیفنت

«موجه» بار دیگر مملو از جزئیات شخصیت، پیش‌داستان، پی‌رنگ هوشمندانه و تنگنای اخلاقی است، با یک نقش‌آفرینی درخشان دیگر از اولیفنت که همه این‌ها را در کنار هم نگه می‌دارد. هیچ‌کس مانند لئونارد (که بسیاری از کتاب‌های او شامل «خارج از دید» و «جکی براون» مبنای اقتباس‌های سینمایی بوده‌اند) داستان جنایی نمی‌نویسد و درحالی‌که شاید «شهر باستانی» محبو‌ب‌ترین نوشته او نباشد، نمونه بسیار خوبی برای اثبات این مسئله است که «موجه» چطور سال‌ها پیش جهان و مضامین مورد علاقه لئونارد را مفصل‌تر و کامل‌تر توضیح داد.

اف‌ایکس بار دیگر یک وسترن پیش روی ما می‌گذارد که داستانش ازقضا در ایالات میانه غربی آمریکا روی می‌‌دهد. کهن‌الگوی کلاسیک مأمور قانون در قالب ریلان گیونز بازمی‌گردد که ۱۰ سال پس از پایان اتفاقات سریال اصلی، وقتی پس از حادثه‌ای خشونت‌بار، دختر ۱۵ ساله‌اش، ویلا (ویوین اولیفنت، دختر واقعی تیموتی) را با خود به یک مرکز می‌برد، از نو معرفی می‌شود. آن‌ها در راه، ناخواسته به دنیای یک خلاف‌کار شرور به نام کِلِمِنت مَنسِل (بوید هولبروک)، با نام مستعار «اکلاهما وایلدمن» پا می‌گذارند. منسل در راه بازگشت به دیترویت است، جایی که چند سال پیش مشکلات جدی ایجاد کرد و از آن قِسِر در رفت. یکی از مضامین «شهر باستانی» این است که وقتی شرارت ظهور می‌کند، رو گرداندن از آن فقط قدرتش را بیشتر می‌کند؛ و منسل شَر محض است.

در ابتدا، گیونز صرفاً به این دلیل در دیترویت توقف می‌کند که در دادگاه رسیدگی به اتهامات یک خلاف‌کار جوان که در راه با او و دوستش درگیر شد، شهادت دهد، اما وقتی کمی بعد قاضی پرونده (با بازی کیت دیوید) به دست منسل به قتل می‌رسد، ریلان اساساً در «موتور سیتی» (نام خودمانی دیترویت) گیر می‌افتد، درحالی‌که می‌کوشد پیش از بیشتر شدن تعداد قربانیان، معمای چند قتل را حل کند. این کار او را در مدار شخصیت‌هایی قرار می‌دهد که فوق‌العاده خوب طراحی شده‌اند، ازجمله کارولین وایلدر (آنجانو الیس)، وکیل سرسخت منسل و پلیس‌هایی که دوست دارند کار را به سبک متداول در دیترویت پیش ببرند، مانند مورین داونی (مارین ایرلند)، نوربرت بریل (نوربرت لیو باتز) و وِندِل رابینسون (ویکتور ویلیامز).

بوید هولبروک و تیموتی اولیفنت

درحالی‌که همه این مأموران قانون تلاش می‌کنند پرونده قتل قاضی را حل کنند، منسل با دوست‌دخترش، سندی (آدلاید کلمنس) دست‌به‌یکی می‌کند تا سر یک ابلهِ ازهمه‌جابی‌خبر که اتفاقاً با تبهکاران آلبانیایی در ارتباط است، کلاه‌ بگذارند؛ و این به خطر بالقوه بیشتر در شهر منجر می‌شود. منسل در عین حال با یکی از متحدان سابق خود به نام سوئیتی (واندی کرتیس هال) که یک «بار» در دیترویت را اداره می‌کند و می‌داند چند جسد محلی در کجا دفن شده‌اند، دوباره متحد می‌شود. درجات مختلفی از فساد در هر رگ شهر این سریال جاری است که نشان می‌دهد آدم‌ها اگر پول خوب به آن‌ها پیشنهاد شود، چشمشان را بر هر چیزی می‌بندند. خُب، همه به‌جز ریلان گیونز.

وقتی پای ساختار اپیزود در برابر فصل به میان می‌آید، اندرون و دینر همه‌چیز را محکم در دست دارند. آن‌ها به‌جای تسلیم شدن در برابر بیماری اخیر سریال‌های کوتاه که متن آن‌ها واقعاً شکل خردشده یک فیلمنامه سینمایی را دارد، سریالی تولید کرده‌اند که هم فصل‌به‌فصل درست از کار درآمده است و هم در قالب کلی. راه اصلی آن‌ها برای حفظ این شتاب، اعتماد به یک گروه بازیگری درجه یک با شخصیت‌های دقیق و غنی است، آدم‌هایی که احساس می‌شود پیش از شروع سریال وجود داشته‌اند و اکثرشان پس از پایان مجموعه همچنان به راه خود ادامه می‌دهند. بسیاری از سریال‌های امروزی در این بخش شکست می‌خورند و فاقد شخصیت‌های جذاب حتی به‌اندازه فرعی‌‌ترین شخصیت‌ها در «شهر باستانی» هستند.

تیموتی اولیفنت، مارین ایرلند، نوربرت لیو باتز و ویکتور ویلیامز

البته داشتن بازیگرانی که چالش بازی در نقش شخصیت‌هایی با پیش‌داستان‌های غنی را با موفقیت پشت سر می‌گذارند، خیلی به سازندگان سریال کمک کرده است. آنجانو الیس که برای بازی در فیلم «شاه ریچارد» (۲۰۲۱) نامزد اسکار شد، به درست‌ترین شکل، نوعی بیزاری از زندگی را ترسیم می‌کند که ناشی از همدستی با افراد بی‌توجه به اخلاقیات برای خدمت به یک خیر بیشتر است.

«موجه» همیشه درباره مناطق خاکستری جنبه‌های اخلاقی بود و «شهر باستانی» – که پخش آن ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۳ در اف‌ایکس شروع شد و تا ۲۹ اوت ادامه دارد – این مضمون را ادامه می‌دهد، بی آن که به نظر برسد بر یک میخ کج می‌کوبد. این نگاه در پس‌زمینه شخصیت‌ها قرار دارد و بازیگرانی مانند الیس، هال، ویلیامز، ایرلند و بخصوص اولیفنت می‌دانند چگونه از آن به‌عنوان یک مضمون استفاده کنند که آشکارا در پیش‌زمینه است.

تیموتی اولیفنت و دخترش ویوین اولیفنت

آنچه به «شهر باستانی» کمک می‌کند، استفاده از پی‌رنگ عموماً عالی المور لئونارد است، کسی که می‌دانست چطور بهتر از هر کس دیگر، داستانی درباره مأموران قانون و جنایتکاران را با مهارت بنویسد. این اساساً داستان یک آدم خوب (ریلان) است که یک آدم واقعاً بد (کلمنت) را بر زمین می‌زند، اما سفر از نقطه آ به نقطه ب شامل چند مسیر عالی و غیر منتظره است. این هم شگفت‌انگیز است که «شهر باستانی» اغلب از چاله‌های بالقوه در مسیر اجتناب می‌کند.

در لحظه‌های احساس می‌شود که سریال می‌تواند به دام کلیشه بیفتد، اما همیشه به سمت دیگری می‌رود. «شهر باستانی» با عناصری مانند پویایی ارتباط پدر/دختری ریلان و ویلا یا یک رابطه قدیمی برای کارولین بازی می‌کند، بی آن که آن‌ها را برای چند اپیزود به‌طور ناخوشایند در مرکز توجه قرار دهد. متن هر هشت اپیزود به‌قدری قوی است که می‌توان متوجه شد چقدر الهام‌بخش همه بازیگران به‌ویژه اولیفنت بوده است. «شهر باستانی» همچنین با استفاده از مکان‌های متنوع در دیترویت داستانی را روایت می‌کند که از بارهای کر و کثیف گرفته تا عمارت‌های بلومفیلد هیلز و جاهای متعدد دراین‌بین، رخ می‌دهد (حتی اگر بخش زیادی از سریال واقعاً در شیکاگو تصویربرداری شده باشد).

آیا این واقعاً پایان «موجه» است؟ اگر منتقدی پایان این داستان را لو بدهد، حتماً یک نفر با کلاه کابوی حساب او را می‌رسد، اما «شهر باستانی» صرفاً وجود خود را توجیه نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود کسی آرزو کند اف‌ایکس بتواند در آینده راهی برای واردکردن ریلان گیونز به دیگر کتاب‌های المور لئونارد پیدا کند. او چنین شخصیت غنی و پیچیده‌ای است. شاید «موجه» رسماً برنگردد، اما بیایید امیدوار باشیم ریلان برای مدتی همین دور و بر باشد.

یک مرد جدید در برابر یک حریف سهمگین جدید

از زمانی که ریلان گیونز در فینال «موجه» آخرین رویارویی خود را انجام داد و هارلان را ترک کرد، خیلی چیزها تغییر کرده است و حالا او در «موجه: شهر باستانی» نه‌فقط مرد جدیدی است، بلکه به شهر جدیدی نیز آمده است و با یک حریف سهمگین جدید روبروست که چالش‌برانگیزتر از دشمن سابق او، بوید کرودر است. همه این چیزهای «جدید» شاید برای طرفداران نسخه اصلی آزاردهنده باشد، اما دیو اندرون و مایکل دینر، گردانندگان سریال را برای بازگشت به دنیای «موجه» هیجان‌زده کرد.

تیموتی اولیفنت، ویکتور ویلیامز و واندی کرتیس هال

دینر می‌گوید: «خوشحالیم که توانستیم این کار را انجام دهیم.» اندرون اضافه می‌کند: «این یکی خیلی خیلی جدید است. فقط کسانی که کتاب المور لئونارد را خوانده‌اند ممکن است ایده‌ای داشته باشند، اما فکر می‌کنم کسانی که کتاب را نخوانده‌اند و فقط انتظار همان چیزهای قدیمی را دارند، خیلی شگفت‌زده می‌شوند.»

دینر درباره این که چرا او و اندرون می‌خواستند با یک پروژه جدید به دنیای «موجه» برگردند، می‌گوید: «ما می‌دانستیم سریال قبلی را خوب تمام کردیم و فکر می‌کردیم کارمان با آن تمام شده است. فکر می‌کردیم «موجه» را در غروب آفتاب به سمت افق برده‌ایم و لزوماً همه سریال‌ها موفق نمی‌شوند این کار را انجام دهند – انگار یک پریز را می‌کشند. سازندگان آن‌ها حس نمی‌کنند قصه را تمام کرده‌اند و افسوس می‌خورند که نتوانستند کار را با موفقیت به پایان برسانند. ما فکر می‌کردیم این کار را کردیم. هیچ‌وقت قصد نداشتیم به آب برگردیم، اما خُب کتاب “شهر باستانی” که به‌نوعی جواهر تاجِ مجموعه آثار المور لئونارد است، در دسترس بود. این اولین رمان جنایی لئونارد با موضوع دیترویت بود که باعث شد او به نویسنده برجسته داستان‌های جنایی آمریکایی تبدیل شود.»

تیموتی اولیفنت، مارین ایرلند و نوربرت لیو باتز

قبل از این خیلی‌ها می‌خواستند «شهر باستانی» را اقتباس کنند. سال‌ها پیش سم پکین‌پا تا آستانه کارگردانی آن پیش رفت و کوئنتین تارانتینو هم می‌خواست از روی آن یک فیلم بسازد. خیلی‌های دیگر نیز تلاش کردند نسخه تلویزیونی کتاب را کار کنند.

دینر می‌گوید: «ما از تلاش‌های قبلی برای اقتباس از کتاب المور باخبر بودیم. از طرف دیگر خودمان تجربه خیلی ‌خوبی از “موجه” داشتیم. تا این که چند سال بعد پسر المور با من تماس گرفت و پیشنهاد داد روی این کتاب به‌طور مستقل کار کنیم. من همیشه کتاب را دوست داشتم و وقتی روی سریال اصلی کار می‌کردیم همیشه در اتاق نویسندگان به آن رجوع می‌کردیم؛ بنابراین هدف این بود که کتاب به‌طور مستقل از سریال اصلی اقتباس شود.»

مدتی گذشت تا این که یک روز تیموتی اولیفنت تلفنی با دینر تماس گرفت و گفت: «من با کوئنتین سر صحنه فیلمبرداری نشسته‌ بودم و درباره کتاب “شهر باستانی” صحبت می‌کردیم. به نظرمان رسید می‌تواند یک منبع عالی برای ادامه “موجه” باشد.» از آنجا به بعد دینر و اندرون با جدیت بیشتر به ایده نزدیک شدند و اف‌ایکس نیز دست‌به‌کار شد.

دینر می‌گوید: «جمع‌ و جور کردن پروژه خیلی پیچیده بود، چون به لحاظ حقوقی وضعیت کمی مبهم بود – بخشی از حقوق کتاب در مالکیت خانواده لئونارد بود و بخشی متعلق به مترو گلدوین مه‌یر که چند بار تلاش کرده بود از روی آن فیلم سینمایی بسازد. روند قانونی و به نتیجه رساندن مسئله کپی‌رایت مدتی طول کشید، اما بالاخره موفق شدیم. ما با “موجه” هفت سال خوب را گذرانده بودیم و نیت واقعی این بود که یک فیلم بلند یا یک سریال کوتاه بسازیم که واقعاً نخواهد با “موجه” به گذشته برگردد، بلکه ترکیبی از کتاب و شخصیتی باشد که دوستش داریم.»

او ادامه می‌دهد: «نگاه ما این نبود که انگار ریلان گیونز سه فصل در زندگی‌اش دارد و این فصل دوم است. ما او را وارد این داستان کردیم و من و دیو (اندرون) دوست داشتیم بگوییم جاده مقابل او خیلی کوتاه‌تر از جاده پشت سر اوست. ریلان در وضعیتی از زندگی خود قرار دارد که انگار در یک نابهنجاری تاریخی است و سؤال این است که آیا این آدم می‌تواند در دنیایی بی‌شباهت با دنیایی که به آن عادت کرده است، زنده بماند؟ دنیا ازنظر سیاسی و جامعه‌شناختی تغییر کرده و او به‌عنوان یک مرد تغییر کرده است و این جایی است که او را پیدا می‌کنیم.»

تیموتی اولیفنت

اندرون در تکمیل صحبت‌های دینر می‌گوید: «همان‌طور که مایکل گفت، دنیا از زمانی که ما سریال اصلی را به پایان رساندیم خیلی تغییر کرده است. این یک دنیای کاملاً متفاوت است، به‌خصوص دنیای اجرای قانون. ما برای بازگشت به آن یک منبع عالی داشتیم که خیلی‌ها را هیجان‌زده کرده بود. همه ما دل‌تنگ دنیای المور و لحن بودیم، اما هیچ‌کس واقعاً نمی‌خواست دور پیروزی را بزند و گروه را دوباره دو هم جمع کند. فرصتی بود که ریلان را به لحظه حال بیاوریم و حرفی کمی متفاوت درمورد شخصیت او بگوییم و ببینیم آیا می‌توان شخصیت‌های المور را بیشتر حرکت داد و به لحظه حال منتقل کرد؟ و وقتی فهمیدیم چطور این کار را انجام دهیم، به نتیجه رسیدیم این ایده ارزش پرداختن را دارد.»

اندرون ادامه می‌دهد: «بزرگ‌ترین نکته این است که شاید نیروی قانون در مقایسه با یک دهه پیش خیلی تغییر نکرده باشد، مسئله اینجاست که افکار عمومی نسبت به آنچه سال‌هاست جریان دارد، آگاهی بیشتری دارد. ریلان همیشه یک قانون کاملاً خاص داشته است. در سریال اصلی رفتار خشونت‌بار‌ با اسلحه فراوان بود‌، اما ریلان با یک قانون خاص زندگی می‌کرد و کارها را به شیوه درست انجام می‌داد. در اینجا ما می‌خواستیم او را به لحظه‌ای بیاوریم که شاید درک بیشتری ازآنچه بخشی از آن بود، پیدا کرده باشد و به دنیای که در آن زندگی می‌کنیم و از آن آگاه هستیم، بیشتر ادای احترام کنیم.»

منبع: د پلی‌لیست، اینترتینمنت ویکلی

تماشای سریال موجه: شهر باستانی در نماوا