مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

مردی درحالی‌که روی تخت دراز کشیده است، از خواب بیدار می‌شود. گیج به نظر می‌رسد. عینکش را از روی میز کنار خود پیدا می‌کند. لباس کامل تن دارد. از جایش بلند می‌شود، اما وقتی یک قدم برمی‌دارد صدای تق‌تق می‌شنود. به پایین نگاه می‌کند و متوجه می‌شود مچ پایش به زمین زنجیر شده است. او در زیرزمینی به سبک اتاق ضبط با دیوارهای تاریک است. یک طرف اتاق، یک در شیشه‌ای کشویی دارد، اما او نمی‌تواند به آن برسد. در طرف دیگر اتاق، بالای دیوار پنجره‌های کوچکی هست، اما به آن‌ها هم نمی‌رسد. وقتی فریاد می‌زند و کمک می‌خواهد، کسی جواب نمی‌دهد.

این شروع سریال ۱۰ اپیزودی «بیمار» (The Patient) ساخته و نوشته جوئل فیلدز و جو وایزبرگ، سازندگان سریال «آمریکایی‌ها» است. مرد به دام افتاده، آلن استراوس، یک روان‌درمانگر با بازی استیو کارل است. به‌زودی متوجه می‌شویم او در خانه یکی از بیمارانش، سم فورتنر (دونال گلیسون) زندانی است. روان‌درمانی می‌تواند درمورد خیلی چیزها باشد، اما مشکل سم خیلی خاص است و به کمک نیاز دارد: او یک قاتل زنجیره‌ای است که می‌خواهد دست از کشتار بردارد، اما این کار برای او بسیار سخت است.

سریال بیمار
استیو کارل و دونال گلیسون

ظرافت و همچنین چالش پیش‌فرض سریال این است که می‌تواند به جهات مختلف هدایت شود، اما همه آن‌ها باید به یک مجموعه ساده‌ از نتایج محتمل برگردد. آلن فرار می‌کند یا نجات می‌یابد یا داوطلبانه رها می‌شود؛ یا برای همیشه در آنجا می‌ماند و یا می‌میرد. در شرایطی که آلن نقشه می‌کشد و برای زنده ماندن و رهایی از اسارت تلاش می‌کند، هر کدام از این گزینه‌ها حداقل یک یا دو بار در داستان قابل قبول به نظر می‌رسد و هر گزینه‌ به نظر غیرممکن می‌آید. خود سم نیز با مجموعه‌ای از اتفاقات ناخوشایند احتمالی در آینده روبروست: به کشتن ادامه می‌دهد یا کشتن را متوقف می‌کند؟ زنده می‌ماند یا می‌میرد؟ اجازه می‌دهد آلن برود یا او را زندانی نگه می‌دارد تا… چه اتفاقی بیفتد؟

نقش‌آفرینی‌های دراماتیک استیو کارل هرگز به‌اندازه‌ای که استعدادهای قابل توجه او نشان می‌دهد، کاملاً دور هم جمع نشده است. او در نقش مایکل اسکات در سریال «اداره» توانست ظرافت و احساسات و نشانه‌های کنترل‌شده درد و تمایل این شخصیت برای برقراری ارتباط با دیگران با وجود ناچیزی و بی‌خبری خود را به نمایش بگذارد، اما در فیلم «فاکس‌کچر»، در سریال برنامه صبحگاهی و در پروژه‌های دیگر (شاید به‌جز درام خانوادگی «پسر زیبا» که سر و صدای زیادی به پا نکرد)، انگار هرگز یک نقش دراماتیک مناسب پیدا نکرد. این نشان می‌دهد او قابلیت نقش‌آفرینی درخشان و انسانی را دارد که تا پیش‌ازاین کاملاً آشکار نشده بود. نقش آلن استراوس شاید این را ثابت کند.

کارل در اینجا کار سختی دارد: آلن از خیلی جهات ناتوان است، اما نباید محکوم‌به فنا به نظر برسد. او خیلی باهوش است و به‌نوعی در اسیرکننده‌اش نفوذ دارد، اما همچنان این واقعیت هست که او به زمین زنجیر شده است. نقش‌آفرینی کارل لحظه‌های بزرگ و کوچک را ظریف نشان می‌دهد و زیرکی و عزم آلن را برجسته می‌کند و در عین حال فضایی برای ترس و غم و غصه او از این احتمال که شاید از اینجا زنده بیرون نرود باقی می‌گذارد.

سریال بیمار

در عین حال، یک حس تاریک ذاتی (بسیار بسیار تاریک) از کمدی در این ایده هست که یک قاتل زنجیره‌ای، مثل هر کس دیگر که مشکلی دارد، به نتیجه برسد شاید روان‌درمانی به او کمک کند. به‌هرحال، مگر روان‌درمانگر کسی نیست که صرف نظر از هر راز وحشتناکی که برای او فاش می‌کنید، باید به شما کمک کند؟ آلن با اطمینان، تعهدات حرفه‌ای خود را برای سم بازگو می‌کند، هرچند به نظر می‌رسد به خاطر امنیت خود این کار را انجام دهد. به‌عنوان مثال او قول می‌دهد درمورد آنچه سم به او اعتراف کرد رازدار باشد و قول می‌دهد تا جایی که می‌تواند به او کمک کند. ابهام هوشمندانه این است که چقدر از تعهد آلن ممکن است واقعی باشد.

آلن مردی است که به‌شدت تلاش می‌کند فریاد نزند یا وحشت نکند و در عین حال از شدت خشمِ به‌حق خود نسبت به شخصی که سعی کرد به او کمک کند، اما در مقابل به دست او زندانی شد، منفجر نشود.

در طول این ۱۰ اپیزود، ما شاهد فلاش‌بک‌هایی از رابطه پیچیده آلن با فرزندان بزرگسالش، به‌ویژه پسرش عزرا (اندرو لیدز) هستیم. تمام خانواده زمانی متعلق به یک کنیسه یهودی اصلاح‌گرا بودند، جایی که بث (لورا نیمی)، همسر آلن سردسته همسرایان بود، اما عزرا در بزرگسالی با خانواده خود به یهودیت ارتدکس گروید که این مسئله روابط او با پدر و مادرش را تیره کرد.

خوشبختانه، ارتباط بین داستان خانوادگی آلن و اسارت او، نه ناشیانه و مستقیم بلکه پیچیده است. او به‌عنوان مردی گرفتار یک خطر بزرگ می‌خواهد پیش خانواده خود بازگردد و آرزو دارد همه‌چیز به حالت عادی برگردد، اما موقعیت آلن به او زمان زیادی می‌دهد تا بسته به این که داستانش چگونه به پایان می‌رسد، به روابطی که یا به آن‌ بازمی‌گردد یا پشت سر می‌گذارد، فکر کند. با افزایش خطر، عشق او به خانواده‌اش تندتر و عمیق‌تر می‌شود و فکر کردن به این که فرصت جبران خواهد داشت یا خیر، پشیمانی‌ او را تشدید می‌کند.

فیلدز و وایزبرگ همراه با فلاش‌بک، عناصر فانتزی را نیز وارد داستان می‌کنند، به‌ویژه زمانی که آلن در فکر تجربیات خود با چارلی، روان‌درمانگر خودش با بازی دیوید آلن گریر فرو می‌رود. در این بخش‌ها داستان می‌تواند غیر قابل اعتماد و گیج‌کننده باشد – ذهن آلن در انبوه ساعت‌های تنهایی سرگردان است و همیشه مشخص نیست ما واقعیت را می‌بینیم یا فانتزی یا فلاش‌بک.

بااین‌حال، در این اپیزودها که بیشتر آن‌ها حدود بیست دقیقه هستند، آن داستان، کنترل‌شده، پرتعلیق و جذاب باقی می‌ماند؛ و حتی با وجود یک چشم‌انداز بصری محدود با توجه به زمان صرف شده در یک اتاق، همه‌چیز از درها گرفته تا راه‌پله‌ها و ظرف‌های غذای فوری به‌دقت مورد توجه قرار می‌گیرد. سازندگان سریال عاقلانه رویکردی در پیش می‌گیرند که محل حبس آلن هم شوم و هم به‌طور وسوسه‌انگیزی امیدوارکننده باشد – زیرزمینی با درهای شیشه‌ای کشویی در یک طرف که احتمال همیشگی آزادی را پیشنهاد می‌دهد.

گلیسون کار ناخوشایند ایفای نقش یک شخصیت علاج‌ناپذیر را به عهده دارد. چگونه می‌توانید جنبه انسانی کسی را ترسیم کنید که به‌عنوان یک قاتل بی‌رحم معرفی شده است؟ و نه یک قاتل عادی، بلکه قاتلی با این تصور عجیب و غریب که در خود یک تغییر مثبت ایجاد کند، آن هم درحالی‌که کسی را که فکر می‌کند می‌تواند به او کمک کند وحشت‌زده کرده است.

در ذهن سم، رابطه او با آلن رابطه روان‌درمانگر-بیمار است، هرچند کاملاً قابل درک است این رابطه در ذهن آلن رابطه یک زندانی-زندانبان باشد. بااین‌حال، گاهی اوقات احساس می‌شود آلن در حال تلاش برای درمان اوست و احساس می‌شود سم نیز تلاش می‌کند از آن سود ببرد، اما هنوز این سؤال آزارنده مطرح است: روان‌درمانی تا چه زمانی؟ روان‌درمانی و بعد چی؟

«بیمار» که پخش آن از ۳۰ اوت ۲۰۲۲ از اف‌ایکس/هولو شروع شد، به شیوه یک سریال بسیار خوب، متفکرانه و تأثیرگذار است، درحالی‌که مانند بهترین تریلرها، فشرده و پرتعلیق است؛ سریالی است که بارها و بارها شما را در فکر فرومی‌برد که چطور می‌تواند خود را به نتیجه‌ای منطقی برساند، اما سازندگان سریال یک پایان دارند و آن پایان جواب می‌دهد و گفتن یک کلمه بیشتر درمورد آن اشتباه است.

سریال بیمار

«بیمار» از نگاه استیو کارل و سازندگان سریال

در مرکز تریلر روان‌شناختی «بیمار»، یک بازی موش و گربه دلهره‌آور بین آلن و سم جریان دارد. استیو کارل می‌گوید: «وحشت محض است. آلن مردی است که سعی می‌کند راه فرار را پیدا کند و در همان حال گفت‌وگوهای داخلی زیادی درمورد خانواده‌اش در ذهنش جریان دارد. او در سوگ همسرش است، در سوگ پسری که از او دور شده است – همه این‌ها و خیلی چیزهای دیگر ذهن او را درگیر کرده است، چون زمان زیادی برای فکر کردن دارد.»

«بیمار» وضعیت روانی سم را ردیابی می‌کند – رابطه او با پدر بدرفتارش و این که تمایلی به درگیر شدن با موضوع مادرش، کندیس (لیندا ایموند) ندارد؛ و هم‌زمان خاطرات مدت‌ها مدفون‌شده استراوس از روان‌درمانگر قدیمی‌ خودش و غم و غصه سرکوب‌شده او پس از مرگ همسرش و دور شدن از پسر متعصبش را کاوش می‌کند.

پویایی «درونی‌شده» زمانی آشکار می‌شود که دکتر استراوس به‌طور فزاینده‌ای از ظرفیت خود برای فرار سرخورده می‌شود: او اغلب به خاطرات خوش خود با بث سفر می‌کند و بارها و بارها به درگیری‌های قدیمی‌اش با پسر یهودی ارتدکس خود فکر می‌کند.

کارل می‌گوید: «او سعی می‌کند کسی را درمان کند که به‌طور بالقوه تهدیدی برای اوست و نه‌تنها باید او را مداوا کند، بلکه باید متقاعدش کند که اجازه بدهد او برود؛ بنابراین سریال از این نظر که چه چیزی جنبه گول زدن دارد و چه چیزی واقعاً کمک روان‌شناختی است لایه‌های زیادی دارد و این برای آلن به‌عنوان یک روان‌درمانگر به لحاظ اخلاقی مشکل ایجاد می‌کند.»

کارل در «بیمار» در حالی نقش یک پزشک یهودی را بازی می‌کند که خودش یهودی نیست. جو وایزبرگ یکی از دو خالق سریال توضیح می‌دهد شخصیت آلن در ابتدا یهودی نبود، اما ازآنجایی‌که او و همکارش جوئل فیلدز هر دو اصل و نسب یهودی دارند، این عنصر درنهایت به متن سریال راه یافت.

«وقتی به ایده اولیه رسیدیم، این شخصیت یهودی نبود. بعد مثل همیشه شروع به جستجوی راه‌هایی برای افزودن ویژگی و عمق به او کردیم و خیلی سریع به این ایده رسیدیم. ضمن این که به ما امکان می‌‌داد از چیزهایی از زندگی خود استفاده کنیم. یهودی شدن شخصیت آلن ابعاد خاصی به کار اضافه کرد و بعد نوشتن متن به روش خاص برای ما خیلی سرگرم‌کننده‌تر شد. می‌توانم بگویم شماره یک بود.»

سریال بیمار

وایزبرگ و فیلدز توضیح می‌دهند ازنظر بازیگری برای آن‌ها مهم نبود که کارل اصل و نسب یهودی ندارد. وایزبرگ می‌گوید: «به‌عنوان نویسندگان تلویزیونی همیشه احساس می‌کنیم در منطقه‌ای هستیم که مردم تظاهر می‌کنند فرد دیگری هستند. این کاری است که همه همیشه انجام می‌دهند، اما می‌دانیم بعضی‌ها نسبت به این مسئله احساس متفاوتی دارند و این هم خوب است، اما ما نگاه دیگری داشتیم.»

فیلدز که او نیز در یک خانواده یهودی به دنیا آمد، با وایزبرگ موافق است. هر دوی آن‌ها توانستند از زندگی واقعی خود برای الهام گرفتن درمورد عناصر یهودی «بیمار» استفاده کنند و این جنبه از داستان بر مبنای بازیگری نبود که برای این نقش انتخاب می‌شد. به گفته فیلدز، کارل برای بازی در نقش آلن انتخاب شد، چون آن‌ها می‌دانستند او «درخشان» خواهد بود و امیدوار بودند تماشاگران، بیشتر روی بازی بازیگران سریال تمرکز کنند.

او می‌گوید: «مضامین یهودی برای هر یک از ما خیلی شخصی و مهم است؛ بنابراین توانستیم از چیزی خیلی شخصی برای خودمان استفاده کنیم و درنهایت فکر می‌کنم بخش بزرگی از باور ما به‌عنوان داستان‌نویس این است که کار ما تلاش برای تقویت انسانیت مشترکمان است. این کاری است که استیو در نقش خود به‌خوبی انجام می‌دهد و دونال در نقش خود به‌خوبی انجام می‌دهد و امیدواریم درنهایت چیزی باشد که مردم از جزئیات سریال درک می‌کنند.»

منبع: ان‌پی‌آر، د رپ، ورایتی

تماشای سریال بیمار در نماوا