مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

نویسنده‌ درحالی‌که آماده است بخش‌هایی از کتاب خود را برای حاضران در یک کتاب‌فروشی بخواند، پشت تریبون می‌ایستد و هشدار می‌دهد قرار است با پایان داستان خود شروع کند. او می‌گوید: «به من گفتند در نشست‌های کتاب‌خوانی مرسوم نیست، اما به‌هرحال من این کار را می‌کنم.»

درنهایت، داربی هارت (اما کورین) چند نکته کلیدی بخش مورد علاقه خود را حذف می‌کند – هرچه باشد او اینجاست تا کتاب خود را بفروشد و باید مخاطبی را جذب کند که با هدف شنیدن حرف‌های نویسنده دیگری به نشست آمده – اما انتخاب داربی گویای این است که او کیست و داستان جنایی واقعی‌اش برای چه کاری طراحی شده است. کتاب درباره این نیست که چه کسی در پایان تحقیقات انتظار می‌کشد؛ مطالعه یک قاتل نیست، همین‌طور آشنایی با روان پیچیده او یا حتی به دام انداختن او (و منظور از «او» تقریباً همیشه یک مرد است). در عوض، روایت داربی از خوانندگان دعوت می‌کند درمورد آنچه روبروی خود می‌بینند تجدید نظر کنند، چه آنچه در ابتدا آن‌ها را به سمت حل معما می‌برد چه فردی که در کنارشان است و به چیدن قطعات پازل کمک می‌کند.

اما کورین

سریال قتلی در پایان دنیا (A Murder at the End of the World) با کنجکاوی راز یک جنایت را کند و کاو می‌کند. تمام اجزای سازنده ژانر اینجا هستند – یک کارآگاه، یک قتل و یک گروه مظنون که در جای دورافتاده‌ای گرفتار شده‌اند. درواقع، نوید ذاتی یک داستان جنایی (یا چه کسی این کار را کرد؟) محقق می‌شود، اما بریت مارلینگ و زال باتمانقلیچ («او ای»)، خالقان مجموعه تلویزیونی «قتلی در پایان دنیا» به دنبال ابداع یک «چاقوکشی» یا «پوکر فیس» یا «کلمبو» دیگر نیستند. مورد داربی یکی از موارد متعدد نیست؛ یکی از یکی است که گذشته و آینده او را به شیوه‌ای شخصی و در عین حال فراگیر به هم پیوند می‌دهد.

این سریال کوتاه هفت اپیزودی – که نوامبر تا دسامبر ۲۰۲۳ در هفت اپیزود در اف‌ایکس، هولو پخش ‌شد – قابلیت دارد به یک مجموعه تلویزیونی ادامه‌دار تبدیل شود، اما بی‌علاقگی «قتلی در پایان دنیا» به این که دنباله‌هایی در پی داشته باشد، بخشی از جذابیت آن است، همین‌طور حال ‌و هوای وهم‌آور، درون‌مایه زیست‌محیطی و ردگیری گرما در یک دنیای سرد و در حال احتضار. داربی می‌خواهد به راز ماجرا پی ببرد، اما این کار را به شیوه خودش انجام می‌دهد – بدون بازی با کلمات، کمتر متکی بر روند و بیشتر به سبک سیاق داربی هارت.

قرائت داربی، سریال را در دو خط زمانی پیش می‌برد. یکی گذشته او را دنبال می‌کند، زمانی که دختر جوان آیووایی به‌واسطه شغل پدرش، یک پزشک قانونی محلی، مجذوب مرگ‌های غیر قابل توضیح است. یکی از موارد، مرتبط با زنی محلی است که با گوشواره‌های نقره‌ای خود دفن شد. داربی ترغیب می‌شود پرسش‌های خود را آنلاین طرح کند و بیل فارا (هریس دیکنسون) پاسخ او را می‌دهد. به‌این‌ترتیب رابطه‌ای شکل می‌گیرد، ابتدا از طریق پیام‌ها در ردیت، بعد با وب ‌کم و پیش‌ازاین که متوجه شوید، آن‌ها همدیگر را از نزدیک ملاقات می‌کنند. داربی و بیل در کنار هم برای مدت‌ها درگیر تحقیقات می‌شوند که در ادامه مبنای کتاب داربی را تشکیل می‌دهد و همان‌طور که او در صفحه‌های ابتدایی می‌گوید، به هم دل می‌بازند.

هریس دیکنسون، اما کورین

جزئیات گذشته داربی و بیل در ماجراجویی فعلی او که درست پس از کتاب‌خوانی شروع می‌شود، در هم تنیده شده است. وقتی داربی به خانه می‌رسد، پیامی از رِی (ادواردو بالرینی)، دستیار مجازی اندی رانسون (کلایو اوون)، «پادشاه فناوری» دریافت می‌کند. اندی که در مقایسه با میلیاردرهای عجیب و غریب دنیای واقعی یک فرد متوسط است، خود را آماده میزبانی از جمع کوچکی از افراد نخبه کرده که قرار است درباره نقش فناوری در تضمین آینده انسان بحث کنند؛ و او می‌خواهد داربی نیز در این گردهمایی باشد (احتمالاً به خاطر پیشینه او در کُدنویسی).

تمام هزینه‌های سفر – به یک مقصد نامشخص، برای یک مدت‌زمان نامعلوم – پرداخت شده است، اما آنچه واقعاً داربی را ترغیب به شرکت در گردهمایی می‌کند، لی اندرسن (بریت مارلینگ)، همسر اندی است. لی که از او به‌عنوان «بزرگ‌ترین کدگذار زن تاریخ» یاد می‌شود، زمانی یک «مانیفست» نوشت با این محور که «زن‌ستیزی چگونه وعده‌های اولیه اینترنت را از بین برد». داربی مانند بسیاری از متفکرانِ به‌مراتب مترقی‌، واژه‌های او را الهام‌بخش کار خود دید، اما باقی اهالی اینترنت واکنش توأم با خشم و نامهربانی نشان دادند: لی به‌قدری هتک حیثیت شد که به‌ناچار خود را از انظار مخفی کرد و حتی پس از ازدواج با غول قدرتمند فناوری نیز به‌ندرت دوباره ظاهر می‌شود.

گردهمایی در خلوتگاه یکی از آن‌ موارد است و داربی بی‌صبرانه در انتظار دیدار اوست، اما پیش از آن باید بقیه مهمانان را بشناسد: شان کروز (آلیس براگا)، پزشک و بعدها فضانورد – اولین زنی که روی ماه قدم گذاشت و حالا قصد دارد در سطح ماه مستقر شود؛ لو می (جون چن) کمی به خانه نزدیک‌تر است چرا که رقیب چینی اندی قصد دارد شهرهای هوشمند را درست در اینجا روی زمین بسازد؛ دیوید آلوارز (رائول اسپارزا) فرد دست راست اندی است، اما این حامی سرمایه‌گذاری پرریسک گمان نمی‌کند تأثیر جهانی رئیسش به خود او اعتبار کافی داده باشد؛ مارتین میچل (جرمین فاولر)، کارگردان فیلم‌های پرفروش، هیچ رابطه آشکاری با اندی ندارد، اما مشتاق است با استفاده از برخی ابداعات اندی، مرزهای فیلمسازی را جابه‌جا کند؛ الیور (رایان جی. حداد) یک مهندس رباتیک است؛ زیبا (پگاه فریدونی) یک فعال محیط زیست؛ و روهان (جاوید خان) یک اقلیم‌شناس مصمم به حفاظت از اقیانوس‌ها.

آلیس براگا، اما کورین

همه این افراد به یک هتل انحصاری در ایسلند پرواز می‌کنند که اندی اساساً خودش با هدف نجات سیاره طراحی کرده است. او درحالی‌که از پشت میز به ناجیان منتخب خود نگاه می‌کند، می‌گوید: «مارگارت اتوود در مقاله‌ای گفت ما هرچه بیشتر به بحران آب‌ و هوایی نزدیک‌ می‌شویم، انتخاب‌های کمتری داریم، اما هنوز چند گزینه‌ داریم و باید آن‌ها را اعمال کنیم.» در روزهای آتی، سمپوزیوم کوچک او میزبان چند ارائه می‌شود (تعدادی مهم، برخی دیگر بسیار پیچیده)، اما برنامه‌های بزرگ اندی زمانی نقش بر آب می‌شود که یکی از مهمانان می‌میرد. توضیح دادن درباره این که چه کسی، چه زمانی و چگونه، داستان را لو می‌دهد، اما تردیدی نیست که داربی ‌بار دیگر مهارت‌های کارآگاهی خود را به‌خوبی به کار می‌برد و در حین تحقیق روی قتلی که عنوان سریال از آن گرفته شده است، در کار همه سرک می‌کشد و به همه سیخونک می‌زند.

نظیر کارهای قبلی مارلینگ و باتمانقلیچ، لحظه‌های خیلی بیخود و غیر ضروری می‌توانند حواس‌ها را از ماهیت تیره و تار و جدی «قتلی در پایان دنیا» منحرف کنند. نمونه آن یک میکده قدیمی و کم‌مشتری در آیووا، مملو از کشاورزان مست که یک کاور بسیار کند از ترانه «مون ریور» را به‌عنوان موسیقی شب انتخاب می‌کنند؛ دری‌وری‌ها درباره هکرها هیچ‌گاه واقع‌گرایانه یا طبیعی به نظر نمی‌رسد، حتی از زبان شخصیت‌هایی که قرار بوده کدگذاران محترم باشند؛ زومر نام فرزند لی و اندی است که برای هیچ‌کس مهم نیست. به همین منوال، تعدادی از گره‌گشایی‌ها فاقد اهمیت است (یک شخصیت،‌ بدون دعوت، به خانه لی – زنی که به‌شدت مورد آزار و اذیت غریبه‌ها قرار دارد – می‌آید و حاضر نیست آنجا را ترک کند)، اما سریال در بیشتر موارد از تُنال گوش‌خراش شایع در سریال «او ای» دوری می‌کند. درحالی‌که تعدادی از تزئینات خلاقانه سریال واقعاً سرگرم‌کننده است – شما نمی‌توانید بدون اشاره به «درخشش» استنلی کوبریک، کسی را در یک هتل برفی بکشید – کلیت کار تا حد زیادی پایدار، هدفمند و به‌طور تأثیرگذار جدی است.

اما کورین، کلایو اوون

خالقان، نویسندگان و کارگردانان «قتلی در پایان دنیا»، دفاع از محیط زیست را در صف جلو قرار می‌دهند و از تماشاگران یک سؤال آشنا می‌پرسند: ما چگونه مرگ یک نفر (یا دو، یا سه) را با مرگ میلیون‌ها نفر مقایسه می‌کنیم؟ طرح «مسئله تراموا» که در آن یک ریل نمایانگر یک قربانی قتل است و ریل دیگر کل سیاره ماست، به‌آرامی می‌سوزد و به‌نوعی تفکری سینمایی مناسب شخصیتی مانند اندی را تداعی می‌کند؛ و او ما را ناامید نمی‌کند: او صبح روز بعد از قتل می‌گوید: «ما از وجود کسی محروم شدیم که عمیقاً به او اهمیت می‌دادیم و بله، همه می‌توانیم امروز به خانه برگردیم، اما در این صورت کسانی هستیم که کم آورده‌ایم و جا زده‌ایم و من نمی‌خواهم این‌جور آدمی باشم. این مرگ یادآور دورانی است که در آن زندگی می‌کنیم – مرگ کوفتی همه ‌جا هست. ویروس‌های جهش‌یافته، حیات وحشِ رو به نابودی، دموکراسی در حال فروپاشی، اما ما تسلیم نمی‌شویم. ما جا نمی‌زنیم.»

ما چه زمان برای خودمان وقت می‌گذاریم؟ برای عزاداری؟ برای حفاظت از خودمان؟ و چه زمان این نگرانی‌ها را کنار می‌گذاریم تا کاری را که می‌توانیم، برای آینده انجام دهیم؟ برای بچه‌هایمان. برای آدم‌هایی که هرگز نمی‌بینیم. چه زمان به عقب نگاه می‌کنیم، چه زمان به جلو نگاه می‌کنیم و چه زمان می‌ایستیم تا ‌ببینیم اینجا و حالا چه چیزی داریم؟ این نوع پرسش‌ها در مرکز «قتلی در پایان دنیا» قرار دارند و رویکرد همدلانه داربی برای تحقیق، یک راهنمای قانع‌کننده‌ برای همه پاسخ‌هاست. این شخصیت به‌طور کامل جور نمی‌شود، اما به‌هرحال عطوفت او بسیار اهمیت دارد. (انگار ویژگی‌های تیره‌تر داربی از فهرست کلیشه‌های کدگذاری بیرون کشیده شده و به‌اجبار مرتبط با کسی است که متأثر از پیرنگ داستان باید به‌خوبی بتواند با کامپیوتر کار کند.)

هریس دیکنسون، اما کورین

همان‌طور که داربی قبل از خواندن کتاب خود بیان می‌کند، او می‌داند بیشتر کشته‌شدگان زن هستند. پی بردن به این که چه اتفاقی برای آن‌ها افتاد و چرا، نباید به معنای اولویت دادن به داستان قاتل آن‌ها باشد. این درسی است که مدتی طول می‎‌کشد یاد بگیرید، حتی برای دختر یک پزشک قانونی و درسی که اغلب در داستان‌های جنایی نادیده گرفته می‌شود. قاتل در کانون توجه قرار می‌گیرد، یک سخنرانی بزرگ در پایان و کلام آخر، درحالی‌که قربانیان او فراموش شده‌اند. «قتلی در پایان دنیا» در بیشتر لحظه‌ها اطمینان حاصل می‌کند به یاد داشته باشیم چه کسی مهم است و در همین حال تا لحظه‌های پایانی ما را در حدس و گمان نگه می‌دارد.

آن چیزی که باید کشف کرد

برای اما کورین، بازیگر داربی هارت، شخصیت اصلی سریال «قتلی در پایان دنیا» ماجراجویی با خواندن متن بریت مارلینگ و زال باتمانقلیچ شروع شد.

بازیگر ۲۸ ساله انگلیسی که در فصل چهارم سریال «تاج» نقش پرنسس دایانا را بازی کرد، می‌گوید: «همه چیز به شکلی کاملاً عجیب، اما زیبا زمانی اتفاق افتاد که من پیش از دیدار با آن‌ها متن تعدادی از اپیزودها را خواندم. کلاً این کار را دوست دارم و طبیعی است پیش از پذیرفتن یک پروژه باید فیلمنامه آن را بخوانید، اما بعضی وقت‌ها برای من سخت است به‌طور کامل در متن گم شوم، ولی درمورد این سریال هر متنی که ارسال شد با علاقه خواندم. نتوانستم هیچ‌کدام را کنار بگذارم و به‌سرعت هر چه فرستاده بودند ‌خواندم. سه تا را تمام کردم و بعد خواهش کردم متن‌های بیشتری ارسال کنند. آن‌ها می‌گفتند: “نمی‌دانیم باید این کار را کنیم یا نه.” و من می‌گفتم: “لطفاً، من باید بدانم.” حس شگفت‌انگیزی بود.»

اما کورین

او ادامه می‌دهد: «بلافاصله احساس کردم با شخصیت داربی هارت کاملاً ارتباط برقرار می‌کنم. احساس کردم جلب او شده‌ام. واقعاً او را با طراوت دیدم. به نظرم سبک قصه‌گویی سریال فوق‌العاده هوشمندانه آمد؛ بنابراین وقتی در زوم با بریت و زال ملاقات کردم، درمورد نوع روایت داستان حرف زدیم. از دوران کودکی، بازی و نوشتن داستان گفتیم و این که داستان‌ها چه معنایی برای ما دارند، چرا می‌نویسیم، چرا داربی داستان می‌نویسد و او چه کسی است و این قصه چگونه از شخصیت او خبر می‌دهد. بعد آن‌ها نقش را به من پیشنهاد دادند. ما به شیوه معمول مرور صحنه‌ها یا بازخوانی متن به کار نزدیک نشدیم. واقعاً درمورد این شخصیت و روحیه‌ او حرف زدیم و این که کار با چنین رویکردی انجام شد به‌نوعی زیبا بود.»

کورین درباره چگونگی ارتباط شخصی خود با داربی توضیح می‌دهد: «فکر می‌کنم چیزی که واقعاً به من کمک کرد، کاوش در داربی جوان‌تر و داربی مسن‌‌تر و تمرکز بر تفاوت این دو آدم بود. گمان می‌کنم این رویکرد درمورد هر شخصیتی که قرار است نقش او را بازی کنید، مؤثر است، حتی اگر نسخه جوان‌تر آن‌ شخصیت در داستان شما نباشد. فکر می‌کنم این همان چیزی است که باید کشف کنید. این که این فرد چه ماجراهایی را از سر گذرانده است، حتی اگر در فیلمنامه یا در داستان نباشد و این که گذشته او چگونه از حال او خبر می‌دهد. به نظرم یک هدیه واقعی بود که نسخه جوان‌تر داربی در متن‌ها حضور داشت و من می‌توانستم از او ایده بگیرم. کاملاً آشکار است داربی به شیوه‌ای منحصربه‌فرد بار آمده است. پدر او یک پزشک قانونی است و خود او در صحنه‌های جرم بزرگ شد. چیزهای زیادی آنجا بود که می‌شد کشف کرد.»

منبع: ایندی‌وایر، مووی‌فون

تماشای سریال قتلی در پایان دنیا در نماوا