مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

فصل دوم سریال کارآگاه چلسی (The Chelsea Detective) کم و بیش شبیه فصل اول است: علاقه‌مندان عاشق این واقعیت هستند که بازرس مکس آرنولد با بازی آدریان اسکاربرو، نمونه بارز یک کارآگاه سرسخت بریتانیایی نیست و عاشق داستان‌هایی هستند که حول و حوش مکس و هر کس که همکار اوست شکل می‌گیرد.

مکس با مو و ریش حنایی، بی‌شباهت با اغلب کارآگاه‌های تلویزیونی است که تاکنون دیده‌ایم: قد کوتاهی دارد، ورزیده نیست، با دوچرخه سر کار می‌رود و از دستش به‌عنوان راهنما استفاده می‌کند؛ خجالتی است؛ عادت دارد با تلفن همراه خود از صحنه‌های جرم عکس بگیرد؛ بعد از جدایی از همسر سابقش، آسترید (آناماریا مارینکا) در یک قایق مسکونی در رودخانه تیمز زندگی می‌کند، جایی که فقط کمی با برخی از گران‌ترین املاک اروپا فاصله دارد؛ خانه‌اش به‌هم‌ریخته‌ است؛ دچار اختلال نارساخوانی است؛ عاشق قهوه و «هله هوله» است؛ همین‌طور عاشق موسیقی است (خودش پیانو می‌زند) و درواقع این علاقه خیلی وقت‌ها در حل پرونده‌های پیچیده به او کمک می‌کند. بااین‌حال، فوق‌العاده باهوش و تیزبین است و این نکته‌ای است که او را یک سر و گردن بالاتر از بسیاری همتایان داستانی خود قرار می‌دهد. مکس با تکیه بر این ویژگی‌ها و با همراهی گروه خود، پرونده‌های جنایی مرتبط با چلسی، محله اعیان‌نشین غرب لندن را حل می‌کند.

آدریان اسکاربرو و ونسا اِم

شخصیت او در اپیزود اول فصل دوم کمی عمیق‌تر می‌شود و ما می‌بینیم او هنوز دلش با آسترید است و خیلی نیز آن را پنهان نمی‌کند، هرچند ما هنوز اطلاعات زیادی نداریم چه چیز باعث جدایی این دو شد. ما در عین حال شیوه‌های جالب مکس برای حل پرونده‌های پیچیده را دوست داریم.

در شروع فصل دوم «کارآگاه چلسی» که اوت تا سپتامبر ۲۰۲۳ در چهار اپیزود از ایکورن تی‌وی پخش شد، توضیح داده می‌شود گروهبان کارآگاه پریا شمسی (سونیتا هنری)، همکار قدیمی مکس با خانواده‌اش به برایتون نقل مکان کرد و حالا گروهبان کارآگاه لیلا والش (ونسا اِم) همکار اصلی اوست. این مأمور بسیار زرنگ و باهوش از اداره پلیس اکستر در جنوب غربی انگلستان به اداره تحقیقات جنایی چلسی پیوسته است. (دو عضو دیگر تیم مکس، پاسبان کارآگاه جس لومبارد با بازی لوسی فلپس و پاسبان کارآگاه کانر پولاک با بازی پیتر بنکول در فصل جدید نیز حضور دارند.)

لیلا شدیداً مستقل است و ترجیح می‌دهد زندگی شخصی‌اش را برای خودش نگه دارد. او متأسف است که کارهای رئیس قبلی‌اش، روی کالین (کوین الدون) به استعفای او منجر شد. لیلا در عین حال تلاش می‌کند با زبان اشاره با اشلی ویلتون (سوفی استون)، افسر ارشد پزشکی قانونی که ناشنوا است ارتباط برقرار کند، اما ظاهراً مهارت خاصی در این زمینه ندارد.

آدریان اسکاربرو

آنچه تماشای «کارآگاه چلسی» را لذت‌بخش می‌کند همین توجه به جزئیات کوچک در شخصیت‌پردازی است. سازندگان سریال در فصل دوم نیز چهار اپیزود سرگرم‌کننده ارائه می‌دهند، با داستان‌های پیچیده، شخصیت‌محور و کلی ردگم‌کنی با محوریت آشفتگی مرگبار ناشی از روابط، پول، رازها و موارد دیگر؛ و این آشفتگی می‌تواند به تیم خود مکس نیز گسترش پیدا کند. (نمونه آن یک اشتباه بسیار بزرگ از سوی جس در اپیزود اول درمورد یک پرونده.)

فقط ای‌کاش رازهای سریال این‌قدر گیج‌کننده نبود تا همراهی با آن‌ها برای علاقه‌مندان به قصه‌های معمایی سخت نشود. با این که اپیزودها حدود ۹۰ دقیقه‌ هستند و هر کدام داستان مستقل دارند، خیلی از اطلاعات تا آخرین لحظه هر اپیزود از تماشاگر پنهان می‌ماند و نکات انحرافی فراوان، کار را برای پر کردن جاهای خالی سخت می‌کند. در شرایط فعلی انگار همه‌چیز به مکس یا هر فرد دیگری بستگی دارد که مثلاً با خیره شدن به یک عکس متوجه چیزی شوند که ما نمی‌توانیم می‌بینیم.

ترکیب شگفت‌انگیز رازها

آدریان اسکاربرو که از کارهای قبلی او می‌توان به فیلم‌ها و سریال‌هایی چون «گاسفورد پارک»، «سخنرانی پادشاه»، «بینوایان»، «۱۹۱۷»، «یک رسوایی کاملاً انگلیسی» و «کشتن ایو» اشاره کرد، اعتقاد دارد لحن سبک «کارآگاه چلسی» آن را از سایر سریال‌های پلیسیِ به‌مراتب عبوس متمایز می‌کند.

او می‌گوید: «برای کار کردن در این محیط باید حس شوخ‌طبعی داشته باشید، چون اگر نداشته باشید، خیلی سریع سقوط می‌کنید. باید گاهی اوقات بتوانید یک جوک تعریف کنید یا در موارد خاص لبخند بزنید.»

ونسا اِم

بازیگر ۵۵ ساله ادامه می‌دهد: «ما در فصل اول به یک رنگ رسیدیم که واقعاً از آن خوشمان آمد و احساس کردیم تماشاگر هم از آن لذت می‌برد. در عین حال نمی‌خواستیم همه‌چیز فوق‌العاده تیره و تار باشد. ما کاملاً از این موضوع آگاه بودیم و در تمام مدت سعی کردیم به آن توجه کنیم.»

اسکاربرو درباره همکاری با ونسا اِم که در فصل دوم نقش گروهبان کارآگاه لیلا والش، همکار جدید مکس را بازی می‌کند، می‌گوید: «ما دو نفر روی صفحه‌نمایش یک رابطه محشر داریم که اصلاً اجباری نیست. یک حس بسیار بسیار طبیعی دارد. داشتن ونسا سر صحنه تصویربرداری بسیار سرگرم‌کننده بود. وقتی تحت تأثیر ساعت‌ها کار کمی احساس خستگی می‌کردیم، او همیشه بشاش و مثبت و سرگرم‌کننده بود. ضمن این که ونسا یک برق واقعی در چشمان خود دارد که فکر می‌کنم روی صفحه‌ مشخص است.»

او ادامه می‌دهد: «مکس همیشه نظرات خود در مورد آدم‌ها با کمی احتیاط بیان می‌کند، اما لیلا می‌داند مکس برای او احترام زیادی قائل است.»

اسکاربرو پرونده‌های اداره تحقیقات جنایی چلسی در این فصل را «یک ترکیب شگفت‌انگیز رازها» توصیف می‌کند که به مأموران اجازه می‌دهد سطوح مختلف اجتماعی-اقتصادی محله نمادین لندن را کند و کاو کنند.

آدریان اسکاربرو و ونسا اِم

اسکاربرو می‌گوید: «همه خطوط داستانی ما در هر اپیزود حل می‌شوند. معنایش این است که می‌توانیم به هر جایی برویم یا هر کاری را که دوست داریم انجام دهیم. من نشان دادن زیر پوست چلسی و بخش مشکوک این محله را واقعاً دوست دارم.»

او ادامه می‌دهد: «چلسی محله خیلی جالبی برای یک سریال پلیسی است، چون ازنظر بیشتر لندنی‌ها یک جای بسیار اعیان‌نشین است، اما این سریال به ما فرصت می‌دهد تصویری به نسبت شگفت‌انگیز از بخش‌هایی در لندن نشان دهیم.»

اسکاربرو توضیح می‌دهد: «ما در اینجا مناظر عالی از رودخانه تیمز داریم تا حدی به این دلیل که مکس در یک قایق مسکونی زندگی می‌کند، همین‌طور تصاویر خارق‌العاده‌ از بالا و پایین این رودخانه محشر که از مرکز لندن می‌گذرد؛ و پل‌های بسیار باشکوه، معماری محشر، با اتوبوس‌های قرمز قدیمی که هر پنج دقیقه از این مسیر عبور می‌کنند و البته تاکسی‌های قدیمی! این یک شیوه عالی برای نشان دادن لندن است. درواقع، فکر می‌کنم در حال حاضر ما تنها سریال جنایی هستیم که در داخل شهر لندن تصویربرداری می‌شود.»

طرح داستانی اپیزودها در فصل جدید شامل این موارد می‌شود: یک سرقت هنری که به طرز وحشتناکی اشتباه پیش می‌رود، یک قتل دهشتناک در یک خانه سالمندان گران‌قیمت، کشته شدن یک روان‌درمانگر؛ و یک شرکت تحویل میوه و سبزی‌ها، بی‌شباهت با آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد.

لوسی فلپس و پیتر بنکول

زندگی شخصی مکس خیلی پرحادثه نیست، چون او نمی‌خواهد به‌راحتی بپذیرد حالا یک مرد مجرد است. اسکاربرو می‌گوید: «فکر می‌کنم او همچنان به‌شدت دل‌تنگ همسر سابقش است و آرزو می‌کند ‌ای‌کاش جدایی خیلی ساده‌تر از چیزی بود که هست؛ و می‌توانست به همین راحتی با آن کنار بیاید، راه خودش را برود، همه‌چیز تمام شود و همه دوباره خوشحال شوند، اما البته دنیای احساسی که مکس در آن زندگی می‌کند، چیزی متفاوت است. مکس با راه و رسم ازدواج و روابط طولانی‌مدت کاملاً ناآشناست.»

مکس در عین حال از زندگی در قایق مسکونی خود لذت می‌برد. اسکاربرو می‌گوید: «او خیلی خوشحال است حالا آزادانه می‌تواند هر وقت که می‌خواهد بیاید و برود و وقت کافی برای کارهایی که به بهترین شکل انجام می‌دهد، یعنی کار روی پرونده‌هایش دارد – احتمالاً همه‌چیزهایی که باعث شد ازدواج ناموفقی داشته باشد.»

قایق مسکونی که مکس در آن زندگی می‌کند بسیار خوش‌منظره است، اما تصویربرداری در آن می‌تواند هم برای عوامل تولید سریال و هم برای اسکاربرو چالش‌برانگیز باشد.

اسکاربرو می‌گوید: «این قایق‌های مسکونی فوق‌العاده گران و پرطرفدار هستند، بخصوص آن‌هایی که ما در آن کار می‌کنیم. ضمن این که تصویربرداری در آن اصلاً کار ساده‌ای نیست. برخلاف انتظار، موقع جزر و مد شرایط خیلی دراماتیک می‌شود. وقتی آب پایین می‌رود، قایق مسکونی آشکارا با یک زاویه وحشتناک، عملاً ۴۵ درجه‌ فرو می‌نشیند. تصویر کنید در این شرایط تصویربرداری چقدر سخت می‌شود. وقتی هم که قایق روی آب است کاملاً باید حواستان به زیر پایتان باشد، چون معمولاً بالا و پایین می‌رود. باید مراقب باشید تلوتلو نخورید!»

آدریان اسکاربرو و ونسا اِم

بازی در «کارآگاه چلسی» به اسکاربرو کمک کرد بفهمد برای یک پلیس واقعی چقدر سخت است در پایان یک روز کاری روی روابط شخصی خود تمرکز کند. او اشاره می‌کند خیلی مهم است آدم‌ها از هر قشر، ذهن خود را پاک کنند تا به لحاظ احساسی روابط راضی‌کننده و توانایی روبرو شدن با مسائل شغلی داشته باشند.

او که همچنین یک نویسنده است، می‌گوید: «بیشتر وقت‌ها شما زمانی سر نخ‌هایی از کار خود به دست می‌آورید که عملاً کاری نمی‌کنید. خیلی از اتفاقات خوب در زندگی و حرفه من وقتی می‌افتد که کار خاصی نمی‌کنم. بعضی وقت‌ها وقتی سگم را برای گردش بیرون برده‌ام، ایده یک نوشته یا یک شخصیت یا شیوه کار روی آن به ذهنم می‌رسد.»

بازیگران و عوامل تولید «کارآگاه چلسی» با آرامش بیشتری روی فصل دوم کار کردند، چرا که شخصیت‌ها و فضای داستان در فصل اول به‌خوبی تثبیت شدند.

اسکاربرو می‌گوید: «یکی از لذت‌های کار روی فصل دوم یک سریال این است که همه بازیگران با احساس راحتی و اعتمادبه‌نفس بیشتر در نقش شخصیت‌های خود ظاهر می‌شوند. نویسنده‌ها هم با اعتمادبه‌نفس بیشتر روی شخصیت‌ها کار می‌کنند، چون همه‌چیز به‌نوعی امتحان خود را پس داده است. درمورد سریال ما، همه احساس می‌کردند مردم از قبل این شخصیت‌ها را تائید کرده‌اند.»

شخصیتی که همه دوست داریم باشیم

بازی در نقش گروهبان کارآگاه لیلا والش برای ونسا اِم، عضو جدید سریال «کارآگاه چلسی» بسیار جذاب و سرگرم‌کننده بود.

بازیگر سریال‌های «دودمان» و «قتل‌های دوبلین» می‌گوید: «لیلا جِدی و مصمم است. او فیلتری ندارد. او همان فردی است که همه ما آرزو می‌کنیم در زندگی روزمره باشیم. فکر می‌کنم بیشتر ما آدم‌ها تمایل داریم در زندگی کمی دیپلماسی داشته باشیم. لیلا چنین فردی نیست»

ونسا اِم

اِم ادامه می‌دهد «درحالی‌که لیلا واقعاً حرفه‌ای و در کار خود عالی است، توانایی فیلتر کردن افکار خود را ندارد؛ بنابراین بازی در نقش این شخصیت برای من خیلی جذاب و سرگرم‌کننده است.»

اگر لیلا در حال گفت‌وگو با یک مظنون یا یک شاهد فکر کند او دروغ می‌گوید، با بی‌حوصلگی پشت چشم نازک می‌کند، باد در دماغ می‌اندازد یا پوزخند می‌زند. اِم می‌گوید: «او وقت زیادی برای دنیای کامل و خوش‌نما بودن ندارد. او یک شخصیت صادق و قابل اطمینان است.»

او درباره فصل دوم «کارآگاه چلسی» توضیح می‌دهد: «فکر می‌کنم این فصل ضرب‌آهنگ خیلی بالاتر و هیجان خیلی بیشتری دارد. واقعاً هیجان‌انگیز است. قشرهای مختلف می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.»

درحالی‌که رازهای فصل جدید، کارآگاهان را به گالری‌های هنری، مطلب درمانگران و باشگاه‌های قایقرانی می‌برد، اِم می‌گوید: «شما یک روکش تر و تازه و دست‌نخورده از بی‌عیب و نقص بودن دارید که با چلسی تداعی می‌شود و بعد زیر پوست این محله می‌روید که کاملاً خراشیده و خونین است. این یک سریال جنایی جدی است که با تحقیقات جدی سر و کار دارد، اما شما تلفیق آن را با شخصیت‌هایی می‌بینید که ظاهر خشک و بی‌روح دارند، اما در عین شوخ‌طبع هستند و تماشای چنین چیزی روی صفحه‌نمایش فوق‌العاده است.»

اِم اشاره می‌کند سریال‌های جنایی هفتگی، اغلب می‌توانند مأیوس‌کننده و سنگین باشند، اما «کارآگاه چلسی» این‌طور نیست. او می‌گوید: «این سریال فضا و امکان ورود طنز و کمدی را فراهم می‌کند و زندگی بسیار واقعی و شخصیت‌های انسانی بسیار واقعی را به تصویر درمی‌آورد.»

آدریان اسکاربرو و ونسا اِم

نکته بسیار مهم برای موفقیت سریال، تعامل بین لیلا و همکار جدیدش، مکس است که در طول فصل هر چه بیشتر با هم آشنا می‌شوند و بیشتر به هم اعتماد می‌کنند تقویت می‌شود.

اِم می‌گوید: «آن‌ها از ابتدا باید همدیگر را کشف کنند. لیلا به‌عنوان خون تازه وارد اداره می‌شود، همان‌طور که من در قالب ونسا به‌عنوان خون تازه وارد سریال ‌شدم. به‌تدریج یک رابطه فوق‌العاده و ویژه بین لیلا و مکس شکل می‌گیرد.»

او با اشاره به این که در پایان فصل این دو «یین و یانگ کامل» هم می‌شوند، از رویکرد متفاوت لیلا و مکس در کار پلیسی می‌گوید. درحالی‌که لیلا نگاه غریزی دارد، مکس بیشتر بر فکر تأکید دارد.

اِم می‌گوید: «لیلا با حس درونی خود همراه می‌شود و حرفش را می‌زند، اما مکس بیشتر اهل محاسبه است و برای هر کاری وقت می‌گذارد. این دو در کنار هم به بهترین شکل ممکن تحقیقات خود را پیش می‌برند.»

منبع: دیسایدر، یوپی‌آی

تماشای سریال کارآگاه چلسی در نماوا