مجله نماوا، جواد صفوی

سریال‌های تلویزیونی همواره یک سکوی مناسب برای داستان‌های جذابی هستند که در عمق جوانب پیچیده جهان قوانین فرو می‌روند. در سال‌های اخیر، سریال‌های تلویزیونی متعددی ساخته شده‌اند که داستان‌ آن‌ها حول محور زنان وکیل درگیر در پرونده‌های پیچیده  بوده است. مجموعه‌هایی مانند آسیب‌ها (Damages, ۲۰۰۷-۲۰۱۲)، بدون هویت (Sin identidad ۲۰۱۴–۲۰۱۵)، فیسک (Fisk, ۲۰۲۱) و موکل ((The Client ۱۹۹۵–۱۹۹۶  از این دسته به شمار می‌روند. این سریال‌ها تجربه‌ای فراگیر برای مخاطبان ایجاد می‌کنند و به موضوعاتی همچون عدالت، اخلاق و پیگیری برای کشف حقیقت آن هم نه توسط مامور قانون پرداخته می‌شود. یکی از موضوعات مرکزی در این سریال‌ها، تعقیب عدالت است. وکیل زنی که نقش اصلی را در این سریال‌ها بازی می‌کند، نماد تعقیب عدالت می‌شود که بر اساس اعتقاد عمیق خود به عدالت و استدلال به عدالت و جستجو برای کشف حقیقت تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد. این سریال‌ها اغلب با مسائل اخلاقی که وکیل در حین مواجهه با پرونده‌های پیچیده با آن‌ها روبرو می‌شود، می‌پردازند. بررسی مسائل عدالت و اخلاق سؤالاتی را درباره طبیعت حرفه حقوقی و چالش‌های اخلاقی که افراد در آن با آن مواجه می‌شوند، مطرح می‌کند. شخصیت‌های وکیل زن در این سریال‌ها اغلب به عنوان افرادی قوی و پرتوان نمایش داده می‌شوند که آماده‌اند برای تحقق عدالت تلاش‌ کنند. این شخصیت‌ها پر از انگیزه برای رسیدن به عدالت بهره می‌برند. تعهد آن‌ها به موکلانشان و تلاش بی‌وقفه برای پیدا کردن حقیقت، نقش‌ مهمی در داستان ایفا می‌کند. مخاطبان اغلب جذب شخصیت‌های قوی چنین زنانی می‌شوند که نقش‌ها و تصویری که از خود نشان می‌دهند، نقش‌ها و تصویر زنانه رایج را به چالش می‌کشد و با شکستن مرزها در حرفه خود، از استقامت و سربلندی خود، الهام بخش دیگران می‌شوند.

سریال‌های تلویزیونی با داستان وکیل زن درگیر در پرونده‌ قتل عموماً از تکنیک‌های پیچیده روایتی استفاده می‌کنند تا مخاطبان را درگیر کنند. داستان از طریق پیچیدگی‌ها و نقاط تاریک و دست نیافته از حقایق پیش می‌روند و تغییرات غیرمنتظره‌ای را به نمایش می‌گذارند که تعلیق و جذابیت را افزایش می‌دهند. بینندگان با تعدادی از مظنونین، دلایل و ارتباطات پنهانی آنها مواجه می شوند و تا زمانی که حقیقت فاش ‌شود، در مخاطب درباره آنها در حدس و گمان نگه داشته می شود. استفاده ماهرانه از حدس و گمان، نقاط ضعف و پس زمینه فکری شخصیت‌ها، عمق و پیچیدگی روایت را افزایش می‌دهد و تجربه تماشا را به سطحی دیگر می‌برد. همچنین، این سریال‌ها به طور معمول و الگوی شناخته شده به بررسی زندگی فردی وکیل نیز می‌پردازند. تعادل میان نیازهای زندگی حرفه‌ای و روابط شخصی و مسئولیت‌ها برای آنها معمولا چالش برانگیز است. در چنین رویکردهایی به محض اینکه وکیل به پرونده می‌پردازد، زندگی شخصی‌اش دچار آسیب می‌شود و این باعث تضادها و برون ریزی هیجانات شخصی می‌شود.

«شریک جرم» که بعد از سریال «خسوف»، دومین همکاری مشترک همایون اسعدیان و مازیار میری در شبکه نمایش خانگی است، از جمله مجموعه‌هایی است که سعی می‌کند تا در الگوی پیشتر جواب گرفته و جذاب یک زن وکیل درگیر با یک پرونده مخاطبان را سرگرم کند. «شریک جرم» در تداوم همکاری مازیار میری با همایون اسعدیان به عنوان تهیه‌کننده گامی رو به جلو به شمار می‌رود.

پس از دو تجربه سینمایی با نویسندگی امیر عربی و کارگردانی میری یعنی «سعادت آباد» و «سارا و آیدا»، «شریک جرم» دومین تجربه سریال‌سازی آنها است. نخستین تجربه این دو به مجموعه تلویزیونی «گاوصندوق» بر می‌گردد. آنچه «شریک جرم» را به عنوان یک مجموعه نمایشی برای مخاطب قابل پیگیری می‌کند، تمرکز عمده روایت بر شخصیت اصلی و محوری آن یعنی میترا با بازی سارا بهرامی در روند پیشبرد ماجراها است. میترا وکیلی جوان و خوش نام است که در پی وقوع دو فقره قتل در دفتر کارش و کشته شدن موکلش در جلوی چشمانش، ناخواسته پا به عرصه پر پیچ و خم تحقیقاتی می‌گذارد که در ابتدا برای خودش نیز پر ابهام است. همراه شدن مخاطب با میترا در کشف لایه لایه حقایق روند کلی مجموعه را قابل تماشا و کنجکاوی برانگیز می‌کند. هرچند که فیلمنامه‌نویس در مسیر گسترش داستان و باز کردن لایه‌های دیگر، تمرکز صرف بر روی میترا ندارد و با چند شخصیت مهم دیگر از جمله همکار جوانش و برادر مقتول و پسرخاله مقتول دیگر هم همراهی دارد و گاه می‌شود که در سطح اطلاعات دریافتی از سارا جلو می‌افتد و انگار برای سازنده مهم می‌شود که مخاطب را با احوالات و درگیری‌های احساسی میترا هم درگیر کند. مهمترین نمونه چنین رویکردی زمانی است که در قسمت پنجم میترا می‌فهمد که همکارش دچار چه خطایی شده و چگونه پرونده را به خطر کشانده است. مخاطب پیش از میترا در جریان این اتفاق قرار گرفته و هرلحظه منتظر است که پس از با خبر شدن میترا، واکنش او را ببیند. ترکیب بازی سارا بهرامی در این صحنه و عقب رفتن تعمدی دوربین از اتاق، به درک بیشتر حس تنهایی و ناراحتی عمیق میترا کمک کرده است.

رویکرد گروه سازنده شامل امیر عربی، مازیار میری و همایون اسعدیان در «شریک جرم»، ساخت مجموعه‌ای نمایشی با رعایت عمده الگوهای شناخته شده از کلیت چنین سریال‌هایی است که در آن یک وکیل زن به پیگیری حقیقت می‌شتابد و زندگی‌اش را به تمامی درگیر یک پرونده خاص می‌کند. ترکیب الگوهای ژانری با موضوع ملتهب انتخاب شده نشان می‌دهد که انگیزه نگارش و ساخت این مجموعه صرفا سرگرمی و جذب مخاطب نبوده است. چرا که به راحتی و با درگیر کردن روایت با مسائل همیشگی منجر به جرم و جنایت از جمله طمع و حسادت و حتی خیانت، راه هموارتری در تولید سریال در ایران وجود دارد. با این حال دغدغه اجتماعی سازندگان «شریک جرم» و ورود به فضای مرتبط با قاچاق دختران به خارج که در «لاتاری» محمدحسین مهدویان هم سوژه محوری بود، نه تنها تکراری و کلیشه‌ای نیست بلکه متاسفانه و به دلایلی که پرداختن به آن خارج از این متن است، یک مساله اجتماعی است و از این جهت «شریک جرم» کاری ارزشمند در حوزه بزه‌های اجتماعی است و امید است که تا قسمت آخر نیز بتواند مخاطبان خود را راضی نگه دارد.

 تماشای «شریک جرم» در نماوا