مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

بسیاری از بازیگران می‌توانند مدعی این نکته باشند که در هر دو سوی سینمای تجاری و هنری موفق بوده‌اند و نقش آفرینی‌های درخور تاملی در ژانرهای مختلف داشته‌اند و سارا بهرامی می‌تواند در این دسته‌بندی واجد جایگاهی خاص باشد. این خاص بودن از آنجا در کارنامه هنری او جلوه می‌کند که وی شخصیت حقیقی و حقوقی خود را در یک پیوند استراتژیک با هم قرار داده است؛ بدین معنا که تشخص فردی، وقار خانوادگی و متانت زنانه خود را در گستره‌ای مهم از نقش آفرینی‌هایش بازنمود داده است.

در این مجال توجه به قابلیت‌های خاص چهره این بازیگر در پراکنش احساسات انسانی می‌تواند محل مکث و تامل باشد؛ چه آنکه بهرامی در سریال «پروانه» ساخته جلیل سامان که به شهرت اجتماعی او دامن زد تلاشی متفاوت در بازتاب شمایلی از یک زن مجاهد داشته و پس از آن در گستره‌ای دیگر از نقش آفرینی‌هایش توانسته تا سردی صورت و خشکی کلام را به خصوصیاتی از یک آرتمیس نزدیک سازد و در عین حال جایی که باید با بازی فیزیکال، تعریف جدیدی از بازیگری زنانه را در سینمای کمدی و در فیلم «ایتالیا ایتالیا» ارائه دهد چنان به موفقیت می‌رسد که بیش از پیش در نگاه سینماگران، منتقدان و مخاطبان جا می‌گیرد. در همین زمینه می‌توان به سکانس کافه در این فیلم ارجاع داد که با ورود شخصیت نادر با بازی حامد کمیلی، نوعی تلفیقی از کمدی بزن بکوب و کمدی موقعیت شکل گرفت و ماهیچه‌های صورت بهرامی (برفا) در این سکانس در توازن با چرخش موقعیت و همگام با نت موسیقی به خوبی تغییر می‌یافت.

بهرامی برای این بازی استاندارد و شعورمند در ژانر سخت کمدی در ایران نامزد دریافت سیمرغ بلورین نقش اول زن شد و این کاندیداتوری از آنجایی به مثابه یک سکوی جهش برای او عمل می‌کند که سینمای کمدی در یک قاعده نانوشته ابزارهای محدودی را به هنرمندان زن می‌دهد تا بتوانند یک بازی کمدی به نمایش بگذارند و به واقع جنس شوخی نویسی‌ها برای هنرپیشه زن به گونه‌ای است که او باید خود را در دایره و چرخه‌ای از تابوها حفظ کند و از آن مرز نگذرد و البته ناگفته پیداست که با استثنائات این مورد کاری نداریم.

با درخشش در «ایتالیا ایتالیا»، بهروز شعیبی کارگردان فیلم «دارکوب» نقشی جایزه بگیر را به بهرامی پیشنهاد داد؛ نقشی متاثر از گریم که زیبایی‌ها و لطافت‌های چهره بهرامی را از او می‌گیرد و وی را به میدان نقش آفرینی و برون‌ریزی توانایی های بازیگری‌اش فرا می‌خواند. بهرامی چنان در این نقش می‌درخشد و فلاکت و تنهایی ملموس زنی اسیر در گرداب اعتیاد را به دور از کلیشه‌ها و با نوآوری در اجرای احساسی نقش بازنمایی می‌کند که در دوره‌ای سخت برای تصمیم‌گیری اعطای سیمرغ بلورین، این ماهیت نقش و پیشینه جایزه بگیر آن است که در کنار بازی استاندارد و چشمگیر بهرامی، داوران را به سوی او متمایل می‌سازد و بهرامی به فهرست بازیگرانی اضافه می‌شود که با ایفای نقش سخت و کاملا تراژیک معتاد توانسته‌اند سیمرغ بلورین را دریافت کنند. استناد به سکانس ملاقات او با دخترش و برون‌ریزی احساس مادرانه و در عین حال پرده‌پوشی هویت واقعی‌اش نزد دختربچه به نظر بیشترین نقش را در اعطای جایزه به او داشته است.

در عین حال ایفای چنین نقشی و دریافت سیمرغ بلورین برای آن، بالذات می‌تواند یک بازیگر را به سوی سینمای جدی‌تر رهنمون سازد، اما بهرامی برای آنکه دلبستگی‌اش به کمدی و توانایی‌های یونیک خود در این ژانر را نمایان سازد با هنرنمایی در هزارپا و چپ راست، می‌تواند رنگی نو بر بازنمایی شمایل زنان مومنه بنهد و دو سوی سانتیمانتالیسم و تعصب چنین زنانی را در دو فیلم پیش گفته به مخاطبان نشان دهد.

از سوی دیگر، بهرامی در سریال «پرده نشین» نیز ضلع سوم شمایل زن مومنه را در بازی خود نمایان می‌سازد با این تفاوت که او بسیار خشک‌تر و سردتر از دو نقش پیش گفته‌اش در «پرده نشین» حضور می‌یابد و برخلاف کاراکتر حقیقی خودش که بازانگاری دقیقی از شوخ‌طبعی، صراحت بیان و متانت است در «پرده‌نشین» به شمایلی عصیانگر و مجادله‌جو بدل می‌شود که آنچه بر مادرش هدی رفته نمی‌داند و صرفا براساس احساسی به غلط رخنه کرده در وجودش از در عتاب و نکوهش با مادر وارد می‌شود و تنها گذر زمان است که او را به رفاقت با مادر می‌کشاند.

در نهایت بازی‌های او در «علف‌زار» ، «خائن‌کشی» و فیلم در حال اکران «جنگل پرتقال» بازنمایی دقیقی از عصیان، آشوب، تنش، جدل و درگیری های درونی فراوان با وجود نمایشی خونسردانه از رفتار و حفظ ظاهر قلمداد می‌شود‌.

به تازگی شاهد هنرنمایی او در سریال جدید مازیار میری تحت عنوان «شریک جرم» که در ژانر درام – جنایی قرار دارد هستیم؛ سریالی که از نماوا پخش می‌شود. بازی بهرامی در این سریال نویددهنده حضوری پرانرژی و متفاوت از او است.

تماشای «شریک جرم» در نماوا