مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

تصویر الیزابت، ملکه اتریش در قرن نوزدهم در همه‌جای وین دیده می‌شود: روی جعبه‌های شکلات، روی بطری‌های شراب رز، روی پوسترهای اطراف شهر. عتیقه‌های یونانی که او جمع‌ کرد در هرمس‌ویلا در حومه شهر نگهداری می‌شود. کالسکه‌ای که جنازه او را حمل کرد، در کاخ شونبرون، اقامتگاه تابستانی خانواده سلطنتی هاپسبورگ است؛ و سرنگ کوکائین و تجهیزات ورزشی او در هافبورگ، اقامتگاه اصلی خاندان سلطنتی در وین به نمایش گذاشته شده است.

این رد پاها، تصویری وسوسه‌انگیز، اما ناقص از ملکه‌ای ترسیم می‌کند که کمی پس از ورود به دربار امپراتور از انظار عمومی دور شد و بیشتر وقت خود را صرف سفر به سراسر دنیا کرد تا از حضور در دربار خود اجتناب کند. او یک خال‌کوبی روی شانه‌اش داشت. با صبحانه شراب می‌نوشید و روزی دو تا سه بار با استفاده از میله‌های دیواری و حلقه‌های اتاقش ورزش می‌کرد. این خلق و خوی عجیب و غریب و امتناع الیزابت از حضور مقابل دوربین عکاسی در اوایل دهه ۳۰ زندگی خود، فضایی رمزآلود در اطراف او ایجاد کرد.

سریال ملکه
دوریم لینگناو در نقش الیزابت در سریال «ملکه»

حالا تقریباً ۱۲۵ سال پس از ترور الیزابت در ۶۰ سالگی، دو تولید جدید – سریال شش اپیزودی «ملکه» (The Empress) که اولین اپیزود آن ۲۹ سپتامبر از نتفلیکس پخش شد و فیلم سینمایی «نیم‌تنه» (Corsage) که اولین بار ماه مه امسال در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و از ۲۳ دسامبر در سینماهای آمریکا اکران می‌شود – ایده‌های خود درباره او را ارائه می‌دهند.

ماری کرویتزر، نویسنده فیلمنامه و کارگردان «نیم‌تنه» می‌گوید: «الیزابت در اتریش بزرگ شد و در کنار موتزارت، جاذبه اصلی گردشگری این کشور است. او که با امپراتور فرانتس یوزف یکم ازدواج کرد همچنان تا حد زیادی یک چهره مرموز است. تصویر او را می‌توانید از نو تصور کنید، از نو تفسیر کنید و با تخیل خود پر کنید، چون ما داستان‌های زیادی از او شنیده‌ایم، اما نمی‌دانیم درست هستند یا نه».

ملکه دمدمی‌مزاج، روشنفکر و شیفته زیبایی، به‌دفعات تناسخ‌ پیدا کرده است.

الیزابت که او را «سیسی» نیز صدا می‌کردند تا وقتی زنده بود، مرتب به مجارستان، یونان و انگلیس سفر می‌کرد و مردم وین به‌ندرت او را می‌دیدند. او در خلوت خود شعر می‌گفت، اسب‌سواری می‌کرد، شکار می‌کرد، به کوه‌های آلپ می‌رفت، شکسپیر می‌خواند، ادبیات کلاسیک و مدرن یونان مطالعه می‌کرد، با روغن‌ زیتون حمام‌ می‌کرد و برای مراقبت از پوست خود ماسک‌های چرمی پر از گوشت گوساله خام به صورت می‌زد.

میشائیلا لیندینگر، مسئول موزه وین که بیش از دو دهه درباره الیزابت مطالعه کرد و کتاب «قلب من از سنگ است: سمت تاریک ملکه الیزابت» درباره ملکه را که الهام‌بخش «نیم‌تنه» بود، به نگارش درآورد، می‌گوید: «الیزابت خیلی گوشه‌گیر بود. مردم او را نمی‌دیدند. او نمی‌خواست دیده شود.»

سریال ملکه
دوریم لینگناو و فیلیپ فراسان

بااین‌حال، الیزابت، شهبانوی اتریش بود و بعدها ملکه مجارستان نیز شد، بنابراین خیلی درمورد او بحث شده است. آلیسون پاتاکی، نویسنده دو رمان تاریخی «ملکه تصادفی» و «سیسی: ملکه خودش» درباره الیزابت، می‌گوید: «او از توجه، موشکافی و دربار فراری بود، بااین‌حال همیشه زیر ذره‌بین بود. او تا حد زیادی به این دلیل که انتخاب امپراتور – به خاطر زیبایی ظاهری‌اش – بود، در کانون توجه قرار گرفت.»

پس‌ازآن که الیزابت در سال ۱۸۹۸ توسط یک آنارشیست در سوئیس کشته شد، در سراسر امپراتوری هاپسبورگ مورد توجه قرار گرفت؛ چهره الیزابت روی سکه‌های ویژه بزرگداشت و در تصاویر یادبود نقش بست. در دهه ۱۹۲۰، مجموعه‌ رمان‌هایی درباره او منتشر شد که بر زندگی عاشقانه‌اش تمرکز داشت.

یک دنیای درونی تاریک‌تر

در دهه ۱۹۵۰، سه‌گانه سینمایی «سیسی» با بازی رومی اشنایدر، الیزابت را مثل یک پرنسس سرخوش دیزنی، با لباس‌های روشن و به یک اندازه محبوب حیوانات و آدم‌ها، از نو شکوفا کرد. آن فیلم‌های پرسوز و گداز که هر سال کریسمس در تلویزیون آلمان و اتریش ظاهر می‌شوند، بخشی از ژانر موسوم به «فیلم‌های میهنی» بودند که بعد از جنگ جهانی دوم در دنیای آلمانی‌زبان ظاهر شدند و شامل صحنه‌های زیبای از مناطق روستایی، اخلاقیات صریح و جهانی عاری از تقابل و درگیری بودند.

کاترینا آیسن، گرداننده و سرپرست نویسندگان سریال «ملکه» که اهل بایرن در جنوب آلمان است، می‌گوید: «من با دیدن فیلم‌های رومی اشنایدر بزرگ شدم. الیزابت با بازی او فقط یک دختر خوش‌قلب است که هیچ درگیری درونی ندارد.»

سریال ملکه

الیزابتِ سریال آیسن با بازی دِوریم لینگناو، در مقایسه با الیزابت اشنایدر، مصمم‌تر، وحشی‌تر و پرهیجان‌تر است. داستان «ملکه» کمی پیش از دیدار الیزابت با فرانتس یوزف (فیلیپ فراسان)، همسر آینده (و پسر خاله‌اش) در جشن تولد فرانتس در باد ایشل در اتریش شروع می‌شود. در ادامه درحالی‌که انتظار می‌رود فرانتس از دوشس هلن (الیزا اشلات)، خواهر بزرگ‌ الیزابت خواستگاری کند، با دیدن الیزابت نظرش تغییر می‌کند.

در سه‌گانه سینمایی، چشمان اشنایدر از شادی و هیجان می‌درخشد، اما در اینجا چشمان لینگناو، سنگین‌تر است و از یک دنیای درونی تاریک‌تر خبر می‌دهد.

آیسن می‌گوید وقتی «ملکه» را شکل می‌داد با خواندن زندگی‌نامه‌های الیزابت حس کرد شخصیت او «مشکل، شکننده، تقریباً دوقطبی، مالیخولیایی» ترسیم شده است، اما آیسن کاملاً موافق این نگاه نبود. او می‌گوید: «او حتماً یک نیروی خلاق و پرشور داشت، وگرنه این‌قدر ماندگار نمی‌شد.»

بخش زیادی از اطلاعات درباره زندگی شخصی ملکه، از اشعار او و همچنین نامه‌ها و خاطرات مکتوب بچه‌هایش، ندیمه‌ها و معلم یونانی او سرچشمه می‌گیرد. کرویتزر می‌گوید: «الیزابت از خیلی جهات یک اسطوره است. او در دوران متفاوتی زندگی می‌کرد. مثل امروز هیچ رسانه‌ای نبود. عکس‌های کمی از او مانده است.»

سریال ملکه
ویکی کریپس در نقش الیزابت در فیلم «نیم‌تنه»

الیزابت در اوایل دهه ۳۰ زندگی خود، دیگر از گرفتن عکس خودداری کرد و آخرین باری که حاضر شد یک نقاشی از او کشیده شود، ۴۲ ساله بود. عکس‌ها و نقاشی‌های بعد از آن تاریخ یا روتوش شده‌اند یا ترکیبی هستند. لیندینگر می‌گوید: «الیزابت می‌خواست به‌عنوان یک ملکه همیشه جوان در خاطر مردم بماند.»

«نیم‌تنه» از «ملکه» جلو می‌زند و در گذرگاه‌های تاریک شخصیت الیزابت با بازی ویکی کریپس قرار می‌گیرد. فیلم پرتره‌ای پانک-گوتیک از ملکه در ۴۰ سالگی ترسیم می‌کند، یک روح عمیقاً مضطرب که در فضای خفه‌کننده دربار هاپسبورگ، سبک‌سری و آزادی را غنیمت می‌شمارد؛ سیگار می‌کشد، علاقه زیادی به ورزش و دریا دارد و هر روز خود را وزن می‌کند (به گفته مورخان، همه درست است).

عکس ملکه الیزابت
یکی از معدود عکس‌های ملکه الیزابت

انتخاب بازیگر نقش ملکه

آیسن درباره انتخاب دوریم لینگناو برای بازی در نقش الیزابت می‌گوید: «من و کاترین گبه، کارگردان سریال هر دو کسی را می‌خواستیم که فقط آن شخص دمدمی‌مزاج و دشواری نباشد که در اغلب زندگی‌نامه‌ها از الیزابت توصیف می‌شود، اما ما آن معصومیت گلگون الیزابت با بازی رومی اشنایدر را هم نمی‌خواستیم. ما شخصیتی طراحی کرده بودیم که با جنبه تاریک خود دست و پنجه نرم می‌کند و در عین حال قدرت و هوش متکی بر انگیزه آنی و احساسی دارد، زنی جوان که ما را به سمت خود می‌کشد و همچنان ورطه‌ای در درون خود دارد: چیزی که جای آن در اغلب شخصیت‌های زن خالی است. دوریم لینگناو از همان ابتدا یک آسیب‌پذیری درونی هم داشت، یک راز در ذهن. او فوق‌العاده دوست‌داشتنی و درخشان است، اما انعطاف‌پذیری هم دارد. من الیزابت را این‌طور تصور کردم.»

سریال ملکه

زنان قوی

یکی از نکات آشکار سریال ملکه این است که الیزابت و فرانتس یوزف هر دو مادران بسیار مقتدر دارند که رها کردن خودشان از آن‌ها کار سختی است. لینگناو درمورد این مسئله می‌گوید: «این چیزی است که این دو شخصیت‌ واقعاً با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. هر دو نه‌تنها خود مادر مقتدر دارند، بلکه مادر همسرشان هم مقتدر است؛ بنابراین درگیری قطعاً صورت می‌گیرد. من اعتقاد دارم الیزابت و فرانتس با هم یکی می‌شوند تا نیرویی برای مقابله با این نسل قدیمی تشکیل دهند. ضمن این که آن‌ها دیدگاه‌های جدیدی نیز درمورد نحوه اداره امپراتوری دارند.»

درمجموع، تعداد شخصیت‌های زن قوی در «ملکه» از مردان بیشتر است، از همه قوی‌تر سوفی، مادر فرانتس یوزف؛ لئونتین، ندیمه الیزابت؛ کنتس استرهازی و لودوویکا، مادر الیزابت. از این نظر شاید بتوان داستان الیزابت را از منظر فمینیستی نیز دید.

سریال ملکه

لینگناو می‌گوید: «تمام شخصیت‌های زن که کاترینا آیسن نوشت هدفی در ذهن دارند و می‌خواهند به چیزی برسند. جنبه قوی سریال این است که برای روایت داستان‌های زنان ارزش قائل می‌شود، داستان‌هایی که نه‌فقط درباره زندگی عاشقانه‌ آن‌ها بلکه درباره آینده خودشان است، چیزی که در زندگی به دنبال آن هستند.»

سال‌های افسردگی

سال‌های پایانی زندگی الیزابت تا حد زیادی در فرهنگ عامه ناشناخته مانده است. («نیم‌تنه» به لحاظ هنری در به تصویر کشیدن مرگ او آزادانه عمل می‌کند.) پس‌ازآن که رودولف، ولیعهد و تنها پسر الیزابت در ۱۸۸۹ خود را کشت، افسردگی دیرین الیزابت عمیق‌تر و دائمی‌تر شد.

در کتاب «سیسی: افسانه و حقیقت» نوشته کاترین اونترراینر آمده است وقتی او با میرامار، قایق تفریحی خود به دریا می‌رفت، حتی در هوای بد روی عرشه می‌نشست، درحالی‌که چتر توری سیاه همیشه حاضرش تنها مانع او در برابر باران و امواج بود. به گفته کنستانتین کریستومانوس، معلم یونانی الیزابت، یک بار او در طوفان شدید، خود را به یک صندلی روی عرشه بست و گفت: «من مثل اودیسئوس رفتار می‌کنم چون امواج من را به‌سوی خود می‌کشند.»

سریال ملکه

پاتاکی می‌گوید الیزابت در کل زندگی‌اش با نقش منقبض‌کننده ملکه بودن مبارزه کرد. از اشعار، فعالیت‌های فکری و سفرهای او چنین به نظر می‌رسد که الیزابت همیشه به بیرون نگاه می‌کرد و خود را در هر جایی جز جایی که بود تصور می‌کرد. در یکی از شعرهای سال ۱۸۸۰، الیزابت به آنچه شاید در عرشه میرامار در ذهنش می‌گذشت، اشاره می‌کند: «من یک مرغ دریاییِ بی‌سرزمین هستم / هیچ ساحلی را خانه خود نمی‌نامم / به یکجا گره نمی‌خورم / از موجی به موج دیگر پرواز می‌کنم.»

به گفته پاتاکی از جهاتی شاید اگر او الان زنده بود، در جامعه امروزی نسبت به وین قرن نوزدهم بیشتر احساس راحتی می‌کرد. «نقش اصلی الیزابت و انتظاری که از او می‌رفت این بود که پسرانی داشته باشد، ورثه تولید کند، اما سیسی به لحاظ آنچه برای خودش به‌عنوان یک زن، یک فرد، یک همسر و یک رهبر می‌خواست، خیلی جلوتر از زمان خود بود.»

منبع: نیویورک تایمز

تماشای آنلاین سریال ملکه در نماوا