مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

کریسمس همراه با کوکی زنجبیلی، خانواده‌ای که درخت را تزئین می‌کنند یا به فروشگاه‌ها می‌روند یا بوقلمون در فر می‌گذارند. سریال طوفان کریسمس (A Storm for Christmas) این چیزها را به شما نشان نمی‌دهد، برعکس از کلیشه‌های زیرژانر کریسمس فرار می‌کند. در این داستان همه‌چیز اتفاق می‌افتد، بدون این که (به‌جز چند مورد استثنایی) شخصیت‌ها نیازی به ترک فرودگاه داشته باشند.

یک پایانه هوایی معمولاً مکانی برای انتظار گذر است، اما در این داستان جالب نروژی که ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲ از نتفلیکس پخش شد، چنین کارکردی ندارد. مردم به خاطر شرایط هولناک آب و هوایی در فرودگاه اسلو محبوس شده‌اند و این یک شب «قرنطینه» با بارقه‌ای از اضطراب، سردرگمی و بلاتکلیفی تجربه می‌شود، هرچند بار انزوای خفقان‌آور را احساس نمی‌کنید.

سریال شش اپیزودی «طوفان کریسمس» به کارگردانی پِر-اولاو سورنسن که برای دو سریال «شن‌های روان» و «پلی‌لیست» شهرت دارد تا حد زیادی از ضمایم رمانتیک و جادویی که مشخصه تولیدات آمریکایی این ژانر است چشم‌پوشی می‌کند تا به روایتی واقع‌گرایانه‌تر برسد. پرسش آغازین این است: اگر در شب کریسمس در فرودگاهی خیلی دور از خانه و خانواده‌تان گرفتار شوید، چه می‌کنید؟ پاسخ‌ها ممکن است متفاوت باشد.

تماشای این سریال با اپیزودهای حدوداً ۳۵ دقیقه‌ای خیلی راحت است، نه به این خاطر که دقیقاً حال و هوای سَبُک دارد، بلکه به دلیل چابکی داستان و سادگی فرمول. سادگی برای این نوع داستان‌ها ستودنی است: پیرنگ، نوسان احساسی افرادی را نشان می‌دهد که چند ساعت پیش از شب کریسمس در یک مکان گیر افتاده‌اند.

و در این «ناظر کبیر» موقت، نورها و سایه‌های شخصیت‌ها ظاهر می‌شود، با برخی نورهای مناسبتی و تمثیلی در پس‌زمینه و مقدار زیادی برف در بیرون. دو اپیزود اول یک گالری بزرگ از شخصیت‌ها را به نمایش می‌گذارد: پیانیستی که زیر بار انتقادها از هم پاشیده است (دنیس استورهِی)، یک ستاره پاپ که مدعی است از شهرت تنفر دارد (ایدا الیسه بروک)، راهبه‌ای در جستجوی نشانه‌های زندگی پس از مرگ که آن را دریافت‌ می‌کند (مایبریت سیانس)، یک متصدی بار كه می‌کوشد درد خود را پنهان كند (یون ایگاردن)، یک وكيل مغرور (الکساندرا راپاپورت)، یک زوج که آن‌قدر درگیر مشاجره هستند که متوجه غم دخترشان نمی‌شوند، زنی جوان در جستجوی رؤیایی عاشقانه، یک خلبان سرخورده، مردی شاد و مهربان که می‌تواند به هر کسی که با او ملاقات می‌کند آرامش بدهد و… می‌توان همین‌طور پیش رفت و زمان زیادی را به معرفی شخصیت‌ها اختصاص داد.

این‌ها تنها تعدادی از شخصیت‌هایی هستند که قرار است برای ۲۲ ساعت در یک فضای مشترک با هم باشند و یک جهان کوچک احساسی را بازسازی کنند؛ بنابراین درحالی‌که طوفان در بیرون با تمام قوا می‌تازد، فرودگاه تقریباً به یک مکان غیر واقعی تبدیل می‌شود، معلق در بادِ هوا که همه‌چیز در آن امکان‌ دارد، حتی هم‌صحبتی با یک غریبه و مهم‌تر از همه، سرگرم کردن دیگران با نوعی مهربانی غیرمنتظره.

بهترین نکته سریال این است که می‌تواند لایه‌ها را تقریباً به‌طور تصادفی روی هم بیندازد و در اپیزود آخر، طرف دیگر خود را نشان دهد. تمام این آدم‌ها به معنای واقعی در یک شب خود را زندانی می‌بینند (۱۸ دقیقه بعد از شروع اپیزود اول، اولین پرواز به مقصد کپنهاگ لغو می‌شود و بعد مثل یک دومینو، پروازهای بعدی… لندن، رم، مالاگا، نیویورک به حالت تعلیق درمی‌آیند) و درنتیجه احتمال شفا، جبران، رفع اتهام، اصلاح یا خوشحال کردن نیز به تعویق می‌افتد.

یک بابانوئل (ابراهيم فال) که از درخواست‌های بچه‌های امروزی شگفت‌زده شده است، پیرنگ را به‌روز می‌کند و موسیقی پس‌زمینه قطعاً به این داستان خیالی درباره محل تلاقی شخصیت‌های مختلف حال و هوای کریسمس می‌دهد.

ما با یک مجموعه تلویزیونی روبرو هستیم که مطمئناً برای چرخش‌های داستانی ناگهانی یا تعلیق فراوان نمی‌درخشد، درعوض، ماهیت سریال بیشتر یک داستان روزانه است که بیش از هر چیز دیگری قصد دارد واکنش‌های کوچک و بزرگ آدم‌ها را در مواجهه با خودشان برجسته کند؛ معنایش است که شخصیت‌های واقعی این سریال کوتاه، احساسات هستند. ضمن این که از یاد نبریم با یک تولید نروژی مواجه هستیم، نکته‌ای ظریف که نه‌فقط فضای کلی داستان بلکه سبک آن را نیز مشخص می‌کند و قطعاً به کار جلوه‌ای اساسی‌‌تر و مینیمال‌تر داده است. بااین‌حال، داستان می‌تواند بدون استفاده از تمهیدات آسان برای تأکید یا نمایشی کردن، گام‌به‌گام پیش برود. در پایان مشخص می‌شود راز این داستان خاص کریسمس دقیقاً نبود «نمایشی‌ کردن» است.

یکی از جذاب‌ترین جنبه‌های سریال، بازنگری در مضمون سفر است که عموماً از منظر مثبت به آن نگاه می‌شود؛ تعطیلات، گریزهای عاشقانه، بازگشت به اصل یا خانواده. این‌ها تنها برخی از عناصری است که بیشتر به‌عنوان یک ترفند روایی بخصوص در کارهای کریسمس به کار می‌رود، اما در این مورد، سورنسن معنای نه همیشه مثبت سفر را در نظر می‌گیرد. در اینجا سفر برای آدم‌ها بهانه‌ای است تا از نقاط ضعف فردی، افکار پنهان و ندای درونی خود بگریزند.

به همین دلیل، سورنسن در «طوفان کریسمس» بی‌حرکتیِ ناگهانی را انتخاب می‌کند که بیشتر متأثر از اتفاقی غیر قابل کنترل مانند یک رویداد هواشناسی است. چه اتفاقی می‌افتد اگر کولاک همه را مجبور کند یک روز کامل بی‌حرکت بمانند؟ این پرسش اساسی است که طرح می‌شود و بیننده را خطاب قرار می‌دهد، پرسشی که کل روایت از آن جان می‌گیرد و تحولات فردی بعدی را به همراه دارد؛ بنابراین حرکت در مقابل بی‌حرکتی قرار می‌گیرد، حداقل به‌صورت فیزیکی، اما نه به این معنا که شخصیت‌های اصلی راهی یک سفر نمی‌شوند. به بیان دقیق‌تر، آن‌ها با یک ماجراجویی غیر منتظره همراه می‌شوند، گذرگاهی که تا پیش‌ازاین با خرسندی از آن اجتناب می‌کردند، اما حالا خود را درگیر می‌بینند، بدون این که حتی بفهمند چگونه به این موقعیت رسیدند.

و توشه احساسی این آدم‌ها قطعاً سبک نیست. آن‌ها بدون درک سنگینی این بار آن را به دوش می‌کشند، در بخش زیادی از این انتظار طولانی آن را با خود جابجا می‌کنند تا این که در جایی موفق می‌شوند از شر هر چیز غیر ضروری خلاص شوند.

اما وقتی صحبت از عمیق‌تر شدن می‌شود، به نظر نمی‌رسد سریال به‌اندازه کافی پایین برود و در قدم زدن روی سطح، روند داستان بعضی وقت‌ها قابل پیش‌بینی است. به‌راحتی می‌توان حس کرد در پایان این شب طوفانی طولانی، آسمان صاف می‌شود و همه می‌توانند پرواز کنند؛ همه پاداش خود را می‌گیرند (یا انتقام خود را). انگار نیت سازندگان سریال این بود که نشان دهند همه ما می‌توانیم از چنین موقعیت‌هایی بهتر بیرون بیاییم. به نظر می‌رسد این امکان حداقل در قالب یک داستان وجود دارد.

وقتی فرودگاه شخصیت اصلی یک سریال می‌شود

۲۰۲۲ سال شلوغی برای پر-اولاو سورنسن، کارگردان و نویسنده تحسین‌شده نروژی بود. ابتدا فیلم نوجوانانه «حق امتیاز» و بعد مجموعه تلویزیونی بسیار موفق «پلی‌لیست» او در نتفلیکس پخش شد و در اواخر سال سریال «طوفان کریسمس» به کارگردانی او نیز در غول استریم به نمایش درآمد.

داستان این سریال حول مسافران و کارکنان مختلف می‌گردد که در شب کریسمس به خاطر طوفان در فرودگاه اسلو گیر افتاده‌اند، حادثه‌ای که برنامه‌های کریسمس آن‌ها را مختل می‌کند و مجموعه‌ای از دوراهی‌ها پیش پایشان می‌گذارد.

پر-اولاو سورنسن، کارگردان و نویسنده

برای کسانی که زیاد سفر می‌روند یا در فرودگاه کار می‌کنند، انواع سناریوها و شخصیت‌های متعدد «طوفان کریسمس» بسیار قابل درک هستند، اما بدترین تجربه فرودگاهی سورنسن چه بوده است؟

او می‌گوید: «فکر می‌کنم بدترین تجربه‌های من بیشتر در خود هواپیما بوده است. لحظه‌های بسیار دراماتیکی در زندگی‌ام داشته‌ام. یک بار فرود اضطراری در فرودگاه کپنهاگ و بار دیگر در ایسلند. یک بار هم یک سفر هوایی بدون کمربند ایمنی از سیبری با کابینی پر از حیوانات؛ بنابراین فکر می‌کنم بدترین تجربه‌های من بیشتر از خود هواپیماها می‌آید، البته به‌جز یک بار در روسیه که به‌عنوان روزنامه‌نگار رفته بودم و اجازه نداشتم با بارهای خود از گمرک عبور کنم. درواقع زندانی شدم. شاید بدترین تجربه فرودگاهی من باشد.»

با دیدن «طوفان کریسمس» این پرسش به ذهن می‌رسد که آیا سریال واقعاً در فرودگاه اسلو تصویربرداری شد یا در یک استودیوی بسیار قانع‌کننده؟

سورنسن می‌گوید: «احساس می‌کنم شخصیت اصلی این مجموعه تلویزیونی، فرودگاه است و ما خیلی خوش‌شانس بودیم، چون توانستیم کار را در ابتدای سال در فرودگاه گاردرموئن اسلو در بحبوحه تعطیل شدن‌ها و اعمال پروتکل‌های کووید تصویربرداری کنیم؛ بنابراین یک فرودگاه باز داشتیم که در بخش‌هایی از آن محدودیت‌ها اعمال می‌شد و اجازه می‌داد در آنجا کار کنیم. با این توصیف هر مکانی که در این سریال می‌بینید واقعی است. به لحاظ زمان‌بندی خیلی خوش‌شانس بودیم و من از کار کردن در فرودگاه لذت بردم. کارکنان با ما بسیار مهربان بودند و این امکان را داشتیم که در استودیوی بسیار بزرگ خود کار کنیم.»

تصویربرداری «طوفان کریسمس» در فرودگاه هفت هفته ادامه داشت و بعد دو هفته دیگر به تصویربرداری در مکان‌های خارج از فرودگاه برای برخی از صحنه‌ها اختصاص داده شد.

سورنسن می‌گوید: «حدود ۹۰ درصد سریال در فرودگاه اتفاق می‌افتد، اما ما چند صحنه “خارجی” داریم، ازجمله یکی که در ترومسو تصویربرداری شد. خیلی خوش‌شانس بودیم که انگار جلوه‌هایی به این صحنه اضافه شد تا به نظر برسد در استودیو تصویربرداری شده است!»

سورنسن درباره کار با بازیگران متعدد سریال و روایت‌های هر یک از شخصیت‌های آن‌ها توضیح می‌دهد: «این یک سریال ساده و جمع و جور است، اما ساخت آن خیلی چالش‌برانگیز بود، چون ما ۳۰ شخصیت و ۱۵ داستان داشتیم که لازم بود داستان آن‌ها به‌راحتی و بدون پیچیدگی زیاد روایت شود. ما به جزئیات داستان‌ها توجه داشتیم؛ برای این که هر شخصیت ممکن است کجا باشد برنامه‌ریزی کردیم، این که دوربین در یک لحظه خاص کجا قرار دارد؛ بنابراین حتی برای جغرافیای داستان نیز به‌خوبی برنامه‌ریزی شد.»

یک فرودگاه به‌طور ذاتی میزبان افرادی با ملیت‌ها و پیشینه‌های متفاوت است، در اینجا نیز با شخصیت‌های متعدد روبرو هستیم که بسیاری از آن‌ها نروژی، سوئدی و دانمارکی هستند و قصه‌هایشان در هم تنیده می‌شود.

سورنسن درباره انتخاب بازیگران می‌گوید: «برای تعدادی از نقش‌ها چند چهره معروف انتخاب کردیم. تعدادی از انتخاب‌ها غافلگیرکننده بود و چند چهره جدید نیز در سریال مقابل دوربین رفتند. احساس می‌کنم لازم بود طیفی از شخصیت‌ها را داشته باشیم که هر کدام به‌یادماندنی باشند. درواقع مثل یک پازل بود. شخصیت‌ها به انرژی‌های متفاوت، ظاهر متفاوت و امضاهای متفاوت نیاز داشتند که کار کردن در پروژه را سرگرم‌کننده‌تر می‌کرد.»

تعطیلات کریسمس هر سال با موج استقبال از فیلم‌های با موضوع کریسمس – جدید و قدیمی – همراه است و خیلی‌ها به تماشای این نوع کارها می‌نشینند. سریال‌ تلویزیونی با موضوع کریسمس یک کشف تا حدی جدید است و سورنسن پس از ساخت دو فصل سریال بسیار موفق «خانه کریسمس» (۲۰۲۰-۲۰۱۹) تجربه کافی برای تولید یک سریال دیگر با این مضمون را به دست آورد.

آیا او فکر می‌کند «طوفان کریسمس» بین تمام آن کارها جایی برای خود پیدا می‌کند و در گذر زمان به روح کریسمس تبدیل می‌شود؟

سورنسن می‌گوید: «بعد از “خانه کریسمس” خیلی‌ها از من سؤال می‌کنند: “به نظر شما این چیزها به بدترین تعبیر، پیش‌پاافتاده است؟” شخصاً احساس می‌کنم ما باید پیش‌پاافتاده باشیم چون این چیزهای پیش‌پاافتاده در زندگی است که همه می‌توانیم با آن‌ ارتباط برقرار کنیم. اگر قرار باشد کاری بسازیم که قابل ارتباط نیست دیگر چیزی برای خندیدن یا گریه کردن وجود ندارد؛ بنابراین احساس می‌کنم باید جسارت به خرج داد و در متن‌ها نکته‌ای پیدا کرد که پیش‌پاافتاده باشد و بعد کار را پیش برد، بخصوص وقتی مبنای داستان شما یک فرودگاه است، وگرنه بیشتر درگیر این می‌شوید که فقط هنر خود را به رخ دیگران بکشید.»

پر-اولاو فرودگاه را به یک ایستگاه اتوبوس تشبیه می‌کند و می‌گوید: «سریال ما بر این تمرکز می‌کند که چه اتفاقی می‌افتد اگر زمان انتظار آدم‌ها از ۳۰ دقیقه به ۲۴ ساعت تغییر کند، آن هم در شب کریسمس که همه نیاز دارند در جایی باشند، اما آیا به مقصد می‌رسند؟ یا چگونه می‌توانند برسند؟»

درنهایت، «طوفان کریسمس» یک سفر سرگرم‌کننده است و ما جادوی کریسمس را در این سفر احساس می‌کنیم یا حداقل خوشحال می‌شویم که خودمان در یک فرودگاه گیر نیفتاده‌ایم.

منبع: کلارین، فیلمی‌هایپ، نوردیک واچ‌لیست

تماشای سریال طوفان کریسمس در نماوا