مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

گریس مارکس در سال ۱۸۴۳ به جرم قتل کارفرمای خود، توماس کینیر و خدمتکار او، نانسی مانتگامری در کانادای علیا محکوم شد. او فقط ۱۶ سال داشت. در اپیزود اول سریال کوتاه «معروف به گریس» (Alias Grace) نتفلیکس که اقتباسی از رمان تاریخی مارگارت اتوود در ۱۹۹۶ است، گریس با بازی سارا گدون که نقش قهرمان و راوی داستان را دارد، در آینه به خود چشم می‌دوزد. حالت چهره او هنگام روایت صحنه تغییر می‌کند و حس شعر امیلی دیکنسون را بازتاب می‌دهد که نقل قول آغازین سریال است – این که زیر یک نسخه از یک شخص نسخه‌ای دیگر نهفته است. گریس می‌گوید، «به تمام چیزهایی که درباره من نوشته شده است فکر می‌کنم.» او را «دیو»، «قربانی بی‌گناه»، «خروس‌جنگی»، «دختری خوب با طبیعتی انعطاف‌پذیر» و «نرم» نامیده‌اند و گریس با تعجب می‌پرسد: «چطور می‌توانم در یک آن این‌همه ‌چیزهای مختلف باشم؟»

 سارا گدون در «معروف به گریس»
سارا گدون

«معروف به گریس» به نویسندگی سارا پولی («داستان‌هایی که می‌گوییم») و کارگردانی مری هرون («روانی آمریکایی») که دو اپیزود اول آن اولین بار سپتامبر ۲۰۱۷ در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو نمایش داده شد و سپتامبر تا اکتبر همان سال روی آنتن رفت، هم در داخل و هم در خارج با این پویایی دست و پنجه نرم می‌کند.

سریال بررسی می‌کند که چگونه ضربه روحی – و به‌ویژه خشونت جنسی – بر روان اثر می‌گذارد و چگونه تعاملات یک زن با اطرافیان خود، به‌ویژه مردان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. «معروف به گریس» از طریق یک سری گفت‌وگو بین گریس و دکتر سایمون جردن (ادوارد هالکرافت)، روان‌پزشکی که بینش‌ او می‌تواند گریس را تبرئه کند، روایت می‌شود. در همان حال که گریس اتفاقات منجر به قتل را بازگو می‌کند، به‌طور فزاینده‌ای مشخص نیست او تا چه اندازه رویدادها را در پرده ابهام می‌پیچاند و چه چیزهایی را واقعاً نمی‌تواند به یاد آورد. از برخی جهات، دیدن «معروف به گریس» مثل خیره شدن به یک خلأ است: درنهایت مشخص می‌شود گفت‌وگوهای گریس و دکتر جردن هرگز به یک نتیجه رضایت‌بخش نمی‌رسد.

«معروف به گریس» پس از «سرگذشت ندیمه»، دومین اقتباس از آثار اتوود بود که آن سال در قالب یک سریال نمایش داده شد که نشان‌دهنده علاقه مجدد به آثار پیش‌گویانه و مهم نویسنده کانادایی است؛ مانند «سرگذشت ندیمه»، بیشتر بحث‌ها درمورد «معروف به گریس» بر ارتباط آن با زمینه اجتماعی-سیاسی زمان خود، بیش از دو دهه پس از اولین انتشار کتاب و بیش از ۱۵۰ سال پس از رویدادهایی متمرکز بود که توصیف می‌کند. گریس در اپیزود سوم به دکتر جردن می‌گوید: «مردانی مثل خود شما مجبور نیستند گند‌هایی را که می‌زنند پاک کنند، اما ما باید گند‌های خودمان و شما را وارد معامله کنیم. این شکلی، شما مثل بچه‌ها هستید: لازم نیست از قبل فکر کنید یا نگران عواقب کاری باشید که انجام می‌دهید، اما این تقصیر شما نیست. این‌طوری بار آمدید.» پرتره‌ای که سریال از ارتباطات جنسیتی و طبقاتی ارائه می‌کند لزوماً خوش‌بینانه نیست – و بااین‌حال، در «معروف به گریس»، پرتره‌ای به‌شدت زنانه است که از طریق قهرمان زن جوان خود، توسط یک نویسنده و یک کارگردان زن روایت می‌شود.

 ادوارد هالکرافت در «معروف به گریس»
ادوارد هالکرافت

سارا گدون، بازیگر ۳۵ ساله کانادایی که بیش از همه به خاطر همکاری با دیوید کراننبرگ، کارگردان (که نقشی کوچک، اما فراموش‌نشدنی در سریال دارد) معروف است، در نقش گریس خیلی تر و تمیز به لهجه ایرلندی شمالی حرف می‌زند، کارهای خانه را انجام می‌دهد (دوشیدن شیر گاو، وصله کردن لباس‌ها، جمع‌آوری تخم‌مرغ‌ها، شستن کف‌ زمین) که از یک خدمتکار انتظار می‌رود و فوراً شخصیت متناقض گریس را متعادل می‌کند. گدون اذعان می‌کند: «سخت‌ترین نقشی بود که تا آن زمان بازی کردم.»

او در این گفت‌وگو درباره چهار ماه تصویربرداری توان‌فرسا و آماده‌سازی‌های گسترده برای بازی در سریال، ارتباط تازه «معروف به گریس» با اتفاقات سیاسی دوران معاصر و این که چرا پروژه سختی بود، بحث کرده است.

این نقش چگونه به شما رسید؟

شنیدم سارا (پولی) کتاب مارگارت اتوود را اقتباس می‌کند و این فرصت را داشتم که با سارا و مری (هرون) بنشینم و درباره پروژه صحبت کنیم. از سارا پرسیدم، «چرا می‌خواهی این کتاب را اقتباس کنی؟» او گفت، «من در ۱۷ سالگی آن را خواندم و از آن زمان سعی می‌کردم حقوق کتاب را به دست بیاورم. چیزی است که نتوانستم از ذهنم خارج کنم. فکر می‌کنم به‌نوعی روی همه کارهایی که انجام داده‌ام تأثیر گذاشت.» روز بعد ما همدیگر را دیدیم و من تست دادم. ما سه سکانس به روش‌های مختلف کار کردیم. بعد با هواپیما به لس آنجلس پرواز کردم و وقتی فرود آمدم، با من تماس گرفتند و گفتند، «سارا و مری واقعاً می‌خواهند تو یکی از آن صحنه‌ها را طور دیگری انجام دهی.» به خودم گفتم، «واقعاً؟» ما مدت‌ها روی آن کار کرده بودیم، اما فکر می‌کنم مقدمه‌ای بود برای این که بازی در این نقش باید چگونه باشد – این که باید به عقب برگردم و آن صحنه اضافی را یک بار دیگر انجام دهم، با این تصور که بازی در نقش گریس یک گودال بی‌پایان و بی‌انتها از کشف است و این که هرگز نمی‌توانم واقعاً کار را درست انجام دهم.

«معروف به گریس»

کدام صحنه‌ بود؟

صحنه ابتدایی با دکتر سایمون جردن، وقتی سیب را به گریس می‌دهد. ما این کار را به روش‌های مختلف انجام دادیم و آن‌ها گفتند، «می‌خواهیم صحنه را طوری بازی کنی که گریس کاملاً بی‌گناه باشد.» و من فکر کردم، «خوب، آره، حتماً.» بنابراین من آن را انجام دادم و بعد نقش را گرفتم که عالی بود.

پس از امضای قرارداد، چطور با مارگارت اتوود درباره پروژه صحبت کردید؟

واقعاً از ملاقات با مارگارت می‌ترسیدم. مهم‌ترین چیزی که مارگارت به من گفت این بود که مهم‌ترین چیز حفظ ابهام گریس است. این واقعاً مهم‌ترین نکته برای گرامیداشت یاد او و کتاب بود. چیزی بود که واقعاً شیوه خلق گریس را به من و مری نشان داد.

گریس واقعاً یک راوی غیرقابل اعتماد است و درنهایت ما هنوز مطمئن نیستیم که اصلاً او مرتکب قتل شد یا اصلاً چه نقشی در قتل‌ها داشت. باید برای خودتان می‌ساختید که چه چیز درست است و چه چیز نادرست یا برای شما کاملاً مبهم بود؟

نه، نبود. ازنظر پرداختن به ابهام، به‌عنوان مثال در سکانس‌های گفت‌وگو بین سایمون و گریس، تصمیم گرفتیم چند نسخه متفاوت از گریس ارائه کنیم. وقتی هر صحنه را تصویربرداری می‌کردیم، هر کدام از آن نسخه‌ها را طوری می‌گرفتیم تا موقع تدوین دست مری برای کار کردن روی یک شخصیت مبهم باز باشد. یک روش واقعاً جالب برای کار بود چون معلوم بود باید اعتماد تماشاگر را تا حد زیادی جلب می‌کردیم. البته در فلاش‌بک‌ها واقعاً نقش یک فرد مبهم را بازی نمی‌کنم. احساس می‌کنم تا زمان قتل همه کارها را صادقانه انجام می‌دهم. رابطه گریس با دوستش مری یک ارتباط بسیار صادقانه و واقعی است. نحوه تعامل او با نانسی نیز بسیار واقعی و استوار است، همین‌طور با کینیر؛ بنابراین فکر می‌کنم لحظاتی هست که من آن نسخه‌های مختلف را بازی نمی‌کنم.

سارا گدون و ربکا لیدیارد در «معروف به گریس»
سارا گدون و ربکا لیدیارد

آن تعاملات واقعاً صادقانه به‌واسطه بازگو شدن توسط گریسِ فعلی می‌شکند. نسخه‌های مختلف گریس چه کسانی بودند؟

(می‌خندد.) من و مری شوخی می‌کردیم، چون او دوست داشت آن‌ نسخه‌ها را «گریس خوب»، «گریس بد» و «گریس خنثی» بداند. بدیهی است «گریس بد» ما مقصر بود، «گریس خوب» ما بی‌گناه بود و «گریس خنثی» ما شخصیتی بود که من و مری درمورد آن صحبت کرده بودیم – ایده ایفای نقش او به‌عنوان کسی که قبلاً مرده است، انگار تقریباً پس از مرگ صحبت می‌کند، چیزی شبیه آنچه برای آدم‌هایی رخ می‌دهد که تجربه بسیار سخت و ناخوشایندی داشته‌اند، جوری که هویت آن‌ها تقریباً گرفته شده است و حالا انگار مردگان متحرک هستند.

چه نوع تحقیقاتی انجام دادید، به‌خصوص در زمینه مسائل بدنی؟ جایی خواندم که عملاً باید شیر گاو را می‌دوشیدید و خیاطی می‌کردید و این‌جور کارها را انجام می‌دادید.

برای مری واقعاً مهم بود که من همه‌چیز را واقعی انجام دهم، چون مارگارت درباره همه کارهایی که یک خدمتکار خانه در آن زمان انجام می‌داد خیلی توصیفی است. من و مری هر دو «کتاب مدیریت خانواده خانم بیتون» را خواندیم که کتابی فوق‌العاده مربوط به آن زمان درمورد موقعیت‌های مختلف خانه و کارهایی است که هر خدمتکار انجام می‌داد. بعد به یک کمپ بازسازی دوران پیشگامان در خارج از تورنتو رفتم. یاد گرفتم در یک آشپزخانه ویکتوریایی کار کنم. یاد گرفتم شیر گاو را بدوشم، آتش اجاق‌ را روشن کنم، کره درست کنم و پر مرغ را بکنم. خیلی سخت بود چون باید این‌همه کار بدنی را بااین‌همه لباس دست و پا گیر انجام می‌دادم. باید خیاطی با دست را یاد می‌گرفتم چون گریس هنگام گفت‌وگو با سایمون روتختی درست می‌کند. همچنین «زندگی در زمین‌های بی‌درخت در برابر بوته» سوزانا مودی را خواندم که مارگارت در کتاب واقعی چند بار آن را نقل می‌کند.

آنا پاکوین در «معروف به گریس»
آنا پاکوین

خیلی از بحث‌ها درباره این سریال درست مثل «سرگذشت ندیمه» مشخصاً درمورد ارتباط سیاسی آن است – در اینجا این که مسائل جنسیتی از اواسط قرن نوزدهم تابه‌حال، حتی به بسیار ظریف تغییر نکرده است. در حین ساخت سریال و زمانی که در دنیای آن فرو می‌رفتید به این فکر می‌کردید که مضامین آن چقدر در دنیای معاصر طنین دارد؟

مطمئناً فکر نمی‌کنم که توانستم تمام ‌چیزهایی را که بعداً اتفاق افتاد پیش‌بینی کنم، اما هنگام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در حال تصویربرداری بودیم و وقتی ترامپ انتخاب شد در حال تصویربرداری بودیم، بنابراین در حین ساختن سریال این نوع چیزها قطعاً در ذهن ما بود. یکی از چیزهای خیلی جالب درمورد سریال این است که تأثیر سرکوبی یک زن بر روح او را کاوش می‌کند و به همان اندازه بررسی می‌کند اگر یک مرد باشید و توسط انتظارات زمان خود سرکوب ‌شوید، چه اتفاقی می‌افتد. مسئله دوم از طریق دکتر سایمون جردن و آنچه او تجربه می‌کند بررسی می‌شود – کل خط داستان مربوط به او درباره احساساتی که نسبت به گریس دارد و اجازه ندارد آن‌ها را فاش کند، اما در عین حال اجازه دارد با صاحب‌خانه خود خانم هامفری بد برخورد کند و آن‌طور که از او استفاده می‌کند چون یک زن است. انگار اشکال ندارد که از او سوء استفاده کند. واقعاً چیز جالبی است و فکر می‌کنم به آنچه امروز اتفاق می‌افتد ربط دارد.

هم ازنظر سیاسی و هم با توجه به اتهامات مختلف مربوط به آزار جنسی که در حال حاضر از هالیوود سرازیر می‌شود، نگاه شما نسبت به نقش سریال و پیش‌گویانه بودن داستان آن عوض شده است؟

کل ایده کاوش یک زن که کاملاً سرکوب شده است و آنچه در زندگی او می‌گذرد، این روزها بسیار طنین‌انداز است چون مردم دیگر در درون و به‌طور خصوصی به سرکوب خود یا تجربیات خود درباره سوء استفاده و آزار و اذیت فکر نمی‌کنند. ما حالا به زنانی با این آگاهی جمعی عظیم فکر می‌کنیم. این تفکر معنای سریال را تقویت کرده است و فکر می‌کنم مردم واقعاً با داستان گریس احساس همدردی می‌کنند و ماجرای او را به خود متصل می‌بینند.

منبع: دابلیو مگزین (کاترین کوزومانو)

تماشای سریال «معروف به گریس» در نماوا