مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وقتی فیلم لیگ خودشان (A League Of Their Own) در سال ۱۹۹۲ در سینماها به نمایش درآمد، تماشاگران زن در همهجا که در کل زندگی از دیگران شنیده بودند «زیادی هستند» هوای تازه حس کردند.
لوول گانز و پنی مارشالِ بزرگ و فقید فیلمی عرضه کردند که هم حال آدمها را خوب میکرد، هم یک درام ورزشی پرتلاطم بود و هم یک کمدی کلاسیک پر از بازیگر؛ و در عین حال یک درامِ به لحاظ احساسی طنینانداز درباره زنان سرسخت، زنانی که در دوران محبوس بودن بیشتر زنان در آشپزخانه یا میز منشی، بخت خود را در لیگهای ورزشی بزرگ (به معنای واقعی کلمه) امتحان کردند.
سه دهه بعد، آمازون پرایم ویدیو با یک اقتباس تلویزیونی جذاب با همان نام به راکفورد، ایلینویز سال ۱۹۴۳ بازگشته است. سریال هشت اپیزودی «لیگ خودشان» که ۱۲ اوت ۲۰۲۲ پخش شد، مانند فیلم، ماجراهای اعضای راکفورد پیچز را دنبال میکند، یک تیم واقعی در لیگ بیسبال حرفهای دختران آمریکایی (ایایجیبیپیال) و یک سازمان کوتاهمدت در جنگ جهانی دوم که وقتی بسیاری از بازیکنان مرد در خارج از کشور میجنگیدند، برای حفظ سرگرمی در سطح ملی تأسیس شد.
«لیگ خودشان» جدید، ساخته ابی جکوبسون («براد سیتی») – که همچنین یکی از بازیگران اصلی سریال است – و ویل گراهام («موتزارت در جنگل»)، اتفاقات حول و حوش تیم را دنبال میکند، اما انتظار رونوشت شخصیتهای نمادین جینا دیویس، لوری پتی و تام هنکس در فیلم اصلی را نداشته باشید. این یک محصول کاملاً متفاوت از راکفورد پیچز است و ازآنجاییکه (خوشبختانه) از زمان نمایش فیلم خیلی چیزها تغییر کرده است، سریال ابایی ندارد بر نگاه نژادپرستانه شایع در آمریکای دهه ۱۹۴۰ تأکید کند و همچنین این واقعیت که خیلی از آن زنانی که بجای پرورش مهارتهای خود در پخت و پز سراغ بیسبال رفتند تا حد زیادی دگرباش بودند.
کمدی درام «لیگ خودشان» بر دو شخصیت اصلی تمرکز دارد که برای رسیدن به زمین بیسبال مسیرهای بسیار متفاوتی را انتخاب میکنند: کارسون شاو (جکوبسون)، زنی سفیدپوست اهل آیووا که وقتی شوهرش در جبهههای جنگ است، با قطار به ایلینویز میرود تا به راکفورد پیچز بپیوندد و مکس چپمن (شانته آدامز)، یک زن سیاهپوست و یک پیچر بسیار ماهر که به خاطر رنگ پوستش امکان راهیابی به ایایجیبیپیال را ندارد. درحالیکه کارسون پلههای ترقی در تیم را طی میکند، مکس میکوشد بلندپروازیهای ناکام خود را با وظایفش در آرایشگاه مادرش تونی (سعیده آریکا اکولونا) آشتی دهد.
هرچند زندگی این دو زن خیلی متفاوت به نظر میرسد، اما آنها یک نکته مشترک دارند: هر دو تمایلات پنهان دارند، درگیر ماجراجوییهای عاشقانه میشوند و تمام تلاش خود را میکنند تا در دورانی که بهاصطلاح «وارونگی جنسیتی» مستلزم بستری شدن در آسایشگاههای روانی یا بدتر از آن است با خود کنار بیایند و در عین حال از خود محافظت کنند.
بااینحال، سریال دامنهای وسیع دارد و زمان و توجه زیادی را به مجموعهای گسترده از شخصیتها اختصاص میدهد، بهعنوان مثال، گرتا (دارسی کاردن)، دوست و همتیمی کارسون با یک جذابیت طبیعی؛ کلنس (بمیسولا ایکوملو)، بهترین دوست مکس که آرزو دارد قصههای مصور ابرقهرمانی خود را طراحی کند؛ و لوپه (روبرتا کولیندرز) و استی (پریسیلا دلگادو)، تنها بازیکنان لاتین راکفورد پیچز که در مقایسه با شخصیتهای سیاهپوست با شکل متفاوتی از نژادپرستی روبرو هستند.
این که «لیگ خودشان» بدون زحمت تابلوفرشی متنوع از داستانهای زنانه درست میکند، کار سادهای نیست، ضمن این که سریال با استفاده از سبک مکالمه شبه معاصر و زبان عامیانه امروزی که برای فضای دهه ۱۹۴۰ عجیب به نظر میرسد، خیلی خندهدار است. این به موسیقی متن سریال نیز کشیده میشود که شامل هنرمندانی از آن عصر مانند بنی گودمن و در عین حال آهنگهای راک از هارت و راناِوِیز بهعلاوه ترانههای دهه هفتادی از مکسین ولدون و ایرما توماس میشود.
ترکیب سبکها و ژانرها عمدتاً به لطف بازیگران سریال ایجاد شده است. جکوبسون اساساً نسخه دهه ۱۹۴۰ شخصیت خود در «براد سیتی» را بازی میکند، اما جواب میدهد: کارسون مانند ابی بین بلندپروازیها و ناامنیهای خود گرفتار شده است و تنها با خطرات بسیار بیشتری روبروست. جکوبسون تعامل بسیار خوبی با دارسی کاردن (که در سریال «جای خوب» حضوری تماشایی داشت) دارد که در نقش گرتا پرجاذبه و گیراست. در همین حال، آدامز چهره تازهکار دنیای تلویزیون ثابت میکند یک ستاره در حال ظهور است و بار نیمی از سریال را با سبک و شرایط غمانگیز شخصیت خود به دوش میکشد. این گروه به همراه بازیگران دیگر یک گالری از زنان تکرو جالب تشکیل میدهند.
شاید از همه مهمتر برای طرفداران فیلم اصلی این باشد که نسخه تلویزیونی «لیگ خودشان» همچنین یک درام ورزشی خوب به سبک کارهای قدیمی درباره کسانی است که کمتر کسی انتظار موفقیت آنها را دارد که با مونتاژ صحنههای تمرین، سخنرانیهای شورانگیز در رختکن و لحظههای هیجانانگیز کامل میشود، ضمن این که کارگردانان سریال یک سبک بصری پویا و جالب خلق میکنند؛ و درنهایت نگران نباشید: به ما یادآوری میشود که به قول شخصیت هنکس در فیلم اصلی، در بیسبال گریه بیمعنی است.
پنج سال تلاش سیزیفوار
برای جکوبسون ۳۸ ساله، پخش «لیگ خودشان» به معنای پایان پنج سال تلاش سیزیفوار بود: نوشتن و بازنویسی، تصویربرداری و تصویربرداری مجدد و انتظار برای تائید اپیزود افتتاحیه از سوی شبکه.
گراهام کارگردان و تهیهکننده و همکار او در «لیگ خودشان» اولین بار در ۲۰۱۷، یعنی سالی که فصل چهارم «براد سیتی» از کمدی سنترال پخش شد، برای تولید این سریال به سراغ جکوبسون رفت. در آن زمان، جکوبسون و ایلانا گلیزر همبازی او هنوز تصمیم نگرفته بودند فصل بعدی «براد سیتی» آخرین فصل آن باشد، اما پیشنهاد کار روی «لیگ خودشان» آنقدر خوب بود که نمیشد آن را از دست داد.
جکوبسون کار را پذیرفت و شروع به نوشتن و تحقیق درمورد پروژهای کرد که اولین تلاش بزرگ او بدون گلیزر بود. در سالهای بین پایان «براد سیتی» در ۲۰۱۹ و آغاز پخش «لیگ خودشان»، جکوبسون در چند کار تلویزیونی برای دیگران («زیاد ذوقزده نشو»، «برگری باب») و فیلمهایی چون «بادکنکها» بازی کرد و صداپیشه فیلم انیمیشن نامزد اسکار «میچلها در برابر ماشینها» و «افسونزدایی» («طلسم شدگان») نتفلیکس بود، اما «لیگ خودشان» اولین چیزی است که او تا حد زیادی مالک آن است. (جکوبسون در کنار نویسندگی، تهیهکنندگی و بازیگری به کارگردانی سریال هم فکر کرد، اما به قول خودش تصمیم گرفت، «فقط به این دلیل که میتوانم، مجبور نیستم همه کارها را خودم انجام دهم.»)
او در عین حال فشار زیادی روی خود احساس میکرد. «”لیگ خودشان” فیلم محبوب خیلیهاست، بنابراین تولید چیزی که مبنای آن چنین قطعهای دوستداشتنی است، کاری پرتنش است.» نکته دیگر احساس مسئولیت او نسبت به طرفداران «براد سیتی» بود که خیلی از چیزهایی را که درمورد آن نسخه از ابی دوست دارند در «لیگ خودشان» نیز پیدا میکنند، بااینحال تغییر برای همه سخت است.
یکی از خطوط داستانی سریال تلاش مکس برای پیوستن به لیگ بیسبال سیاهپوستان است که فقط مردان میتوانند در آن بازی کنند، انجمنی از تیمهای بیسبال سیاهپوستان که در ۱۹۲۰ تشکیل شد. (بازیکنان سیاهپوست تا ۱۹۴۷ برابر با سیاستی موسوم به «مرز رنگ» اجازه حضور در لیگ اصلی را نداشتند.)
جکوبسون توضیح میدهد: «خیلی از ایدههای ما در این خط داستانی ناشی از تحقیقات مختلف و کشف چهرههایی چون مامی جانسون، تونی استون و کانی مورگان بود که زن بودند، اما در لیگ بیسبال سیاهپوستان بازی میکردند. ما از آنچه در واقعیت اتفاق افتاد الهام گرفتیم.»
خط داستانی مهم دیگر سریال، تن دادن شخصیت کارسون با بازی جکوبسون به یک ماجراجویی تازه است. او در سفر جدید خود نهتنها عشق شدید به تیم بیسبال خود و تمایل به پیروزی، بلکه تمایلات پنهان خود را نیز کشف میکند.
جکوبسون میگوید: «خط داستانی کارسون همان چیزی است که ما را به آن سمت سریال که بر لیگ بیسبال حرفهای دختران آمریکایی متمرکز است، هدایت میکند و او در این مسیر یک لحظه دگرگونکننده بزرگ در زندگیاش را میگذراند. او درواقع از بخش زیادی از زندگی خود فرار میکند و وارد این دنیای جدید بیسبال و دنیای زنان جدید میشود و میکوشد به خود واقعیاش پی ببرد.»
در این راه، کارسون و مکس با وجود همه تفاوتهای دغدغههای یکسانی دارند. همانطور که کارسون میترسد به شوهرش بگوید که واقعاً عاشق بازی بیسبال است، مکس نیز با بیزاری مادرش از علاقه او به بیسبال مبارزه میکند.
درنهایت، رؤیای مکس برای بازی در یک تیم بیسبال کاملاً سیاهپوست محقق میشود و نفر دوم آن تیم میشود. آدامز بازیگر نقش مکس میگوید: «این خیلی واقعگرایانه است چون دقیقاً همین اتفاق افتاد. زنان سیاهپوست اجازه بازی در لیگ آمریکا را نداشتند و بنابراین باید راه خود را پیدا میکردند و برای زنان سیاهپوست یک لیگ در نظر گرفته نشده بود.»
کارسون نیز رؤیای خود را محقق میکند و از یک کچر موفق به مربی راکفورد پیچز تبدیل میشود. جکوبسون میگوید: «کارسون با تکیه بر اعتمادبهنفس، خود را ثابت میکند و من فکر میکنم او واقعاً این کار را برای درک خود انجام میدهد. او به یک رهبر بسیار دور از ذهن تبدیل میشود. مکس هم مسیری موازی را طی میکند. هر دو واقعاً از آن لحظه عبور میکنند. ما این لحظه را در زندگی هر دوی آنها نشان میدهیم چون هر دو واقعاً به شیوههای هرچند بهظاهر متفاوت، اما مشابه با خود کنار میآیند.»