مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

تولیدفیلم طعمه (Prey)، جدیدترین فیلم مجموعه سینمایی پیشینه‌دار «غارتگر» بدون چالش نبود، بااین‌حال تمایز آن از فیلم‌های قبلی برای دن تراکتنبرگ، کارگردان یک مانع غیر قابل عبور نبود.

فیلم اکشن جدید با الهام از «مکس دیوانه: جاده خشم»، «پارک ژوراسیک» و «آرواره‌ها» همه‌چیز را به اصول اولیه بازمی‌گرداند؛ داستان در پاییز ۱۷۱۹ یعنی ۲۷۰ سال قبل از وقایع فیلم اصلی روی می‌دهد و این برای فرنچایز محبوب بسیار با طراوت است.

تمرکز «طعمه» که توسط هولو از پنجم اوت امسال اکران شد، بر نارو، یک جنگجوی کومانچی جوان با بازی امبر میدتاندر است که مصمم است نشان دهد به اندازه برادرش و دوستان او یک شکارچی خوب است. او متوجه می‌شود در نزدیکی اردوگاه آن‌ها چیزی عجیب حیوانات را می‌کشد، اما مردان جوان اطراف نارو که از تلاش‌های ظاهراً غیر قابل ممانعت او خسته شده‌اند، حرفش را جدی نمی‌گیرند. درنتیجه نارو ناچار می‌شود برای حفاظت از قبیله‌اش در برابر یک تهدید جدید به‌تنهایی وارد عمل شود. او در این راه نه‌تنها با موجود بیگانه بلکه با یک گروه صیاد فرانسوی و البته موانع بی‌شمار دیگر روبرو می‌شود.

فیلم طعمه
امبر میدتاندر

میدتاندر حتی بدون هدایای کریسمس خانوادگی شامل تبرهای پرتاب، همه الزامات یک ستاره اکشن را دارد. پدرش دیوید میدتاندر، یک بازیگر و بدلکار است که از کارهای اخیرش می‌توان به دو سریال «۱۸۸۳» و «بادهای تاریک» اشاره کرد. آنجلیک میدتاندر، مادر او نیز مسئول انتخاب بازیگران سریال «سگدونی» بود. امبر که کوچک‌ترین عضو خانواده است، کار در عرصه بازیگری را از چهار سالگی شروع کرد (اولین نقش او: «دختر کوچولو») و اخیراً در سریال‌های «رازول نیومکزیکو» و «لژیون» در نقش‌های اصلی ظاهر شد و در فیلم‌های «تیرانداز» و «جاده یخی» نیز بازی کرده است.

اما میدتاندر ۲۵ ساله در فیلم هوشمندانه «طعمه» که داستانش پیش از چهار فیلم «غارتگر» (۱۹۸۷)، «غارتگر ۲» (۱۹۹۰)، «غارتگران» (۲۰۱۰) و «غارتگر» (۲۰۱۸) روی می‌دهد حرف اول را می‌زند. خود او یکی از اعضای قبیله فورت پک سو است و می‌گوید بازی در کنار بازیگران عمدتاً بومی هیجان‌انگیز بود. نکته هیجان‌انگیز دیگر برای میدتاندر (و تماشاگران) این است که فیلم به او فرصت می‌دهد در صحنه‌های کاملاً اکشن ازجمله صحنه‌هایی که او را در حال نبرد با یک خرس می‌بینیم تا مبارزات دنباله‌دار با خود «غارتگر» ظاهر شود.

میدتاندر در این گفت‌وگو درباره آنچه از سری فیلم‌های «غارتگر» می‌دانست، سکانس واقعاً «دیوانه‌وار» رویارویی با خرس و تغییر رویکرد هالیوود در روایت داستان‌های بومی و روند رو به بهبود تصویر کشیدن این داستان‌ها صحبت می‌کند.

فیلم طعمه

از قبل چقدر با فرنچایز «غارتگر» آشنا بودید؟

راستش را بخواهید اطلاعات من از این مجموعه سینمایی در حد تأثیر آن بر فرهنگ پاپ به لحاظ چگونگی نفوذ دیالوگ‌ها و ارجاعات معروف به دنیای ما بود. وقتی به عقب برگشتم و همه فیلم‌های فرنچایز «غارتگر» را دیدم که به‌نوعی خیلی هیجان‌انگیز بود، تازه متوجه شدم بعضی از چیزهایی که زیاد شنیده بودم از آن فیلم‌ها می‌آید.

چه چیزهایی از آن فیلم‌ها را برای «طعمه» مرجع قرار دادید؟

قطعاً اسلحه (که در اواخر «طعمه» و همچنین «غارتگر ۲» ظاهر می‌شود). در لحظه‌ای از فیلم، نارو به خون روی یک برگ و نحوه چکیدن خون از آن نگاه می‌کند که اشاره‌ای به اولین «غارتگر» است، اما نکته دیگر این است که دن روی ساختن فیلم متمرکز بود. فکر می‌کنم هرچند او در «طعمه» واقعاً روی پاهای خود می‌ایستد، اما می‌تواند ماهرانه‌ با فیلم‌های دیگر ارتباط برقرار کند.

یک موضوع فیلم این است که «غارتگر» نارو را یک تهدید نمی‌داند. این مسئله را به شیوه‌های مختلف می‌توان تفسیر کرد.

تولید فیلم پنج یا شش ماه طول کشید، بنابراین درباره مسائل مختلف صحبت می‌کردیم. این نکته عالی کارگردانی مثل دن است: او نگاهی کاملاً فراگیر و خیلی باز دارد. به این شکل فضایی فراهم شد که می‌توانستم به او بگویم، «من رازهایی درمورد نارو دارم.» فکر می‌کنم او هم رازهای خودش را داشت که از من پنهان می‌کرد و این کار را خیلی بهتر از من انجام می‌داد! ما درباره هر لحظه و احساسات مختلف و مواردی که در هر صحنه به آن‌ها اشاره می‌شود، زیاد صحبت می‌کردیم که همه آن‌ها در کنار هم به داستان نارو تبدیل شد.

شما باید تعدادی از سکانس‌های اکشن مهم را رهبری می‌کردید. چطور آموزش دید؟ فکر می‌کنم پدر و مادرتان کمک کردند؟

نکته خنده‌دار این است که چند ماه قبل از شروع فیلمبرداری، من برای روز پدر، یک مجموعه تبر پرتاب برای او خریدم، خوب به‌هرحال ما این‌طور خانواده‌ای هستیم! یادم هست یک کریسمس، پدرم به مادرم یک ست ستاره پرتاب (شوریکن) چینی کادو داد و مادرم هم شب کریسمس به او یک مجموعه چاقوی پرتاب هدیه داد. به خودم گفتم، «چه خانواده عجیبی هستیم.»

فیلم طعمه

من بیرون خانه، درحالی‌که همیشه سوار بر دوچرخه‌های کثیف بودم، بزرگ شدم. ما اسب‌ها و سگ‌های بزرگی داشتیم. بیشتر وقت‌ها بیرون خانه بودم و جنب و جوش زیادی داشتم. احساس می‌کنم واقعاً بخش زیادی از ماجرا از آنجا ناشی می‌شود. درواقع تمایل برای بازی در نقش‌ها یا فیلم‌هایی مثل این از آنجا می‌آید. ما برای «طعمه» یک اردوگاه آموزشی داشتیم و همه قبل از شروع فیلمبرداری به کلگری رفتیم. ما با اسلحه و مربیان شخصی و تیم بدلکاری کار می‌کردیم تا آماده شویم.

در یک سکانس مهم فیلم، «غارتگر» با یک خرس مبارزه می‌کند و شخصیت شما درست در وسط آن قرار دارد.

فیلمبرداری آن سکانس دیوانه‌وار بود. ما در دو لوکیشن مختلف آن را انجام دادیم. سکانس رودخانه برای خودش ماجرایی بود: فرار نارو از دست خرس، بودن در کوهی که خرس را از آنجا دیدم، شیرجه زدن در آب، شنا کردن – همه‌ آن صحنه‌ها در یک لوکیشن کوهستانی در آلبرتا فیلمبرداری شد. ما از یک تپه بزرگ پایین رفتیم و سوار یک قایق پارویی کوچک شدیم. من درحالی‌که لباس کامل نارو را به تن داشتم یک جلیقه نجات زرد پوشیده بودم. از قایق پیاده ‌شدیم و بعد به رودخانه رسیدیم که اتفاقاً آب یخ‌زده‌ای بود که از کوه‌ها می‌آمد. با این که تابستان بود، اما آب خیلی سرد بود.

فیلم طعمه

لوکیشن دوم در یک استودیو بود و ما در یک استخر بزرگ فیلمبرداری می‌کردیم. آن‌ها سد رودخانه را در استودیو ساختند. برای صحنه حمله خرس به نارو یک نفر را به شکل خرس درآورده بودند که به من پنجه می‌زد و مثل یک خرس واقعی حرکت می‌کرد. بعد برای صحنه‌های خراب شدن سد که شبیه یک انفجار بزرگ بود، از جلوه‌های ویژه استفاده شد. فقط برای همین یک سکانس کارهای دیوانه‌وار زیادی انجام شد.

دوست دارید باز هم در نقش‌های اکشن بازی کنید؟ به نظر می‌رسد این روزها نسبت به قبل در این ژانر نقش‌های بیشتری برای زنان در هر سنی وجود دارد.

واقعاً از بدلکاری لذت می‌برم و فکر می‌کنم بازی در فیلم‌های اکشن خیلی سرگرم‌کننده است. تا اینجا انواع مختلفی از نقش‌های اکشن را تجربه کرده‌ام. به هر جا که احساس کنم چالشی هست می‌روم یا هر جا که احساس کنم آدم‌هایی هستند که آن‌ها را تحسین می‌کنم. از روی خوش‌شانسی من است که نقش‌های اکشن‌محور که تا الان بازی کرده‌ام خیلی خوب و جذاب بودند؛ شخصیت‌هایی بودند که واقعاً خوب نوشته شدند یا با افرادی کار کردم که واقعاً می‌خواستم و ازقضا توانستم به‌عنوان بخشی از آن نقش‌ها کارهای خیلی سرگرم‌کننده‌ای هم انجام دهم.

فیلم طعمه

شما همچنین در فیلم با سگ شگفت‌انگیز همبازی هستید. روند کار با او چگونه بود؟

نام واقعی او کوکو است. آن سگ یک ستاره است، یک استعداد تازه است. «طعمه» اولین فیلم اوست. برای بازی در فیلم آموزش ندیده بود. فکر می‌کنم کوکو حدود دو ماه قبل از شروع فیلمبرداری به پروژه اضافه شد؛ بنابراین آنچه در فیلم می‌بینید خیلی تأثیرگذار است. او یک سگ خیلی پرانرژی است که سر صحنه دائم در حال ورجه ورجه بود، اما بازیگر خوبی هم هست، چون کاملاً متفاوت با چیزی است که در فیلم می‌بینید.

از سطح کشت و کشتار در فیلم شگفت‌زده نشدید؟ «طعمه» واقعاً مسیر فیلم‌های قبلی را دنبال می‌کند که فکر می‌کنم برای مردم راضی‌کننده باشد.

«غارتگر» قطعاً یک هیولا یا بیگانه یا آنتاگونیست خیلی منحصربه‌فرد است. شما اغلب در فیلم‌ها یک شخصیت-مخلوق می‌بینید که یا خیلی خشن است، بدون این که هیچ نوع جهت‌گیری داشته باشد یا اندازه خیلی بزرگی دارد و دنیا را تحت تسلط خود درمی‌آورد، اما فکر می‌کنم داشتن یک مخلوق باانگیزه، هوشمند و ذاتی مفهوم بسیار جالبی است. من به نسخه ما از «غارتگر» خیلی افتخار می‌کنم. فکر می‌کنم همان چیزی است که مردم درمورد «غارتگر» دوست دارند و شاید حتی فراتر از آن باشد.

فیلم طعمه

شما در بیشتر عمر خود در این صنعت بوده‌اید، هم با کارهای خودتان و هم با کارهای پدر و مادرتان. فیلمی مانند «طعمه» که در آن بازیگران بومی نقش‌ شخصیت‌های بومی را بازی می‌کنند، همچنان قابل توجه است. شاهد پیشرفت هالیوود در این زمینه هستید؟

هیچ‌وقت مثل الان به لحاظ نقش و بازنمایی سرخ‌پوستان یا بومیان آمریکا، حتی در کارهای پشت دوربین فرصت زیادی به ما داده نمی‌شد. وقتی پدرم کار بازیگری را شروع کرد، اغلب نقش شخصیت‌هایی را به دست می‌آورد که هدفی برای شخصیت‌های دیگر بودند؛ یا نقشی واقعاً معنوی بود یا در سطح ماوراء بشری از وحشی‌گری، خشونت و چیزهایی از این قبیل. انگار پدر و مادر من از یک کشور دیگر آمده بودند؛ مردم از پدرم می‌پرسیدند «تو چی هستی؟» و می‌گفتند، «اوه، خدای من. تو باید تبر سرخ‌پوستی داشته باشی! و باید زوزه بکشی!» اطلاعات آن‌ها در حد همین چیزهای کلیشه‌ای بود، چون این چیزی است که رسانه‌ها عرضه می‌کنند.

فیلمی مانند «طعمه» که انبوهی از شخصیت‌های مختلف را با تمایلات و تفکرات و روابط و مواردی از این قبیل نشان می‌دهد، صادقانه می‌گوید ما در تمام این مدت واقعاً چطور باید به تصویر کشیده می‌شدیم. افتخار می‌کنم حالا می‌توانیم کارهایی مثل «سگدونی»، «راترفورد فالز»، «بادهای تاریک» و «اکو» و فیلم ما را ببینیم و مطمئناً امیدوارم تنها آغازی برای نشان دادن این مسئله باشد که بومی‌های آمریکا قصه‌گو هستند. این رسانه ماست. ما همیشه این کار را انجام داده‌ایم. ما مردمان قصه‌گویی شفاهی هستیم و فرهنگ خود را به این شکل حفظ کرده‌ایم. فکر می‌کنم مردم بومی در این رسانه ارزش خیلی زیادی دارند و این تازه شروع کار است.

منبع: ایندی‌وایر (کیت اربلند)

تماشای فیلم طعمه در نماوا