مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
اواسط سال گذشته میلادی درحالیکه ایالات متحده با بدترین حالت همهگیری کووید-۱۹ دست و پنجه نرم میکرد، و برخی شهروندان معقولتر، قرنطینه در خانه را بهعنوان راه حل انتخاب کرده بودند، کشور همچنان از تأثیر پاسخ ناموفق خود به کرونا دچار تشنج شده بود. وقتی هم که مردم درگیر شمارش موارد ابتلا و تعداد تلفات نبودند، شبکههای تلویزیون پر بود از خبرهای نگرانکننده درباره سقوط اقتصادی، و خشونت مکرر پلیس که یادآوری میکرد رهبرانی که قرار است سنگری در برابر هرج و مرج باشند، با ترکیبی از بیرحمی و ازخودراضیبودن فقط رنجها را بیشتر کرده و اختلافات را عمیقتر میکردند. در آن شرایط یعنی در اواسط سپتامبر ۲۰۲۰، نتفلیکس با سریال مستند «چلنجر: پرواز نهایی» (Challenger: The Final Flight) این پرسش را طرح کرد: آیا ما میتوانیم با یک مستند چهار قسمتی درباره یک فاجعه ویرانگر ملی، توجه شما را جلب کنیم؟
«چلنجر: پرواز نهایی» بهعنوان جایگزینی برای ساعات فرار از واقعیت، که سرویسهای پخش آنلاین فیلم و سریال برای رفع موقت مشکلات ما ارائه میدهند، سر مخاطب کلاه نمیگذارد. این یک نبشِ قبر سه ساعتی از یک اتفاق دلخراش است که بر روان هر کسی که شاهد انفجار شاتل فضایی چلنجر بود، نقش میبندد.
سریال نتفلیکس شرح وقایع، دلایل و عواقب ناشی از تجزیه آتشین شاتل فضایی چلنجر، ۷۳ ثانیه پس از پرتاب در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۶ است که منجر به مرگ خدمه هفت نفره شامل شش فضانورد و کریستا مکالیف معلم مطالعات اجتماعی دبیرستان شد. (این فضاپیما در طول اقیانوس اطلس و در سواحل فلوریدا مرکزی دچار نقص فنی و منفجر شد) نابودی چلنجر اتفاق وحشتناکی بود که هرکس که بهطور زنده یا با تأخیر، تصویر ضبطشده آن را تماشا کرد، آرزو کرد کاش میتوانست آن را نبیند. بااینحال «پرواز نهایی» یک نمونه قوی برای مجبور کردن تماشاگر به دیدن دوباره آن صحنههاست – بهویژه – در زمانی که شدیداً تحت تأثیر بلاهایی هستیم که درست جلوی چشمان ما روی میدهد.
«پرواز نهایی» از طریق کلیپهای آرشیوی، تصاویر تازه از فیلمهای خانگی، و مصاحبههای جدید با کارمندان سابق برنامه شاتل، و بستگان فضانوردانی که در آن پرتاب مرگبار جان خود را از دست دادند، داستانی توأمان الهامبخش و دلهرهآور از چلنجر را روایت میکند. برخلاف برخی از موضوعات پر شور و هیجان که به منبع تغذیه برنامههای غیرداستانی نتفلیکس تبدیل شدهاند، «پرواز نهایی» هیچ اطلاعات جدیدی در مورد چگونگی و چرایی انفجار شاتل فضایی چلنجر ارائه نمیدهد. نابودی چلنجر یک معمایِ حلشده است. دانیل جانگ کارگردان «پرواز نهایی» در مصاحبهای که توسط نتفلیکس انجام شد و در اختیار مطبوعات قرار گرفت، توضیح میدهد: «از همان شروع کار، میدانستیم هیچچیزی نداریم که آشکارکننده باشد.»
بااینحال، «پرواز نهایی» حتی بدون افشاگری بزرگ، یک مستند آشکارکننده است، بهویژه برای کسانی که مدتها پس از فاش شدن واقعیتها، درباره چلنجر اطلاعاتی کسب کردند یا هرگز عمیقاً بررسی نکردند که کجای کار اشتباه بود. «پرواز نهایی» – به تهیهکنندگی گلن زیپر و استیون لكارت، به كارگردانی لكارت و جانگ، و حضور زیپر، جی. جی. آبرامز و دیگران بهعنوان مدیر تولید – این مسئله را بررسی میکند که چرا برنامه شاتل برای خیلی از آمریکاییها بسیار مهم بود، و این که اهمیت آن برای عموم مردم، چگونه فشار ناشی از نابودی چلنجر و بحران بیاعتمادی متعاقب آن حادثه را تشدید کرد.
رابرت کریپن فضانورد سابق در «پرواز نهایی» میگوید: «به دنبال جنگ ویتنام و ناآرامیهای نژادی و رکود تورمی در دهه ۱۹۷۰، این کشور برای این که احساس خوبی داشته باشد، به چیزی احتیاج داشت.»
شاتل فضاییِ شیک، یک جانشین قابل استفاده مجدد برای برنامه آپولو و نشانگر پیشرفت و تسلط انسان بر مدار، و نبوغ آمریکایی بود. آلن لاولیس مدیر ناسا، وقتی کلمبیا اولین مأموریت کاملاً عملیاتی خود را در آوریل ۱۹۸۱ انجام داد، اعلام کرد: «من فکر میکنم این پرواز حماسیِ کلمبیا یک بار دیگر ثابت میکند ایالات متحده، شماره یک است». اگر پیروزیهای شاتل پیروزیهای کشور بود، شکستهای شاتل هم ضربهای به غرور ملی بود.
یک فیلم مستند از دهه ۱۹۸۰ که در «پرواز نهایی» گنجانده شده است، خاطرنشان میکند در اولین پرتاب شاتل، برای نخستین بار یک وسیله فضایی ایالات متحده، خدمه را در اولین پرواز خود حمل کرد. برخلاف فضاپیماهای عمدتاً خودکار امروزی، شاتل – یک ماشین فوقالعاده پیچیده که عمدتاً توسط کنترلهای دستی اداره میشد – جدا از خدمه خود قابل هدایت نبود. بسیاری از اعضای آن خدمه از کلاس ۱۹۷۸ ناسا میآمدند. آنها اولین گروه از فضانوردان استخدامشده پس از آپولو بودند. آن کلاس در مقایسه با خدمه کاملاً مرد و کاملاً سفیدپوستِ مرکوری، جمینای و آپولو، شامل اولین فضانوردان زن، فضانوردان سیاهپوست، و فضانورد آمریکایی-آسیایی بود. STS-51-L، بهعنوان بیست و پنجمین مأموریت شاتل فضایی و آخرین مأموریت چلنجر، دو زن (مکالیف و جودیت رسنیک) و دو مرد غیر سفیدپوست (رونالد مکنر و الیسن اونیزوکا) را در میان هفت مسافر خود داشت.
«پرواز نهایی» با کلیپهای ضبط شده در ماهها، هفتهها و روزهای منتهی به پرتاب و از طریق گفتوگو با همسران، خواهرها و برادرها، و همکاران، به مکالف و بقیه خدمه چلنجر ادای احترام میکند. برخی از کسانی که در فیلم با آنها مصاحبه شده در لحظاتی احساسی میشوند، اما زخمهای آنها، گرچه همیشه آماده باز شدن هستند، پس از ۳۴ سال تا حدودی التیام پیدا کردهاند. بیشتر اشکهایی که در این مینی سریال میبینیم ناشی از مهندسانی است که میدانستند مشکلی در بوسترهای موشک سوخت جامد (SRB) شاتل وجود دارد، اما برای رفع معضل کار کافی انجام ندادند. این اشکها بیشتر از روی افسوس است تا عزاداری، و گذشت دههها آن را خشک نکرده است.
مکالیف که شخصیتی کاریزماتیک داشت، اولین غیرنظامی بود که بهعنوان بخشی از «پروژه معلم در فضا» برای یک مأموریت فضایی انتخاب شد. هدف برانگیختن شور عمومی برای یک برنامه فضایی بود که داشت کمکم جلوهای عادی پیدا میکرد. طرح ناسا خیلی خوب کار کرد: تلاش مکالیف نظر مردم را جلب کرد، بهطوریکه بسیاری از آمریکاییها، ازجمله کودکان در مدارسِ مجهز به تنظیمات ماهوارهای، بهطور زنده شاهد پرتاب چلنجر بودند یا از اخبار آن را دنبال میکردند. وقتی چلنجر چند ثانیه بعد از پرتاب در منفجر شد، و حلقهای از دود سفید به شکلی ترسناک در آسمان شکل گرفت، خیلیها از فرط تعجب با دهان باز به آسمان خیره شده بودند. در آن لحظه صدایی کاملاً کنترلشده از بخش کنترل مأموریت شنیده شد که حادثه را «آشکارا یک نقص فنی مهم» توصیف کرد.
این مأموریت قرار بود اثبات کند فضا در دسترس است. مکالیف در یک مصاحبه قدیمی میگوید: «پرواز فضایی، امروز واقعاً ایمن به نظر میرسد.» در عوض، نقایص ناسا برملا شد. اگرچه در سال ۱۹۶۷ خدمه سه نفره آپولو ۱ در یک آزمایش تمرین پرتاب بر اثر آتشسوزی کابین کشته شدند، اما ناسا تا زمان فاجعه چلنجر، هرگز یک فضانورد را در مسیر حرکت به فضا از دست نداده بود. آژانس پس از قرار دادن اولین انسانها روی ماه، نجات آپولو ۱۳، و تکوین شاتلِ آیندهنگرانه، در زمینه دانش فنی و رویكرد خود نسبت به مهندسی و نگاه ویژه به حل مشکلات، بیشازحد اعتمادبهنفس داشت و در برابر تجزیه و تحلیل ریسك احتمالی مقاومت میکرد.
همانطور که «پرواز نهایی» بهوضوح اشاره میکند، پرتابهای اولیه شاتل شواهدی از تخریب خطرناک اتصالات اورینگهایِ تقویتکننده موشک سوخت جامد را نشان میداد؛ سیلندرهایی به ارتفاع ۱۵۰ فوت، پر از ماده سوختنی قابل احتراق که به شاتل کمک میکرد در دو دقیقه اول پرواز بر جاذبه غلبه کند. برخی نشانهها حاکی بود اورینگها بهویژه در هوای سرد، مستعد نشت هستند. پرتاب چلنجر به دلایل مختلف چند بار از نو برنامهریزی یا لغو شد، و تأخیرها باعث شد زمان پرتاب چلنجر با کاهش شدید دمای هوا در فلوریدا همزمان شود. به دلیل هوای بسیار سرد در روز پرتاب، اورینگها قادر به آببندی کامل اتصال نشدند، در نتیجه گازهای تقویتکننده موشک سوخت جامد از اتصال نشت کرد که باعث انفجار مخازن سوخت مایع نصبشده در کنار موشک شدند.
پیش از پرتاب، تعدادی از مهندسان مورتون تایوکول، شرکت پیمانکار ناسا و تولیدکننده بخشهای موتور تقویتکننده موشک سوخت جامد، در یک تماس کنفرانسی، با پرتاب چلنجر در آن شرایطِ آب و هوایی سرد مخالفت کردند، اما مدیران میانی ناسا که به دلیل تأخیرهای متعدد در پرتاب شاتل فضایی، و تلاش برای انجام مأموریت برابر با بودجه تعیینشده، تحت فشار بودند، اخطارها را نادیده گرفتند و با وجود ادامه نگرانیهای مهندسان شرکت، توانستند مدیران ارشد تایوکول را برای اعلام رضایت شکست دهند.
پرتاب انجام شد و دقیقاً همان نتیجهای را به دنبال داشت که کارشناسان موتور از آن میترسیدند. باب اِبلینگ مهندس سابق تایوکول، چند ماه قبل از مرگ در سال ۲۰۱۶، هنوز از مجموعه اقدامات نادرست كه با چراغ سبز این شرکت به اوج خود رسید، ابراز تأسف میکرد. اگرچه ابلینگ قبل از این که سازندگان سریال «پرواز نهایی» بتوانند سخنان او را ثبت کنند، از دنیا رفت، اما دخترش و چند مهندس همکار سابق او، نگرانیهای ابرازشده در جلسات سرنوشتساز منتهی به پرتاب را بازگو میکنند.
در پی فاجعه چلنجر، آژانس مسئولیت خود در این حادثه را منکر شد و سرسختانه در برابر تعیین علت آن مقاومت کرد. افشاگریهای بعدی نشان داد ناسا هشدار در مورد تهدید اورینگ را نادیده گرفت و اعلام کرد شاتل برای پرواز ایمن است. در ژوئن ۱۹۸۶، گزارش کمیسیون راجرز، ناسا و تیوکول را به دلیل نبود واکنش مناسب به نقص شناختهشده در طراحی، سرزنش کرد و همچنین ناسا را ازنظر ساختار مدیریتی و فرآیند تصمیمگیری که اجازه داد پرتاب انجام شود، زیر سؤال برد. برخی از طرفهای مسئولِ آنچه کمیسیون «حادثهای تاریخی» نامید، بهزودی استعفا دادند.
دو نفر از آن افراد، لارنس مالوی و ویلیام لوکاس مقامات سابق ناسا، به انجام مصاحبه برای سریال «پرواز نهایی» رضایت دادند. آنها که ۸۰ یا ۹۰ چند ساله هستند، مؤکدا ادعا میکنند با توجه به آنچه در آن زمان میدانستند، بهترین تصمیمات را گرفتند. مالوی میگوید: «احساس میکنم مقصر هستم، اما هيچ گناهي احساس نمیکنم.» لوكاس میگوید: «من هیچ كاری نکردم كه به نظرم اشتباه باشد، و حالا که به گذشته نگاه میکنم، باز هم كاری نکردم كه به نظرم اشتباه باشد،» و اضافه میكند از دست دادن هفت نفر نتیجه تأسفآور، اما اجتنابناپذیر خطرات پرواز فضایی بود.
جون اسكوبی راجرز بیوه فرمانده دیك اسكوبی با تعجب میگوید: «چطور توانستند با وجود تصمیمی که گرفتند، خودشان را ببخشند؟». شاید پافشاری و ترغیب خودشان به بیگناهی، راهی بود که آنها سالها پس از مرگ خدمه چلنجر در پیش گرفتند. هیچیک از آنها هنگام بحث در مورد فاجعه آشکارا ناراحت نیستند.
اما این مردان قاتل یا حتی متهم به قتل نیستند. بهنوعی، عمل آنها (یا بیعملی) حتی بیشتر باعث نگرانی است چون سعی نداشتند به کسی آسیب بزنند. زیپر به نتفلیکس میگوید: «در این ماجرا با هیچ شرور ابلهی روبرو نیستیم. هیچکس نبود که بگوید، “ما کاملاً مطمئن هستیم فاجعه اجتنابناپذیر است، اما بههرحال چلنجر را پرتاب کنید.” همه تلاش میکردند وظیفه خود را انجام دهند و تحت فشارهای خیلی زیاد میکوشیدند به هدف برسند. و گاهی اوقات، وقتی چنین بلندپروازی همراه با فشار و انتظار وجود دارد، توجه به خطر بهگونهای دراینبین گم میشود.»
همانطور که «پرواز نهایی» مشخص میکند، تصاویر آخرین لحظات چلنجر، فیلمی با موضوع قتل را تداعی میکند، گرچه فیلمی که در آن جنایت به یک قتل دستهجمعی ختم میشود. تماشای توقف صعود چلنجر بهاندازه تماشای خودسوزی تچ کوانگ دوک راهب بودایی ویتنامی، سقوط یک مرد از یکی از برجهای دوقلو یا جان دادن جورج فلوید زیر زانوی درک شووین، دلهرهآور است. هرچند، مانند آن تصاویری که هیچوقت از یاد نمیروند، توجه ما را میطلبد تا از اشتباهات و کینهتوزیهایی که منجر به آن مرگها شد عبرت بگیریم.
در یکی از گفتوگوهای «پرواز نهایی»، خواهر مکالیف به یاد میآورد شب قبل از پرتاب چلنجر با او صحبت کرد. او میگوید: «من از خواهرم در مورد یخ و برودت سؤال کردم، و او گفت احساس میکند آنها به این مسئله توجه دارند، چون او کاملاً به ناسا ایمان دارد.» در آن زمان، این اعتماد منطقی به نظر میرسید، اما همانطور که نابودی روز بعد نشان داد و حوادث سال ۲۰۲۰ به ما یادآوری کرد، ایمان کامل به آدمها، سیاستها یا سیستمهایی که قرار است از ما محافظت کنند، یک دستورالعمل برای سرخوردگی – و اغلب اوقات، مرگهای قابل اجتناب – است.
منبع: د رینگر