مجله نماوا، خسرو دهقان

مسعود کیمیایی به عنوان یک فیلمساز موج نو، همیشه دارای منحنی ثابتی بوده است از اولین فیلم‌هایش مثل «قیصر» و «بیگانه بیا»  گرفته تا آخرین فیلمش «خائن کشی». کیمیایی جزو فیلمسازانی نیست که مواج باشد، امروز یک چیز باشد، فردا چیزی دیگر و هفته دیگر یک چیز دیگر. بیش و کم یکنواخت بوده و یک حرف زده و یک کار را انجام داده و یک کار را دوست داشته است  .

ما اگر تماشاگران سالن سینمای فیلم‌های کیمیایی را نصف کنیم دو دسته تماشاگر در این سالن می‌توانند وجود داشته باشند؛ یک دسته دوستداران کیمیایی و دسته دیگر غیر دوستداران. دوستداران کیمیایی با مثلها و کدها و مفاهیم و اشارات و دنیای کیمیایی آشنا هستند ، به همین روشنی و به همین آسانی . در مورد فیلم‌های کیمیایی و سالنی که آثار او نمایش داده می‌شود، سه دسته تماشاگر نمی‌تواند وجود داشته باشد.

دسته دوستداران، آقای کیمیایی را می‌پسندند و قبول دارند، به او اعتقاد دارند و او را می‌فهمند. گروهی هم آقای کیمیایی را دوست ندارند و نمی‌فهمند و به او علاقه ندارند. تماشاگران فیلم‌های کیمیایی، یا کیمیایی‌دوست هستند  یا کیمیایی را دوست ندارند و دسته سومی وجود ندارد . آنهایی که کیمیایی‌دوست هستند به هزار و یک دلیل با نظام کدبندی شده کیمیایی دم‌خور هستند و سازگار هستند و می‌فهمند و کدها را تشخیص می‌دهند و آن تماشاگران دیگر، با این نظام کدبندی بیگانه‌اند و چون آن نظام را درک نمی‌کنند، بنابرین با فیلم‌های کیمیایی ارتباط برقرار نمی‌کنند. تمام  فیلم‌های کیمیایی دارای نظام کدبندی‌اند. «رضا موتوری» را در اکران اول بر روی پرده سینما دیدم بنابراین فیلم «خائن‌کشی» را می‌فهمم فارغ از اینکه آن را دوست داشته باشم یا نداشته باشم .

مثلا یکی از کدهای مورد علاقه ایشان کد رفاقت است. مثلا در فیلم‌هایی کیمیایی شخصیتی وجود دارد که  مادرش را دوست ندارد و یا دوست داردو یا زیاد دوست دارد، میزان ارتباط این شخصیت با مادر و با دوست داشتن و نداشتن او از مسیر رفاقت است. او مادرش را اول رفیق می‌شناسد و بعد مادر. میزان نسبت رفاقتش با مادرش خیلی مهم است. یعنی هرچه قدر نزدیک به او باشد این رفاقت رفاقت مهمی است. یعنی متر و معیاری که می‌خواهد بگوید مادر من تو را می‌پرستم و یا دوست دارم و مورد علاقه‌ام هستی، می‌برد در نظام رفاقت، یعنی این مادر رفیق من است و رفاقت در دنیای کیمیایی و دنیای  پر طول و عرض او به اندازه یک اقیانوس است، رفاقت در دنیای کیمیایی کد مهمی است و حتی اشیا هم در دنیای او از مسیر کد رفاقت می‌گذرند .

کسانی که «داش آکل» را نمی‌شناسند و متوجه آن نمی‌شوند و باکدهایش آشنا نیستند، عشق را در آن متوجه نمی‌شوند. آن نوع عشق و آن نوع رفاقت را نمی‌فهمند. آنها تماشاگرانی هستند که با سینمای  کیمیایی نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند .

من درباره آقای کیمیایی هم در کتاب‌هایم نوشته‌ام و هم سر کلاس‌هایم حرف زده‌ام و هم در جاهای مختلف نوشته‌ام و راجع به فیلمسازان ایرانی، بیشترین حجم مطلب را درباره آقای کیمیایی نوشته‌ام.

منبع: خبرگزاری صبا

تماشای «خائن‌کشی» در نماوا