مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

برای بسیاری از مخاطبان و شیفتگان سینمای مسعود کیمیایی همواره کاریزمای قهرمانانه قیصر و ابهت شمایلی بهروز وثوقی انکارناپذیر بوده است. به واقع ارتباط شکل گرفته میان کیمیایی و وثوقی هم برخاسته از نیازهای دراماتیک این کارگردان به وثوقی برای پروریدن بهتر سیمای قهرمان در آثارش بوده و هم برتافته از واقعیت‌های آن زمان سینمای ایران بوده که وثوقی را به اصلی‌ترین و بی‌جایگزین‌ترین شمایل در تاریخ فیلمسازی کیمیایی بدل کرد.

هرچند کیمیایی با توجه به تحولات اواخر دهه ۵۰ و بازتعریف جدید مناسبات فیلمسازی، نتوانست به همکاری با قهرمان محبوبش ادامه دهد، اما تلاش کرد تا شمایلی نوین از قهرمان را در همکاری با دیگر بازیگران احیا کند. ناگفته پیداست که کیمیایی به درستی این نکته را درک کرده بود که شمایل قهرمانی برآمده از سینمای او یکه و یونیک است و به همین علت همواره به آن شیوه از قهرمان‌سازی وفادار ماند و تلاش کرد تا از طریق همکاری با فروتن و عرب‌نیا و بهداد، بازنمایی دیگری از قیصر داشته باشد با این وجود شاید اگر اتفاق ممنوع الکاری مهران مدیری پس از ساعت خوش رخ نمی‌داد، مدل جدید مناسبات کیمیایی و مدیری جایگزین همکاری درخشان کیمیایی و وثوقی می‌شد، اما به‌ هر صورت این اتفاق رخ نداد. اما چرا مهران مدیری می‌توانست بهترین گزینه برای بازنمایی خاطرات قیصر و بهروز وثوقی باشد؟

در این مطلب به اختصار چند دلیل اصلی این موضوع را بررسی می کنیم.

فیزیک و میمیک مدیری

شاید مهران مدیری در سال‌های جوانی و حضور در سریالی چون «باغ گیلاس» حتی تصور این را نمی‌کرد که با همین نقش‌آفرینی در مدار دید کیمیایی قرار گرفته است.

سال‌های دهه شصت، کیمیایی بی‌تاب معرفی یک قهرمان جدید است که بتواند به لحاظ شمایلی به پرسونای قیصر و وثوقی نزدیک شود، اما با وجود همه تلاش‌های وی، سینمای آن دوران نمی‌توانست چنین ظرفیتی را به سینمای کیمیایی هدیه دهد. به واقع کافی است تا به قهرمانان دهه شصت و سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ در سینمای کیمیایی نگاهی بیندازیم.

هیچیک از آن قهرمانان تداعی‌گر پرسونای قهرمان عاصی و زخمی جوان نبودند و آنِ سوپراستار بودن یا شدن را نداشتند. اما برای مدیری جوان که در «باغ گیلاس» بدمنی جذاب بود و بعدها در «ساعت خوش» یک انقلاب هنری در عرصه کمدی چند قطعه‌ای ایجاد کرده بود، پنجره‌ای مناسب برای درخشش در سینمای کیمیایی وجود داشت؛ کورسویی به سوی ظهور شمایلی نزدیک به وثوقی که البته باید قواعد اجتماعی آن روزها نیز در پروریدن به خصایص قهرمانی رعایت می‌شد.

قهرمان گمشده

به نظر می‌رسید مدیری همان قهرمان گمشده جذابی است که به لحاظ شمایل، خصایص، فیزیک، میمیک، جنس بازی و نیز عامه‌پذیری و محبوبیت می‌توانست تداعی تازه‌ای از قهرمان عدالت‌خواه و سیستم‌ستیز در سینمای کیمیایی باشد. هر چند حاشیه‌های نگرش‌های مدیریتی که به ممنوع‌الکاری مهران مدیری انجامید سبب شد تا همکاری کیمیایی و مدیری در پروژه‌های «سلطان» و «ضیافت» به سرانجام نرسد و پس از آن نیز مدیری با فعالیت‌های پیاپی در ساخت سریال عملا زمان آزادی برای همکاری با کیمیایی نداشت. اگرچه دریچه‌ای جدید به این همکاری در فیلم «جرم» گشوده شد، اما باز هم پروژه «قهوه تلخ» مانع از شکل‌گیری همکاری میان آن دو شد.

اکنون سه دهه از روزهایی که کیمیایی در اوایل دهه ۷۰، مهران را در شمایل بهروز دیده بود و تصور داشت مدیری می‌تواند وثوقی جدیدی باشد، می‌گذرد و سرانجام پروژه «خائن‌کشی» آن دو را به هم رسانده است. به بیان معروف چه زود دیر شد و چه همکاری‌هایی شکل نگرفت تا سرانجام نقش سهراب در «خائن‌کشی» به مثابه همان نوشدارو باشد که بر پیکر قهرمانان و بدمن‌های سینمای کیمیایی ریخته‌اند.

کیمیایی در آغاز دهه هشتم زندگی، مدیری وارد شده به دهه پنجم زندگی‌اش را به چالش ایفای یک نقش خاص دعوت کرده است؛ نقش سهراب صفا که انگار روی طنابی از قلب پرسونا در حال راه رفتن است و سلوک و مرام رفتاری او تداعی آشنایی از نقش‌های خاکستری است. نقش‌هایی که نه خوب مطلق هستند و نه بد مطلق به شمار می‌آیند. آنجا که باید عشق بورزد گویا عاشقی دیرپاست، جایی که باید سیاست بورزد گویا مساله آموز سیاست پیشگی به صد مدرس (تدریس‌گر) است، آنجا که باید شمایلی از یک نیکوکار یا ناجی و حامی بیابد چنان اکت می‌آید که گویا خیرخواهی مطلق و به دور از شرارت است و درست در همین بزنگاه است که او شمایلی نزدیک به یک پدرخوانده را می‌یابد. گویا همه خاطره‌های کلاسیک در فیلم‌های مافیایی در جلوی بینندگان رژه می‌رود تا به یک ادراک جمعی از چنین نقشی برسیم.

سهراب وقتی نگاه می‌کند، سیگار برگی روی گوشه لبانش می‌گذارد یا زمانی که تلاش می‌کند تا یک پدرخوانده و لیدر سایه در نظر آید گویا دن کورلئونه یا آل کاپونی شده که پرده‌ای بزرگ از سرقت به راه انداخته و تنها به نظاره کارزار نشسته است. کیمیایی و مدیری اگرچه دیر به هم رسیدند، اما شکوهمند قصه ارتباط خودشان را بر پرده سینما نقش دادند.

تماشای «خائن‌کشی» در نماوا