مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

چند سال پیش یک روز وقتی جرج کی، نویسنده و تهیه‌کننده با قطار از خانه خود در لندن به فرانسه می‌رفت تا روی سریال «لوپن» کار کند، ناگهان قطار او جایی در تونل مانش متوقف شد. کی در آن لحظه تخیل و اضطراب خود را به کار انداخت.

او به یاد می‌آورد: «به مسافران مختلف نگاه کردم و به خودم گفتم خب، اگر حادثه جدی اتفاق افتاده باشد، ما به‌عنوان گروهی از مردم در این کوپه، چطور با آن روبرو می‌شویم؟ مثلاً این مردی که ورزش می‌کند و در لباس ورزشی‌اش، سرسخت به نظر می‌رسد، برای ما از این دو پیرزن ریزه‌میزه که در ردیف جلو نشسته‌اند و جدول حل می‌کنند، مفیدتر است؟»

به این شکل، بذر سریال هواپیماربایی (Hijack) کاشته شد، یک تریلر هفت اپیزودی که از ۲۸ ژوئن در اپل تی‌وی پلاس به نمایش درآمده است. در این سریال کوتاه، ادریس البا (که تهیه‌کننده اجرایی پروژه نیز هست) نقش سَم نلسون را بازی می‌کند، یک مذاکره‌کننده ارشد شرکتی که وقتی هواپیمای او هنگام بازگشت از دبی به لندن، تحت کنترل گروهی اوباش مسلح درمی‌آید، خود را در چشم طوفان می‌بیند.

ادریس البا

داستان «هواپیماربایی» به تهیه‌کنندگی و نویسندگی کی و کارگردانی جیم فیلد اسمیت، در زمان واقعی و در طول هفت ساعت پرواز اتفاق می‌افتد و در این فاصله، از درام در هوا به استراتژی و وحشت در زمین، جایی که مجریان قانون، مراقبان پرواز و سیاستمداران می‌کوشند از فاجعه قریب‌الوقوع یک قدم جلوتر بمانند، در رفت و برگشت است.

سم به‌سرعت وارد عمل می‌شود و بی‌سر و صدا از مهارت‌های خود در مذاکره استفاده می‌کند (او به یکی از هواپیماربایان توضیح می‌دهد همه تلاشش این است تا نتیجه بهتری برای همه تضمین شود). دراین‌بین، مسافران در معرض نوعی آزمایش اجتماعی قرار می‌گیرند – ثروتمند و فقیر، پیر و جوان، با قومیت‌های متفاوت، اقشار مختلف جامعه را تشکیل می‌دهند. درهرحال، آن‌ها برای هفت ساعت گیر هم افتاده‌اند و ممکن است از این ماجرا جان سالم به درببرند یا شاید نبرند.

اسمیت، کارگردان، می‌گوید: «سفر هوایی حتی بدون هواپیماربایی، همه را در یک تراز قرار می‌دهد. وقتی سوار یک هواپیما می‌شوید، ممکن است مانند سم در سمت چپ بنشینید، اما درنهایت همه در یک لوله فلزی هستید که قوانین فیزیک را به چالش می‌کشد. تنها کاری که از شما برمی‌آید برداشتتان از رفتار یا ظاهر نفر بغل‌دستی است.»

یک قهرمان متفکر

بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که برای همیشه نوع نگاه ما به نتایج احتمالی ربوده شدن یک هواپیما را تغییر داد، حالا ناگزیر سریالی مانند «هواپیماربایی» متفاوت از قبل خود را نشان می‌دهد. وقتی در این شرایط احتمال طغیان مسافران مطرح می‌شود، سخت است به یاد «یونایتد ۹۳» نیفتیم، فیلمی تولید ۲۰۰۶ درمورد مسافران یکی از پروازهای ۱۱ سپتامبر که خودشان اوضاع را به دست گرفتند.

«هواپیماربایی» از این انتظارات بیننده آگاه است، اما از همان ابتدا آن‌ را زیر و رو می‌کند. هواپیماربایان همه انگلیسی هستند و یکی از آن‌ها یک زن است. وقتی یکی از هواپیماربایان به زبان عربی شروع به دستور دادن به مسافران می‌کند، سم به‌سرعت نتیجه‌ می‌گیرد او صرفاً می‌کوشد با مسافران عرب‌زبان هواپیما که ‌تازه از دبی بلند شده است، ارتباط برقرار کند. پاسخ به این پرسش که هواپیماربایان چه می‌خواهند طول می‌کشد، هرچند به نظر می‌رسد دغدغه‌‌های آن‌ها بیش از آن که ایدئولوژیک باشد، از روی طمع است.

حواس البا هست که ذهن بینندگان احتمالاً به کجا می‌رود. او می‌گوید: «بعد از ۱۱ سپتامبر هیچ راهی نیست یک نفر بتواند داستانی با موضوع پرواز یا هواپیما بگوید که حافظه احساسی ما از آن زمان را تداعی نکند. از آن موقع، دنیا در حالت کلی و مطمئناً دنیای هوانوردی تغییر کرده است، اما سریال ما در عین حال به این ایده تکیه می‌کند که تریلرها عوض نشده‌اند. چه داستان در یک کلیسا اتفاق بیفتد یا در یک بانک، دست آخر همه‌چیز درمورد انسان است، درمورد نوع مدیریت ما در شرایط بحرانی.»

البا در چند سال گذشته طیف نسبتاً وسیعی از شخصیت‌های مختلف را به نمایش گذاشته است. از ضد قهرمانان هفت‌تیر‌کش (روفوس باک در «هرچه سخت‌‌تر زمین می‌‌خورند»)، کارآگاهان محبوب، اما ویرانگر تلویزیونی که به پرده بزرگ سینما راه یافته‌اند (لوتر در «لوتر: سقوط خورشید») و غول چراغ جادو که آرزوها را برآورده‌ می‌کند (جن در «سه هزار سال حسرت») گرفته تا بازگشت خدایان نورس (هایمدال در «ثور: عشق و تندر»)، شخصیت‌های انیمیشن (ناکلز در «سونیک خارپشت ۲») و مردی که با دستان خالی شیر شکار می‌کند (دکتر نیت ساموئل در «هیولا»). به‌نوعی، او از هر دری سخنی گفته است، اما «هواپیماربایی» برای او چیزی کاملاً متفاوت است.

سم با بازی او یک قهرمان اکشن نیست و «هواپیماربایی» نیز «مسافر ۵۷» نیست، فیلمی محصول ۱۹۹۲ با بازی وسلی اسنایپس در نقش یک متخصص امنیت خطوط هوایی که مانند رمبو به جنگ تروریست‌های هوایی می‌رود. سم بیشتر به فکر کردن و حرف زدن تمایل دارد تا مشت زدن و تیراندازی. زندگی او به هم ریخته است. خیلی زود متوجه می‌شویم همسرش (کریستین آدامز) او را رها کرده و حالا در لندن با یک افسر پلیس (مکس بیزلی) رابطه دارد. پکر بودن از سر و صورت سم می‌بارد.

کریستین آدامز و مکس بیزلی

البا می‌گوید: «می‌خواستم مطمئن شوم همه‌چیز به قوه درک، تفکرات و آسیب‌پذیری‌ سم مربوط می‌شود و پاشنه آشیل او که خانواده‌اش است. سم حتی قبل از این که سوار هواپیما بشود، خانواده خود را از دست داده است، اما دغدغه زیادی دارد تا به خانه برگردد.»

او ادامه می‌دهد: «من نمی‌خواستم نقش یک مرد سرسخت یا یک قهرمان را بازی کنم. می‌خواستم او کاملاً ضعیف و شکننده باشد.»

دوری از کلیشه‌ها

داستان «هواپیماربایی» به‌نوعی بازتاب فیلم‌های استیون سیگال یا «جان‌سخت» است، اما بدون تکیه بر خشونت فراوان. ضمن این که شخصیت اصلی بجای این که یک پلیس یا مثلاً یک تفنگدار دریایی باشد، یک مذاکره‌کننده است.

البا درباره این که تصمیم سازندگان سریال چقدر عامدانه بود، می‌گوید: «ما در همان مراحل اول کار به این نتیجه رسیدیم. سعی کردیم درک کنیم این مرد کیست که دائم فکر می‌کند، اما لزوماً پلیس یا کارآگاه نیست. حتی به این فکر کردیم او روانشناس یا چیزی شبیه آن باشد، اما درنهایت تصمیم گرفتیم سم یک وکیل ادغام/خرید شرکتی باشد، کسی که در پایان کار می‌آید تا معامله را نهایی کند.»

او ادامه می‌دهد: «مذاکره‌کننده‌ها آدم‌های جالبی هستند. مذاکره یک شیوه بسیار جالب و نوعی روانشناسی است. شما یک مذاکره‌کننده هستید، اما درواقع کارتان این است که روان‌شناسی، روح و روان و نقاط ضعف یک نفر را بگیرید و در برابر یک نفر دیگر به کار‌ ببرید و از دانسته‌های خود درمورد معامله‌های تجاری به‌عنوان راهی برای رودرروی هم قرار دادن آدم‌ها استفاده کنید. با این تمهید، سم می‌توانست کاملاً یک سخنور و یک متفکر باشد، چون او یک مذاکره‌کننده است. ما نمی‌خواستیم سم پلیس یا کارآگاه یا تفنگدار دریایی سابق یا هر چیز دیگری باشد، چون واقعاً کلیشه‌ای به نظر می‌رسید. همین که نام یک سریال “هواپیماربایی” باشد به‌اندازه کافی موارد کلیشه‌ای را تداعی می‌کند.»

ایو مایلز

درحالی‌که در هوا مسافران و خدمه پرواز نگران جان خود هستند، در زمین از دبی تا لندن غوغایی به پا شده است. سیاستمداران از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند. نمایندگان کشورهای دیگر در این فکر هستند که هواپیما را بر فراز حریم هوایی خود ساقط کنند. طراحان هواپیماربایی مغز حرکت‌های بعدی خود را هماهنگ می‌کنند. چرخ‌دنده‌ها به حرکت ادامه می‌دهند؛ و همه در زمان واقعی.

یادآور فیلم‌های قدیمی

آلیس سینکلر (با بازی ایو مایلز)، یک مراقب پرواز در فرودگاه هیترو لندن، یکی از شخصیت‌های متعدد سریال است. وقتی اولین بار او را می‌بینیم، به‌سختی تلاش می‌کند پسرش را به‌موقع به مدرسه برساند و دیر به سر کار می‌رسد، اما وقتی می‌رسد وارد شکم جانور می‌شود و مدت طولانی در آنجا می‌ماند.

مایلز می‌گوید: «به نظر می‌رسد آلیس یک فرد عادی است که باید از طریق تکنولوژی در زمین، این وضعیت غیر عادی در آسمان را کنترل کند. نکته‌ای که من را مجذوب این شخصیت کرد، درک انسانی و عادی بودن او بود، این که چقدر در دنیای واقعی درهم شکسته است و این که موقعیت او چطور در این تریلر درگیر می‌شود.»

آن‌طور که انتظار می‌رود، تصویربرداری می‌توانست پرتنش باشد. آرچی پنجابی که نقش یک مأمور مبارزه با تروریسم را بازی می‌کند، به یاد می‌آورد اسمیت تمام تلاش خود را کرد تا صحنه حال و هوای راحت داشته باشد. در لحظه‌ای، بازیگران در تلاش برای کنار آمدن با یکی از صحنه‌های پر از دیالوگ روی زمین، به رقص و آواز بین صحنه‌ها روی آوردند.

پنجابی می‌گوید: «کمی زدیم و رقصیدیم تا انرژی خودمان را حفظ کنیم.» کمی از خود دور شدیم. البا به‌طعنه اشاره می‌کند: «”هواپیماربایی: موزیکال” به‌زودی منتشر می‌شود.»

آرچی پنجابی

با وجود تمام اشارات امروزی سریال نظیر تنوع نژادی واقع‌گرایانه، ماهیت فکری و عذاب روانی قهرمان، جذابیت «هواپیماربایی» چیزی قدیمی را تداعی می‌کند. همکاری آدم‌های کاملاً غریبه با هم زیر فشار شدید، یادآور «دوازده مرد خشمگین» (۱۹۵۷) سیدنی لومت است. تیک‌تاک بی‌امان ساعت که از یک فاجعه خبر می‌دهد و دست و پا زدن دیوانه‌وار و جمعی برای ممانعت از بدترین نتیجه، «وضعیت رفع خطر» (۱۹۶۴، باز هم به کارگردانی لومت) را به ذهن می‌آورد.

این ویژگی بازگشت به قبل، برای البا یک کشش بزرگ بود. او به این سریال افتخار می‌کند و می‌داند معنایی ندارد مردم آن را تماشا نکنند. او می‌خواهد بینندگان بدانند این تجربه هولناک که در زندگی واقعی به یک کابوس دل‌خراش می‌ماند، روی صفحه‌نمایش عملاً بسیار سرگرم‌کننده است.

او می‌گوید: «به اعتقاد من، این سریال نوعی فرار از واقعیت است که واقعاً خوب انجام شده. زیرکانه است. فکر می‌کنم و درواقع امیدوارم خیلی از مردم با آن ارتباط برقرار کنند. ما تلاش نکردیم چرخ را دوباره اختراع کنیم. این فقط یک شکل بسیار خوب و هوشمندانه از قصه‌گویی با شخصیت‌های قانع‌کننده است.»

پنجابی با این حرف موافق است. او به یاد می‌آورد مدیر برنامه‌اش در ابتدا متن سه اپیزود اول را برای او ارسال کرد تا نظرش را جلب کند. پنجابی به‌سرعت آن را خواند و بلافاصله پرسید می‌تواند بقیه متن‌ها را ببیند؟ نماینده او با نگرانی سؤال کرد مگر تردید دارد؟

«نه.» پنجابی به خاطر می‌آورد که به او گفت: «فقط باید بدانم درنهایت چه بر سر مسافران می‌آید.»

ادریس البا

سم نلسون برمی‌گردد؟

آیا بازی در این سریال البا را مجبور کرده در پروازها کمی بیشتر به اطراف خود نگاه کند تا ببیند چه خبر است؟ او می‌گوید: «بله، حالا خیلی بیشتر از قبل حواسم هست. معمولاً وقتی با هواپیما سفر می‌کنم، خدمه پرواز جلو می‌آیند و درمورد پرواز اطلاعات بیشتری می‌دهند. چند وقت پیش در پرواز به لس آنجلس، یکی از مسافران مرد از حال رفت و ما مجبور شدیم به سمت کانادا تغییر مسیر بدهیم. وحشتناک بود و مردم گریه می‌کردند. خدمه به‌نوعی از من انتظار کمک داشتند و من سعی کردم تا جایی که می‌توانم محرم راز و در دسترس باشم. وقتی یک چهره عمومی هستید، مثل این است که یک دکتر هستید و خب من به‌واسطه بازی در “هواپیماربایی” تا حدی با مسائل مربوط به پرواز، نوع جریان اطلاعات و این که باید چه کرد تا مردم وحشت‌زده نشوند، آشنا شده‌ام. عملاً اعلام کردم در یک سریال با موضوع هواپیما کار کرده‌ام و گفتم اگر کمکی از دست من برمی‌آید، بگویند. ما می‌دانستیم که نمی‌توانیم به همه بگوییم آن مرد مرده است و باید بگوییم او بیمار است و من می‌دانستم که قرار نیست هواپیما دوباره بلند شود، چون باید پزشکی قانونی می‌آمد.»

درنهایت آیا داستان سم نلسون با همین یک سریال به پایان می‌رسد یا در آینده او را باز هم می‌بینیم؟ البا می‌گوید: «خب من از شما سؤال می‌کنم. چه سناریوی قابل قبولی برای بازگشت او وجود دارد؟ چون ما خودمان به این مسئله فکر کرده‌ایم و واضح است اپل هم واقعاً سریال را دوست دارد. ضمن این که فکر می‌کنم امتیاز حدوداً ۹۰ درصدی “هواپیماربایی” در راتن تومیتوز، نشانه خوبی است، اما خب، او یک پلیس نیست. چه کار می‌شود کرد تا سم نلسون برگردد و بازگشت او قابل قبول باشد؟ اگر بخواهم صادقانه جواب بدهم، مطمئن نیستم. من این شخصیت را دوست دارم، اما واقعاً نمی‌خواهم او را در یک ربایش دیگر ببینم. من برای بازگشت سم آمادگی دارم و اگر مردم دوست دارند او برگردد، پایه هستم.»

منبع: نیویورک تایمز، ورایتی، هالیوود ریپورتر

تماشای سریال هواپیماربایی در نماوا