مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

به گواه سه فصل سریال برنامه صبحگاهی (The Morning Show)، مبنا قرار دادن اتفاقات واقعی برای یک مجموعه تلویزیونی حکم شمشیر دولبه را دارد. فصل اول در حال تولید بود که جنبش «می‌تو» وارد جریان اصلی شد. سازندگان سریال شکل کار را تغییر دادند تا نتیجه نهایی بازتاب چشم‌انداز در حال تغییر باشد، اما افشاگری‌های پایان فصل، حال و هوای نامطلوب برای سریالی داشت که کلی بازیگر ستاره در آن حضور دارند.

در فصل دوم، نزدیک‌تر کردن همه‌گیری جهانی به کارکنان شبکه تلویزیونی یوبی‌ای، واکنش ناخوشایند دیگری به واقعیت بود. درحالی‌که تأثیرات قرنطینه همچنان طنین‌انداز است، فصل سوم «برنامه صبحگاهی» (خوشبختانه) به‌موقع به جلو پریده است تا با اضافه کردن جان هَم و نیکول بهاری به گروه بازیگری خود که از قبل چشمگیر بود، جان تازه‌ای بگیرد.

«برنامه صبحگاهی» مثل همیشه نرم، براق و کاملاً سرگرم‌کننده است. بااین‌حال، وقتی بیش‌ازحد به ماجراهای برگرفته از سرخط خبرها گرایش پیدا می‌کند، به عادت‌های بد قدیمی خود برمی‌گردد و تنش‌ها در محل کار را زیر قیمت می‌فروشد.

جنیفر آنیستون، ریس ویترسپون

مرگ میچ کَسلر (استیو کارل)، متهم به آزار جنسی، در چرخشی که هنوز مثل یک خواب تب‌آلود به نظر می‌رسد – ماشین او از صخره‌ای در ایتالیا به پایین پرت شد – یکی از خطوط داستانیِ به‌مراتب بدجور و بازدارنده «برنامه صبحگاهی» را حذف کرد. هرچند، نام و رفتار میچ همچنان در بعضی تعاملات، نقش یک قصه پندآموز هراس‌انگیز را دارد و پاک کردن کامل شخصیت او ریاکارانه خواهد بود.

در عوض، الکس لوی (جنیفر آنیستون) دیگر به‌طور کامل به همکاری نزدیک خودش با میچ وابسته نیست و شهرت جدید او – این که دیگر رازی ندارد – نقطه مقابل زره تودار و ترسان از عواقب است که او در دو فصل اول به تن داشت. بردلی جکسون (ریس ویترسپون)، مثل الکس نگاه «هرچه بادا باد» ندارد. این تنشی فراتر از رقابت کلیشه‌ای و اولیه او و الکس به‌عنوان دو مجری توانای شبکه به همراه دارد و برداشت تازه‌تر از دوستی آن‌ها ارائه می‌دهد.

تغییرات در کارکنان یوبی‌ای در یک فاصله زمانی دو ساله از ماجراهای فصل قبلی، این اطمینان را می‌دهد که سریال به ورطه تکرار نمی‌افتد. حالا نه الکس و نه رقیب قدیمی او، بردلی، لنگرگاه برنامه صبحگاهی شبکه نیستند. برنامه‌ای که الکس در فصل پیش در دوران همه‌گیری کرونا از خانه خود به‌طور زنده پخش کرد، به برنامه خودش در یوبی‌ای پلاس منجر شد، استریمری که کوری الیسون (بیلی کروداپ)، مدیرعامل یوبی‌ای در فصل دوم دست و پا می‌زد راه‌اندازی کند.

تیگ نوتارو، مارک دوپلاس، جنیفر آنیستون، جان هم

از سوی دیگر، بردلی کار رؤیایی‌اش را به‌عنوان مجری بخش اخبار شبانگاهی یوبی‌ای دارد. به نظر می‌رسد این مجری رک‌گو حالا کنترل همه‌چیز را دارد – خب، حداقل در زندگی کاری‌اش.

درحالی‌که استفاده از اخبار روز به‌عنوان خوراک داستان، به‌دوراز لطافت و حتی بیخود به نظر می‌رسد، متن سریال زمانی جان تازه می‌گیرد که بر تجارت تلویزیون متمرکز می‌شود. دراین‌بین، جنبه‌های مختلف اداره شبکه به لحاظ مالی مورد توجه قرار می‌گیرد؛ از اضافه شدن هَم در نقش پل مارکس، میلیاردر حوزه فناوری که قصد خرید یوبی‌ای را دارد تا بحث‌های کارکنان درمورد دستمزدهای بسیار متفاوت که برای انجام یک کار مشابه دریافت می‌کنند. الکس لِوی شاید ریگی به کفش نداشته باشد، اما مدیریت یوبی‌ای دارد و وقتی پس از یک حمله سایبری و هک شدن اطلاعات، افشای اسرار حکم سلاح را پیدا می‌کند، تغییر شکل گفت‌وگو و فرهنگ شبکه به یک نیاز فوری تبدیل می‌شود.

با وجود روکش براق، این یک قصه پریان درباره صنعت نیست و حقایق تلخ به‌طور ریشه‌ای یا خودبه‌خود، رفتارهای عمیقاً نهادینه‌شده را تغییر نمی‌دهد. درحالی‌که داستان‌های یک محل کار سمی ناشی از گندکاری‌های میچ، عجولانه و بدقواره به نظر می‌رسید، ماجراهای فصل جدید خیلی زنده‌تر است.

سریال اپل تی‌وی پلاس زمانی بیش از همه خردمندانه است که تمام وجوه خود را به‌عنوان یک برنامه تلویزیونی با محور محیط کار در برمی‌گیرد. این که اسرار چگونه درز پیدا می‌کنند، عالی، سرگرم‌کننده و کاملاً قابل قبول است. در این خط داستانی، شخصیت‌هایی مانند میا جردن (کارن پیتمن)، تهیه‌کننده و استلا باک (گرتا لی)، سرپرست بخش خبر یوبی‌ای، کارهای بیشتری دارند که انجام دهند. تماشای اتحاد این دو زن و کریس هانتر (بهاری)، مجری جدید برنامه صبحگاهی، قانع‌کننده است، حتی اگر این پویایی به‌طور ناامیدکننده‌ای در اپیزودهای بعدی گم شود.

ریس ویترسپون، جولیانا مارگولیس

در دوران پس از میچ، الکس دیگر هیچ‌چیز را خیلی جدی نمی‌گیرد، اما حتی او نیز گرفتار سیستمی است که نمی‌خواهد جایگاه جدی‌تر به او بدهد. الکس در صحنه‌هایی با سیبِل ریچاردز (هلند تیلور)، رئیس هیئت‌مدیره یوبی‌ای و کوری، به عقب رانده می‌شود، اما زمان محدودی که او در این فصل با بردلی می‌گذراند از هر چیز پربارتر است. این دو نقش‌های معکوس دارند؛ و بین آن‌ها بردلی محتاط‌تر و کسی است که چیزی را پنهان می‌کند.

هرچند دوستی بردلی با الکس در جایگاه خیلی بهتری قرار دارد، رابطه شخصی به‌هم‌خورده او با لورا پترسون (جولیانا مارگولیس) به بخشی از معمای کلی تبدیل شده است. شکاف‌های زیادی هست که باید پر شود و این ساختار بیش از هر چیز بر داستان بردلی تأثیر می‌گذارد. بردلی مانند دیگر زنانی که در یوبی‌ای کار می‌کنند، نقش خود را در چشم‌انداز رسانه‌ در نظر می‌گیرد که به او کمک می‌کند به موضوعات کلی فصل سوم مقید باشد.

کوری یک بافت‌ همبند دیگر است. نقش‌آفرینی کروداپ همیشه همراه با انرژی شیدایی است و کوری با بازی او در استیصال خود برای این که یوبی‌ای را به لحاظ مالی سرپا نگه دارد و در عین حال کنترل کند، آن را به سطح بعدی می‌برد.

کوری همیشه یک نقشه پشتیبان دارد، اما موانعی که سر راه او قرار می‌گیرد، فرصتی شگفت‌انگیز فراهم می‌کند تا بیشتر از قبل به گوشه‌ای برود. لبخندی که کاملاً بر صورت او نقش می‎بندد، مثل یک امضا است، اما کروداپ با مهارت، جرقه‌های خشم و حتی ترس این شخصیت را نشان می‌دهد تا بدانیم دقیقاً کجا ایستاده است.

«ما به کسی نیاز داریم که بیشتر از خدا پول داشته باشد»، توصیف عموماً مبالغه‌آمیز او از مسائل مالی یوبی‌ای است. اینجاست که هَم وارد می‌شود – که بازگشت خوشایندی به تلویزیون دارد – و نگاه تحقیرآمیز پل با بازی او به کوری، شوک بیشتری به تعامل این دو شخصیت وارد می‌کند.

«برنامه صبحگاهی» با زیرکی از هَم نخواسته است ادای دیگر غول‌های فناوری معروف را دربیاورد، هرچند بدون تردید، عناصر مدل کاری و موفقیت‌های او از آن‌ها استخراج شده است. پل در ابتدا کمی مرموز است: چند اشاره کوچک به گذشته او با شخصیت دیگری در یوبی‌ای می‌شود و شرکت خود او ظاهراً هیچ‌چیز بدی در خودش مخفی نکرده است. البته اسرار در این محیطِ مملو از زیرآب‌زنی بسیار رواج دارد و بخش «تریلر شرکتی» فصل سوم یک نکته برجسته است.

درحالی‌که صحنه‌های جلسات هیئت‌مدیره، تقلید رنگ‌باخته از سریال «وراثت» به نظر می‌رسد، برخی پیچش‌های بسیار مطلوب، زمینه را برای ماجراهای فصل چهارم – که از قبل سفارش تولید آن داده شده است – فراهم می‌کند.

هنری که بازتاب زندگی است

میمی لَدِر یکی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان اجرایی سریال درباره تحول شخصیت الکس در فصل سوم، پس از ماجراهای او در فصل قبلی می‌گوید: «الکس در دوران کووید، خود را به‌عنوان یک چهره مردمی و کسی که می‌توانید به او اعتماد کنید از نو ساخت. فردی که می‌توانید با او ارتباط برقرار کنید و تمام عیوب او را بپذیرد. درواقع، الکس در پایان فصل دوم برای عموم جذاب‌تر شد.»

کارن پیتمن، گرتا لی

او ادامه می‌دهد: «این بخشی از قوس شخصیتی او بود، از این نظر که واقعاً تغییر کرده است. او فردی نیست که بتوان حذفش کرد. او می‌تواند با مردم حرف بزند، اما احساس می‌کند جای چیزی در زندگی‌اش خالی است؛ بنابراین روی کارش متمرکز می‌شود. این نکته‌ای است که می‌تواند به آن تکیه کند. این به الکس حس خوبی می‌دهد، اما او می‌خواهد یک رهبر باشد.»

الکس با خودکاوی تصمیم گرفته است که دیگر گوشه‌ای ننشیند و منتظر نماند تا اتفاقاتی برای او بیفتد. او می‌خواهد نظرات خودش را اعمال کند.

این مسئله بخصوص زمانی مشخص می‌شود که الکس پی می‌برد کوری نقشه کشیده است شرکت را به پل بفروشد. کوری اذعان می‌کند یوبی‌ای بعد از راه‌اندازی سرویس استریم خود و به خاطر تأثیرات ادامه‌دار همه‌گیری ازنظر مالی مشکلات زیادی دارد. استدلال او هر چه باشد، الکس راضی نیست او این کار را در خفا انجام ‌دهد.

لدر می‌گوید: «الکس به کوری اعتماد ندارد و نمی‌پذیرد نیت واقعی او بهتر شدن وضعیت یوبی‌ای باشد. او کوری را یک فرد کاملاً ماکیاولیستی می‌داند و من فکر می‌کنم حق دارد. الکس می‌خواهد جزو هیئت‌مدیره باشد، اما می‌داند اگر کنترل کار دست پل بیفتد، نشستن روی آن صندلی شاید بیشتر ازآنچه تصور می‌کرد برایش هزینه داشته باشد؛ بنابراین، نظر من این است که در آن بخش از قوس شخصیتی الکس، مثلث واقعی قدرت بین او، پل و الکس شکل می‌گیرد. این شروع قوس اوست، اما در عین حال جایی است که صدای خود و قدرت خود را پیدا می‌کند. این یک داستان و سفر بسیار دردناک و قدرتمند است که الکس برای پیدا کردن صدای خود وارد آن می‌شود.»

جنیفر آنیستون، مارک دوپلاس

الکس تنها شخصیتی نیست که در شروع فصل جدید «برنامه صبحگاهی» انگیزه‌ها و احساسات خود را بررسی می‌کند. در اپیزود اول، تماشاگر متوجه می‌شود بردلی اکنون مجری اخبار شبانگاهی یوبی‌ای است، اما با وجود رسیدن به این موقعیت برجسته، کاملاً احساس رضایت نمی‌کند. وقتی به او مأموریت داده می‌شود یک گزارش درباره زنی در تگزاس تهیه کند که در قاچاق قرص‌های سقط جنین از مرز مکزیک به زنانی در ایالات متحده که دسترسی چندانی به خدمات درمانی باروری ندارند، مشارکت دارد، بردلی از خودش سؤال می‌کند مسیر درستی در پیش گرفته است یا نه.

اما اگر بینندگان هیچ‌چیز درمورد بردلی ندانند، این را خوب می‌دانند که او جسور و سرکش است. او به‌هرحال با هدف پوشش گزارش با هواپیما به تگزاس می‌رود. در جای دیگری در تگزاس، کوری، الکس و تعداد دیگری از کارکنان یوبی‌ای در حال بازدید از شرکت هایپریون متعلق به پل هستند، جایی که الکس قرار است ظاهراً به‌عنوان تجلیل از دو دهه همکاری با یو‌بی‌ای، با یکی از موشک‌های این شرکت به فضا برود. چیزی که او در آن لحظه نمی‌داند این است که این فقط بخشی از نقشه کوری در جلب توجه مردم برای فروش یوبی‌ای است.

جان هم، ریس ویترسپون، بیلی کروداپ

وقتی الکس متوجه می‌شود تمایل ندارد به این هدف کمک کند. در این اوضاع و احوال، بردلی به الکس پیام می‌دهد و از او می‌خواهد در صورت امکان یک فیلمبردار برای او بفرستد. الکس فرصت را غنیمت می‌شمارد و شب قبل از پرتاب به فضا، همراه چارلی (مارک دوپلاس)، تهیه‌کننده‌اش برای کمک به سمت محل استقرار بردلی راه می‌افتد. فردای آن روز، کوری در فرودگاه رد بردلی را می‌گیرد و از او می‌خواهد بجای الکس در پرتاب هایپریون حاضر باشد. بعدازاین که کوری یادآوری می‌کند رازی از او در دل دارد، واقعاً انتخاب دیگری برای بردلی نمی‌ماند؛ بنابراین قرار می‌شود الکس گزارش سقط جنین را پوشش دهد و بردلی به‌جای او به فضا برود.

لدر متفکرانه می‌گوید: «وقتی بردلی از جو زمین خارج می‌شود، منظره را نمی‌بیند، زیبایی را نمی‌بیند. چیزی که واقعاً در آن لحظه‌ها در آن نماهای بی‌صدا تلاش می‌کردم نشان دهم حس تنهایی او بود. بردلی احساس ترس می‌کند. چیزی درون او در جریان است. این نکته‌ای است که ما تلاش می‌کردیم در آن لحظه‌ها در آن بالا به تصویر بکشیم. ویلیام شاتنر وقتی خودش به فضا رفت این تجربه را به شیوایی بیان کرد. او گفت: “واقعاً زیبا نبود. وسیع و تاریک بود.”»

همان‌طور که موشک در فضا حرکت می‌کند، ناگهان ارتباط با سفینه قطع می‌شود. برای لحظه‌ای، تهیه‌کنندگان برنامه روی زمین باید با این ایده کلنجار بروند که اتفاق هولناکی آن بالا افتاده است و نه‌فقط این بلکه حادثه هنگام پخش زنده روی داده است. هرچند ارتباط با فضاپیما به‌سرعت دوباره برقرار می‌شود و همه در امان هستند، اما آن لحظه‌ها یادآور تلخ خطرات ناشی از اعزام غیر نظامیان به چنین اکتشافات خطرناکی است.

ریس ویترسپون

لدر توضیح می‌دهد: «به همین دلیل است که من آن نما را گرفتم که بردلی به این موشک غول‌پیکر نگاه می‌کند و انگار در دلش می‌گوید: “خدای من. نمی‌توانم آن بالا بروم. خیلی بزرگ است. ممکن است بمیرم.” واقعاً ترسناک است. وقتی شغل‌های تا این حد پرمسئولیت دارید، کارهایی می‌کنید که گاهی حتی به ذهنتان هم نمی‌رسد، کارهایی که دیوانه‌وار هستند.»

لدر درباره مضامین فصل سوم «برنامه صبحگاهی» که پخش آن از ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۳ آغاز شد، می‌گوید: «پویایی زنان، حقوق زنان در زمینه باروری و آنچه در حال حاضر قدرت زنان به چالش می‌کشد و تضعیف می‌کند، از موضوعاتی است که فصل جدید به آن اشاره می‌کند. همچنین می‌خواستیم درمورد تهدید آینده روزنامه‌نگاری، تهدید آن در سراسر دنیا و تهدید روزنامه‌نگاران در شرایط فعلی صحبت کنیم. از همه مهم‌تر می‌خواستیم از وضعیت حقیقت حرف بزنیم. سریال ما خیلی موضوعی است و مسائل جاری را در برمی‌گیرد – هنری که بازتاب زندگی است. موضوعات زیادی هست که سریال ما را مرتبط می‌کند.»

منبع: آی‌جی‌ان، ددلاین

تماشای سریال برنامه صبحگاهی در نماوا