مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

«زندگی پس از زندگی» (Life After Life)، رمان تحسین‌شده کیت اتکینسون در ۲۰۱۳ که حالا مبنای یک سریال چهار اپیزودی از بی‌بی‌سی شده است، این حقیقت تلخ را اساس قرار می‌دهد که «وجود» به‌طور غیر قابل تحملی شکننده است. دنیای آن، دنیای ما یک مکان خطرناک پر از موانع است.

«زندگی پس از زندگی» داستان اورسولا را روایت می‌کند، شخصیتی متولد ۱۹۱۰ که در یک حلقه بسته دائم می‌میرد و دوباره به دنیا می‌آید. هر بار که اورسولا در تله‌های مرگبار زندگی گرفتار می‌شود، از نو شروع می‌کند، نه این که زندگی‌های قبلی‌اش را به یاد بیاورد، اما کاملاً هم آن‌ها را فراموش نمی‌کند. مرگ‌های قبلی اورسولا با غرایز کششی همراه است – اینجا پا نگذار، دست او را نگیر، معطل نکن – که به‌تدریج عمر او و اگر به‌خوبی مدیریت شود، عمر افرادی را که دوستشان دارد بیشتر می‌کند.

«زندگی پس از زندگی»
توماسین مک‌کنزی

مرگ همه‌جا در انتظار اورسولا است – در بند ناف گره‌خورده دور گردن نوزاد، درون یک موج خروشان و زیر یک پنجره باز و به همان اندازه در یک بیماری همه‌گیر در زمان جنگ و در چهره یک غریبه در خیابان، انتظار او را می‌کشد. با یک حرکت اشتباه، بازی تمام می‌شود.

با این نگاه، اقتباس تلویزیونی ظریف بی‌بی‌سی که آوریل و مه امسال پخش شد، ما را به سمت پیش‌فرض واقعی‌ خود هدایت می‌کند: با این‌همه خطرات بیرونی، تنها واکنش ما پذیرش و جست‌وجوی شادی است. اذعان به این که زندگی اغلب چنان بی‌تفاوت خاموش می‌شود که چاره‌ای نیست جز این که سعی کنیم از آن لذت ببریم. به‌این‌ترتیب داستانی حامل مرگ با قاطعیت زندگی را تأیید می‌کند.

توماسین مک‌کنزی، بازیگر نیوزلندی («قدرت سگ»، «جوجو خرگوشه») در نقش اورسولا نوجوان و بزرگسال، سردمدار گروه بازیگری قوی سریال است. او به‌قدری هذیانی است که می‌تواند غرابت اورسولا را پس از یک عمر مکرر منتقل کند، در عین حال آن‌قدر یکپارچه است که شخصیت خود را در واقعیت‌های متعددش حاضر و باورپذیر نگه دارد. این یک نقش‌آفرینی بی‌سر و صدا و فریبنده از بازیگری برجسته است که ۲۱ ساله است، اما یک جایگاه کاری رشک‌برانگیز دارد.

«زندگی پس از زندگی»
جیمز مک‌آردل

شان کلیفورد از «فلیبگ» و جیمز مک‌آردل از «مر از ایست‌تاون» با تندی و گرما و تغییرات ظریف برای هر تکرار زندگی عجیب اورسولا، نقش سیلوی و هیو، مادر و پدر او را بازی می‌کنند. جسیکا براون فایندلی از «دانتون ابی» در نقش ایزی، عمه مسحورکننده اورسولا که یکی از چهره‌های پیشگام جنبش استقلال زنان است، عالی ظاهر می‌شود، درحالی‌که جسیکا هاینز در نقش خانم گلاور، خدمتکار خانواده اورسولا، کمیک و تراژیک است. هیچ نقطه‌ضعفی در کار بازیگران «زندگی پس از زندگی» نیست که به شکل ماهرانه‌ای توسط جان کراولی از «بروکلین» و «کارآگاه حقیقی»، از روی متنی نوشته بش دوران، نمایشنامه‌نویس معروف و نویسنده «خائنان» و «امپراتوری بوردواک» کارگردانی شده است.

سریال به همان ‌اندازه که پرتره‌ای از وجود پرپیچ و خم اورسولا است، تصویری از انگلستان اوایل قرن بیستم نیز ارائه می‌دهد. دوران زندگی اورسولا، ماجراهای خانواده طبقه متوسط رو به بالای تاد و فاکس کورنر، خانه آن‌ها را از جنگ جهانی اول و همه‌گیری آنفولانزا تا جنگ جهانی دوم و کمی بعدازآن دنبال می‌کند. او و برادر و خواهرانش – موریس نفرت‌انگیز، پاملا اهل عمل، تدی شیرین و جیمی کوچولو – که به نظر می‌رسد وجودشان مشروط به مسیر اورسولا در جهان‌های چندگانه است – در پس‌زمینه انگلستانِ دستخوش تغییرات بسیار زندگی می‌کنند.

سریال به‌جز انحرافات طبیعی از پی‌رنگ‌های فرعی، خیلی از رمان فاصله نمی‌گیرد. موتیف مرگ‌های مکرر اورسولا به زیبایی تصویر می‌شود – در آخرین لحظه‌های زندگی، برف به‌آرامی روی او شروع به باریدن می‌کند و بعد پیکرش در آنچه به یک چاه بی‌انتها می‌ماند فرو می‌رود.

دیدن «زندگی پس از زندگی» راحت نیست، به‌خصوص برای بینندگانی که به‌طور طبیعی از خطرات کمین‌کرده در گوشه‌های تاریک می‌ترسند. غم و اندوه زیاد است، اما مسیر لزوماً دردناکی که سریال طی می‌کند به نتیجه‌ای نشاط‌آور و باارزش ختم می‌شود.

«زندگی پس از زندگی»

استعاره‌ای دور از ذهن و خارق‌العاده‌

«زندگی پس از زندگی» تولید شرکت هاوس پروداکشنز است، زیرمجموعه بی‌بی‌سی استودیوز به مدیریت جولیت هاول (نامزد جایزه امی برای «برگزیت: جنگ غیر مدنی») و تسا راس (برنده جایزه بفتا برای مشارکت برجسته در سینمای بریتانیا و تهیه‌کننده اجرایی فیلم‌هایی چون «بیلی الیوت»، «میلیونر زاغه‌نشین»، «آخرین پادشاه اسکاتلند» و «اتاق»).

وقتی هاول و راس شرکت هاوس پروداکشنز را در ۲۰۱۶ راه‌اندازی کردند، رمان اتکینسون در صدر فهرست پروژه‌هایی بود که می‌خواستند بسازند، اما گزینه آن‌ها قرار بود جای دیگری ساخته شود. هاول و راس با اتکینسون ملاقات کردند و با اصرار از او خواستند حق اقتباس رمانش را به آن‌ها بدهد. این اتفاق ۱۸ ماه بعد افتاد.

گام بعدی، استخدام بش دوران بود. راس از طرفداران نمایشنامه‌های دوران بود و متن او برای سریال «خائنان» شبکه ۴ را که داستانش در سال ۱۹۴۵ اتفاق می‌افتد خوانده بود. راس و هاول به دنبال کسی با «ذکاوت و انرژی قوی در صدایش» و «هوش عالی درمورد منبع اصلی» بودند و دوران این ویژگی‌ها را داشت.

«زندگی پس از زندگی»

راس درمورد دوران می‌گوید: «او توانایی خارق‌العاده‌ای دارد که هم فوق‌العاده باهوش و شوخ و هم خیلی انسانی باشد. رمان “زندگی پس از زندگی” استعاره‌ای دور از ذهن و خارق‌العاده‌ دارد، اما درنهایت درباره این است که چطور زندگی خوبی داشته باشیم. یک انسانیت بزرگ و فلسفی دارد.» آن‌ها یک بار دیگر باید مدت‌ها منتظر می‌ماندند تا دوران پاسخ مثبت بدهد.

با این که جان کراولی نسخه‌ای از رمان «زندگی پس از زندگی» را داشت، اما آن را نخوانده بود و اولین آشنایی‌اش با اثر اتکینسون، متن دو اپیزود اول نوشته دوران بود که از قبل او را می‌شناخت و به‌طور غیررسمی به او قول داده بود در یک پروژه همکاری کنند. کراولی بلافاصله مجذوب داستان شد. مرحله بعدی انتخاب بازیگر نقش شخصیت اصلی یعنی اورسولا بود. کارگردان تحت تأثیر «نقش‌آفرینی شگفت‌انگیز» توماسین مک‌کنزی در «جوجو خرگوشه» قرار گرفته بود.

«زندگی پس از زندگی»

کراولی درمورد مک‌کنزی می‌گوید: «او جنبه‌ای تا حدی ماورایی دارد… نگاهی به دوردست در چشمانش است. اگر واقعاً به من می‌گفت تجربیات دیگری از زندگی دارد، حرفش را باور می‌کردم، چون فکر می‌کنم چیزی کمی اثیری در او هست. نوعی بی‌زمانی از چهره او می‌بارد – بعضی مواقع تقریباً شبیه یک عروسک ویکتوریایی است. این چیزی بود که من را به‌سوی او کشاند.»

مک‌کنزی نیز شیفته متن سریال شد و بلافاصله کتاب را هم خواند تا آن دنیا را بهتر درک کند. کراولی در عین حال کتاب‌هایی درباره بمباران شهرهای انگلستان توسط هواپیماهای آلمانی در جنگ جهانی دوم، نبرد هوایی آلمان و بریتانیا در طول جنگ و همچنین کتاب‌هایی درباره کودکانی با زندگی‌های قبلی به مک‌کنزی داد که به درک بهتر او از شخصیت اورسولا کمک کند. مک‌کنزی برای آمادگی بیشتر با یک پرستار صرع ملاقات کرد چون دژاوو یکی از علائم صرع است و از مادربزرگ ۹۵ ساله‌اش نیز که در جنگ جهانی دوم در بریتانیا بود، مشاوره گرفت.

مک‌کنزی به بخشی از دوران کودکی خودش نیز رجوع کرد. او می‌گوید: «مدت‌ها فکر می‌کردم تولدم را به یاد دارم، اما درواقع خاطره‌ای از مادرم بود که من را در باغ می‌گرداند. یادم می‌آید سرم را روی شانه او گذاشتم و بعد از خواب بیدار شدم. حتماً پدر و مادرم مهمانی گرفته بودند. بیدار شدم و دیدم همه کسانی که نقش خیلی مهمی در زندگی من داشتند دور و برم هستند. فکر کردم این کاملاً با تجربه اورسولا از چند بار تولد مرتبط است.»

«زندگی پس از زندگی»
شان کلیفورد

شخصیت مک‌کنزی در طول سریال چند لحظه شاد را تجربه می‌کند، اما آسیب‌های روحی و روانی او نیز کم نیست. وقتی وزن لازم را برای سکانس‌های شاد نداشت، کراولی به او یادآوری می‌کرد لحظات شادی پیدا کند و از آن‌ها لذت ببرد. مک‌کنزی متوجه شد این توصیه برای تصویربرداری و همچنین در کل برای زندگی، به‌ویژه با توجه به بیماری همه‌گیر دو سال اخیر، مفید است.

درحالی‌که «زندگی پس از زندگی» یک سریال تاریخی است که داستانش بین زندگی روستایی، انگلستان عصر ادوارد و لندن زمان جنگ اتفاق می‌افتد، کراولی می‌خواست فضای کار را ارتقا دهد. گروه تولید سریال درباره دوران کودکی خاطره‌انگیز در «فرشته‌ای سر میز من» جین کمپیون و لحن شهودی «بری لیندون» استنلی کوبریک بحث کردند.

کراولی می‌گوید: «وقتی در هر زندگی با اورسولا هستید، باید حس او را به‌طور ملموس درک کنید و باید به‌اندازه او احساس زنده‌بودن داشته باشید تا این که لزوماً شاهد یک “درام تاریخی” باشید. تمام تلاش خود را کردیم که تماشاگر ازنظر احساسی به او نزدیک شود.»

شاد، بی‌امان و جادویی

به اعتقاد مک‌کنزی، این که «زندگی پس از زندگی» یک رمان بسیار محبوب است و به‌خوبی با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند تا حد زیادی به خاطر جذابیت ایده تناسخ است. «این ایده که امکان تجدید یا اصلاح اشتباهات گذشته یا زندگی دوباره با شادترین لحظات وجود دارد. من خیلی مجذوب کتاب شدم، چون همیشه در گذشته زندگی می‌کنم، دائم از چیزهایی پشیمان می‌شوم و نگران کارهایی هستم که انجام داده‌ام و به خودم می‌گویم ای‌کاش فلان کار را نمی‌کردم!»

«زندگی پس از زندگی»

آیا اورسولا یک زن مدرن است؟ آیا جلوتر از زمان خودش است؟ مک‌کنزی پاسخ می‌دهد: «فکر می‌کنم در بعضی از زندگی‌های خود مدرن است و در بعضی دیگر نیست. او در برخی از زندگی‌هایش واقعاً با این ایده دست و پنجه نرم می‌کند که مادر بودن و همسر بودن چیست و آیا چیزی است که او می‌خواهد یا نه. در آن زمان، چیزی بود که از یک زن انتظار می‌رفت و شاید اگر اورسولا حالا به دنیا می‌آمد، این مسئله فشار زیادی بر زندگی او وارد نمی‌کرد، اگرچه هنوز هم چنین فشارهایی وجود دارد.»

درنهایت، مک‌کنزی در سه کلمه «زندگی پس از زندگی» را خلاصه می‌کند: شاد، بی‌امان و جادویی.

ازنظر بش دوران، نویسنده متن و یکی از تهیه‌کنندگان اجرایی سریال، شخصیت‌های رمان کیت اتکینسون مانند دیگر آثار او لایه‌ها و عمق خارق‌العاده‌ای دارند. او می‌گوید: «اتکینسون برخلاف برخی از رمان‌نویسان استعداد فوق‌العاده‌ای در دیالوگ‌نویسی دارد – دیالوگ‌هایی که شخصیت‌ها را با تمام خصوصیات فردی خود نشان می‌دهد. او با خواندن اولین پیش‌نویس من شگفت‌زده شد، چون بسیاری از دیالوگ‌های او را به کار برده بودم. معلوم بود خیلی راضی است، اما تعجب کرد.»

دو مورد بود که دوران را ترغیب کرد رمان اتکینسون را برای تلویزیون اقتباس کند. او می‌گوید: «خیلی‌ها به من می‌گفتند این رمان غیر قابل اقتباس است. خود این نظر من را مجذوب کرد، چون واقعاً عاشق یک پازل ساختاری هستم. ضمن این که کتاب را دوست داشتم و نمی‌توانستم آن را کنار بگذارم. با خودم گفتم اگر من نمی‌توانم این داستان را کنار بگذارم، پس داستانی است که همه دوست دارند آن را تماشا کنند.»

برای دوران، چالش واقعی در این نکته نهفته بود که رمان کاری فوق‌العاده پیچیده انجام می‌دهد. ایده فردی که دوباره متولد می‌شود یا زندگی‌اش ادامه پیدا می‌کند چیزی است که در فیلم‌های مختلف هالیوود دیده شده است، هرچند فرد همیشه می‌داند چه اتفاقی می‌افتد. اینجاست که «زندگی پس از زندگی» از موارد مشابه دیگر فاصله می‌گیرد.

«زندگی پس از زندگی»
شان کلیفورد

دوران می‌گوید: «در اینجا یک پیچ واقعی وجود دارد. شخصیت اصلی دوباره متولد شده است، اما عملاً نمی‌داند از نو به زندگی خود ادامه می‌دهد. این یک برداشت بسیار پیچیده‌ است که دراماتیزه کردن آن را سخت‌تر می‌کند، چون به این معنی است که تماشاگر از شخصیت جلوتر است، آنچه در حالت عادی در داستان‌گویی سینمایی انجام نمی‌دهید.»

بااین‌حال، به گفته دوران اگر بتوان راهی برای همراه کردن تماشاگر پیدا کرد، کار فوق‌العاده پیچیده‌ای انجام شده است. «چالش واقعاً بزرگ این است که در نسخه‌های دیگر این داستان، شخصیت اصلی می‌داند در یک حلقه گیر افتاده است و سعی می‌کند از آن خارج شود، اما اورسولا این را نمی‌داند، بنابراین آنچه تماشاگر می‌بیند کلنجار رفتن او با یک حس بسیار قابل درک است که فکر می‌کنم اکثر مردم تجربه کرده‌اند – این که آیا این اتفاق افتاده است؟ یعنی من قبلاً اینجا بوده‌ام؟ چرا همه‌چیز آشنا به نظر می‌رسد؟»

کراولی امیدوار است تماشاگر در «زندگی پس از زندگی» چیزی تازه بیابند که فوراً قابل دسترسی باشد، نسخه‌ای تازه از احساس زنده‌بودن. «امیدوارم تماشاگران با دیدن سریال به حسی برسند که برای دسترسی به آن نیازی نباشد فکر کنند چندین زندگی را گذرانده‌اند.»

منبع: دن آف گیک، ورایتی، بی‌بی‌سی

تماشای سریال «زندگی پس از زندگی» در نماوا