مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

چه اتفاقی می‌افتد اگر آدم‌های معمولی گرفتار فرآیندی عجیب و پیچیده شوند که آن‌ها را وادار به اقدامات مجرمانه کند؟ این پیش‌فرضِ تعدادی از معتبرترین کارهای تلویزیونی در سال‌های اخیر بوده است، از «دره شاد»، سریال معجزه‌آسای سالی وین‌رایت گرفته تا تصور مجدد و ظُلمات نوا هاولی از «فارگو». آدم‌های عادی – نه خوب و نه بد – که در چرخه‌ای از تصمیمات بد گیر افتاده‌اند؛ و این زمینی است که استیون مافت – گرداننده، نویسنده و تهیه‌کننده اجرایی سریال‌های «دکتر هو» و «شرلوک» – با تریلر چهار اپیزودی «مرد زندانی» (Inside Man) بی‌بی‌سی در آن قدم می‌زند.

مرد زندانی که عنوان سریال به او اشاره دارد، جفرسون گریف با بازی استنلی توچی است، استاد سابق جرم‌شناسی که حالا به جرم قتل همسرش به اعدام محکوم شده است. او در زندانی در نواحی خشک جنوب آمریکا است و درمورد مرگ قریب‌الوقوع خود یک موضع فلسفی دارد. وقتی از گریف می‌پرسند آیا می‌خواهد اعدام شود، شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و پاسخ می‌دهد: «من نمی‌خواهم اعدام شوم، همسرم هم نمی‌خواست کشته شود»

دیوید تننت و دالی ولز

اما وقتی گریف درمورد مجازات اعدام حاضرجوابی نمی‌کند، به‌عنوان «یک کارآگاه محکوم‌به اعدام» درمورد پرونده‌هایی که به تعبیر او «ارزش اخلاقی» دارند، به‌صورت مستقل مشاوره می‌دهد. همه‌چیز او بسیار شبیه شرلوک هولمز است، هرچند در یک زندان ذهنی به‌جای یک خانه و او حتی واتسون خودش را دارد – دیلون (اتکینز استیموند)، یک قاتل سریالی سر و مر و گنده با حافظه بسیار دقیق.

این درست که استنلی توچی با خواهر امیلی بلانت ازدواج کرد و دائم در نانوایی‌های غرب لندن دیده می‌شود، اما به لحاظ مقدمه‌چینی یک سریال، خیلی با کاری از بی‌بی‌سی همخوانی ندارد. جنبه بریتانیایی پروژه را دو بازیگر دیگر تأمین کرده‌اند: دیوید تننت، بازیگر «دکتر هو» که در «مرد زندانی» نقش هری، کشیش محل را بازی می‌کند و دالی ولز در نقش جنیس، یک معلم ریاضی. سوء تفاهم بر سر یک فلش حاوی تصاویر ناشایست، زندگی و سرنوشت این دو نفر را به هم گره می‌زند و بث (لیدیا وست)، یک خبرنگار تحقیقی، گریف را وارد پرونده آن‌ها می‌کند.

توچی چه در نقش یک طراح مد، یا یک ناظر فرودگاه یا یک سرآشپز ایتالیایی، همیشه نقش یک شخصیت را بازی می‌کند؛ تننت هم تا حدی همین‌طور. شخصیت‌های بد یا شخصیت‌های خوب، هر دو بازیگر بر فراوانی کاریزمای طبیعی خود تکیه می‌کنند. کشیش محل جذاب سریال با بازی تننت، جایی می‌گوید: «خدا ملحدان را دوست دارد. دوست دارد به طرف آن‌ها بپرد: پخ!»

استنلی توچی

درحالی‌که با ادامه داستان، همه‌چیز خراب‌تر از قبل می‌شود، سریال همچنان لحن سرزنده خود را حفظ می‌کند. کارهای مافت ازجمله «دراکولا» (۲۰۲۰)، همیشه طنین داستان‌های آدم‌هایی را دارند که در ابتدای جوانی هستند، آدم‌هایی آن‌قدر پرانرژی که با حاشیه‌های خطرناک مواجه شوند. (و حاشیه‌های خطرناک در اینجا شامل موضوعاتی مانند تجاوز جنسی، پدوفیلی و خودکشی می‌شود)، اما حتی در این تاریکی، «مرد زندانی» کاملاً قابل تماشا است.

سریال مثل یک تریلر معمایی آرام آغاز می‌شود و در قالب یک تراژدی از شرایط به پایان می‌رسد. داستان در کل درباره خطرات افزایش تنش است: در اپیزود اول، جنیس با این تصور که یک فلش پر از تصاویر پورن از کودکان متعلق به پسر هری است، تهدید می‌کند مسئله را با پلیس در میان می‌گذارد، اما هری او را در زیرزمین خانه‌شان زندانی می‌کند.

درواقع فلش برای پسر هری نیست – برای یکی از همکاران کشیش است که هری می‌کوشد از او محافظت کند. وقتی شرایط از کنترل خارج می‌شود، هری و همسرش مری به دنبال به یک راه خروجی معجزه‌آسا هستند، اما درنهایت کاملاً واضح است همین که جنیس از پله‌های زیرزمین به پایین پرت می‌شود، هر شانسی برای حل مسالمت‌آمیز این موضوع از بین می‌رود.

در نگاه اول، سریال دو داستان دارد که درنهایت به هم متصل می‌شوند – یک تریلر جنایی که مکان وقوع آن خانه کشیش محل است و یک درام معمایی به سبک «شرلوک» که البته در بند محکومین به اعدام روی می‌دهد.

مافت توضیح می‌دهد: «خوب، درواقع سه داستان داریم. داستان جنیس و زیرزمین، داستان زندگی کشیش محل و خانواده‌اش در طبقه بالا و داستان جفرسون گریف در بند محکومین به اعدام. این به‌عنوان ایده‌ای برای یک متن به ذهنم نرسید، اما هر سه مورد، بی‌جهت یک روز ساعت چهار صبح فکر من را مشغول کرد. اولی: اگر به دام کسی بیفتم، چون نمی‌خواهد رازی فاش شود، چطور می‌توانم برای آزادی خودم مذاکره کنم؟ مورد دوم: آیا شرایطی ایجاد می‌شود که در آن یک فرد کاملاً شایسته یک فرد کاملاً شایسته دیگر را بکشد؟ چه چیزی من را به این کار سوق می‌دهد؟ همه جور سؤال از خودم می‌پرسیدم. حاضرم کسی را به خاطر پول بکشم؟ خوب، نه. حاضرم یک فرد بی‌گناه را بکشم، فقط برای این که جان خودم را نجات دهم؟ مثلاً او را از یک قایق نجات بیرون بیندازم، چون فقط برای یک نفر جا دارد؟ و سومین مورد: اصلاً فرض کنید بدترین کار قابل تصور را انجام داده‌اید. بعد از آن با بقیه روزهای عمر خود چه می‌کنید؟ فرض کنید شما یک فرد کاملاً شایسته هستید و فقط همین یک بار کار غیرقابل قبولی انجام دادید. اگر شایستگی کامل را از دست بدهید و کسی را بکشید، چه می‌کنید؟»

با این نگاه می‌توان داستان‌های سریال را حتی با وجود فاصله جغرافیایی به هم متصل کرد. دراین‌بین، گریف شبیه شخصیت‌هایی است که مافت قبلاً نوشته‌ و از این نظر که استعداد عالی برای استنباط دارد، خیلی شبیه شخصیت‌ اصلی «شرلوک» است.

لیدیا وست و استنلی توچی

مافت درباره این که چرا تا این حد جذب آن روانشناسی شده‌ است، می‌گوید: «هر کارآگاهی از زمان شرلوک هولمز این ویژگی را داشته است. نمی‌توانم به کسی فکر کنم که این‌طور نبوده است. دویل واقعاً درست به هدف زد. هر کارآگاهی مثل شرلوک هولمز است و هر شرور فوق‌العاده‌ای مثل موریارتی است. دویل نابغه بود، اما گریف حتی از جهنم نیز همه‌چیز را تشخیص می‌دهد. مزیت بودن در جهنم این است که شما نسبت به روح انسان این‌همه خوش‌بینی گیج‌کننده ندارید. حتی شرلوک که حداقل خود را خونسرد نشان می‌دهد، اصلاً این‌طور نیست. شرلوک مهربان است، دلسوز است، شجاع است و می‌خواهد به‌ خوبی ایمان داشته باشد. جفرسون گریف این ویژگی را ندارد.»

آیا گریف قبل از کشتن همسرش به این دیدگاه رسیده بود یا بعدازآن؟ مافت می‌گوید بعد از آن. «او یک فرشته مغضوب است. همان بینش اخلاقی را دارد که از یک فرشته مغضوب انتظار دارید. می‌گوید: “من مفهوم شر را درک می‌کنم، اما به‌هرحال آن کار را کردم.” یقیناً در هر لحظه بزرگ‌ترین سؤال در دنیا این است که “چرا آدم‌های خوب کارهای بد می‌کنند؟” این سؤال خیلی مهمی نیست، چون بیشتر مردم نسبتاً شایسته هستند، اما چرا ما با آدم‌های مخوف همکاری می‌کنیم؟»

این استدلال ایده «ابتذال شر» را تداعی می‌کند. مافت تائید می‌کند: «بله، شر اساساً خسته‌کننده است. به همین دلیل من همیشه در دوران “دکتر هو” می‌گفتم: “ببینید، اگر فقط یک شرور می‌نویسید، به جایی نمی‌رسید.” منظورم این بود، “این که من کارهای بد می‌کنم چون یک شرور هستم.” یک داستان نیست. داستان این است: “من یک شرور هستم که کارهای خوب می‌کنم.” دنیس نیلسن (قاتل سریالی) که نقش او را هم دیوید تننتِ فوق‌العاده بازی کرد، یک مرد کسل‌کننده است.»

دیوید تننت

مافت درباره این که چرا گریف به موضوع ناپدید شدن جنیس علاقه‌مند می‌شود، توضیح می‌دهد: «فکر می‌کنم بیشتر به این خاطر است که او از جنیس خوشش می‌آید. فکر می‌کند شخصیت جالبی است. جنیس واقعاً بسته است، کاملاً مکانیکی است و فکر می‌کنم همین ویژگی برای گریف جالب است. ضمن این که وقتی گریف از “ارزش اخلاقی” می‌گوید کاملاً به آن اعتقاد دارد – حل یک معمای قتل یک چیز است، اما اگر بتوان مانع یک قتل شد، چه می‌شود؟ درواقع این یکی بهتر است، این‌طور نیست؟»

سریال با این منطق سر و کار دارد که هر کس قادر است مرتکب قتل شود. مافت توضیح می‌دهد: «فکر می‌کنم همه می‌توانند قاتل باشند. منظورم این است ۵.‌۷ میلیارد گوشت‌خوار خشمگین برای بقا رقابت می‌کنند و آماده هستند که در صورت نبود غذای کافی همدیگر را بکشند. ما یک تمدن بزرگ ساخته‌ایم که بسیار بسیار هوشمندانه است و در برخی از نقاط دنیا کارهایی کرده‌ایم که خودمان را محدود کنیم، اما این واقعیت که ما سیستم قضایی و نیروی پلیس و همه این قوانین را داریم، این واقعیت که در اطراف خودمان یک کافه درست کرده‌ایم، معنایش این نیست که خودبه‌خود پرهیزکار هستیم.»

استنلی توچی و اتکینز استیموند

استنلی توچی نیز نظری مشابه مافت دارد. او می‌گوید: «یکی از موضوعات برجسته در سریال این است که ما همه قاتل هستیم. همه به‌طور بالقوه می‌توانیم کسی را بکشیم و من این را باور دارم. اگر همه شبیه هم هستند، نمی‌توان شخصیتی مانند گریف را به‌عنوان یک آدم متفاوت بازی کرد. نمی‌توان او را به شکل یک شرور با سبیل پیچ و تاب خورده با خلق و خوی عجیب و غریب یا صدای کلفت بازی کرد. به نظر من این چیزی است که او را جالب می‌کند. هر چه گریف عادی‌تر باشد، ترسناک‌تر است.»

گریف اعتقاد دارد تنها چیزی که برای ارتکاب قتل لازم است یک روز بد و یک قربانی مناسب است. توچی با این حرف موافق است. «من هم این‌ نظر را دارم. شما می‌توانید در دفاع از خود دست به قتل بزنید. اگر کسی تلاش کند به فرزند شما صدمه بزند، بدون لحظه‌ای تردید او را می‌کشید. برای شما یک مثال می‌زنم. سی سال پیش، با همسر مرحومم در پاریس بودم – وحشتناک به نظر می‌رسد، اما من او را نکشتم، او بر اثر سرطان مرد – و در نیمه‌های شب، یک مرد از لب پنجره اتاق هتل ما در طبقه اول ظاهر شد. همسرم جیغ زد، من از تخت پریدم و فریاد زدم: “گمشو!”، نمی‌دانم چرا و سعی کردم پنجره را ببندم. او را هل دادم. بعد به پایین نگاه کردم. انتظار داشتم جنازه‌اش را ببینم، اما کسی آنجا نبود. او فرار کرده بود. دلیل این که این داستان مضحک را برای شما تعریف می‌کنم این است که در آن لحظه، جنبه پست‌فطرت من غلبه کرد و گفت: “قبل از این که او تو را بکشد، تو او را بکش!”»

ازنظر دیوید تننت، هری با بازی او به‌ظاهر زندگی بسیار شادی دارد، احساس امنیت می‌کند، محبوب اهالی محل است و یک کشیش کاملاً امروزی است. او می‌گوید: «هری هراسی ندارد که فحش‌های عجیب و غریب بدهد و نظرش درمورد دنیا را به‌صراحت بیان کند. او یک همسر و یک پسر نوجوان دارد و به نظر می‌رسد آن‌ها زندگی نسبتاً عادی و شادی دارند، اما این تنها ظاهر قضیه است.»

دیوید تننت

در همین حال، دالی ولز که پیش‌ازاین در سریال «دراکولا» با مافت همکاری کرد، درباره شخصیت جنیس می‌گوید: «نکته پیچیده درمورد جنیس چیزی است که شما از او می‌بینید. امکان دارد تصور شما از ماهیت واقعی او تغییر کند. جنیس به لحاظ نظری فردی با قوانین اخلاقی بسیار بسیار قوی است. او از همان ابتدا مدافع واقعی حقیقت است؛ به‌نوعی سرسخت است. نمی‌توان از همان لحظه اول او را دوست‌ داشت. من او را دوست دارم (می‌خندد) اما او پیچیده است.»

ولز ادامه می‌دهد: «اگر جنیس معلم ریاضی شما باشد، ممکن است کمی شما را بترساند. او خانه شما را تصاحب می‌کند و مطمئن می‌شود همه همان‌طور که باید، رفتار ‌کنند. او فوق‌العاده است، چون فکر می‌کنید باید احساس خاصی نسبت به او داشته باشید، اما بعد فکر می‌کنید باید با او همراهی کنید، گرچه همیشه این‌طور نیست.»

برای تننت بخشی از لذت تماشای سریال «مرد زندانی» این است که بدانیم دنیاهای متفاوت شخصیت‌ها قرار است با هم برخورد کنند یا خیر. بااین‌حال از نگاه او، «این داستان مردی است که برای انجام یک کار درست، با مجموعه‌ای از تصمیمات بد اتفاقات فاجعه‌باری را رقم می‌زند.»

منبع: ایندیپندنت، بریتیش جی‌کیو، گاردین

تماشای سریال «مرد زندانی» در نماوا