مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

گفتن یک داستان خوب خیلی شبیه یک آرزو است: شما با به‌کارگیری صحیح زبان، واقعیتی متفاوت ایجاد می‌کنید. خط مبهم بین آرزوها و داستان‌ها در فیلم سه هزار سال حسرت (Three Thousand Years of Longing)، فیلم جدید جرج میلر با بازی ادریس البا در نقش یک جن صدها ساله و تیلدا سوئینتن در نقش زنی مدرن که او را از بطری‌اش رها می‌کند، آشکار است.

مثل هر شخصیت خیالی که تاکنون یک جن را آزاد کرده است، به آلیثیا با بازی سوئینتن فرصت داده می‌شود سه آرزو کند که بیانگر خواسته قلبی اوست، اما آلیثیا یک محقق است و به‌خوبی با تاریخ داستان‌سرایی در سراسر دنیا آشناست، بنابراین می‌داند آرزوها خیلی راحت می‌توانند به خطا بروند. درحالی‌که او حساب می‌کند دقیقاً چه آرزویی داشته باشد و چطور آن را به‌دقت بیان کند، جن با بازی ادریس او را متقاعد می‌کند اجازه دهد قصه‌هایی از زندگی طولانی خودش را برای او تعریف کند.

سوئینتن می‌گوید: «داستان فیلم دقیقاً درک من را از اهمیت روایت برای ما را تأیید کرد. به ما چشم‌انداز می‌دهد. در عین حال چیزی است که به اشتراک می‌گذاریم. ما به یک قصه گوش می‌دهیم و آن را با دیگران در میان می‌گذاریم. روایت، یک ماشین همدلی است.»

فیلم سه هزار سال حسرت
ادریس البا و تیلدا سوئینتن

درحالی‌که داستان فیلم قبلی میلر، شاهکار اکشن تحسین‌شده «مکس دیوانه: جاده خشم» (۲۰۱۵) در یک آینده‌ دیستوپیایی روی می‌دهد، «سه هزار سال حسرت» به گذشته‌ای خیالی می‌پردازد. فیلم که اقتباسی از داستان کوتاه «جن در چشم بلبل» نوشته ای. اس. بیات در ۱۹۹۴ است، در سراسر خاورمیانه اتفاق می‌افتد، از دیدار حضرت سلیمان و ملکه سبا تا دسیسه‌ها در دربار امپراتوری عثمانی، اما اینجا سرزمین افسانه‌ای عهد عتیق و «شب‌های عربی» است، نه یک کتاب درسی درباره تاریخ.

البا اضافه می‌کند: «جرج دو دهه پیش عاشق این داستان کوتاه شد. می‌توانم با اطمینان بگویم داستان به دل او نشست. می‌خواست به آن احترام بگذارد، اما در عین حال آن را گسترش دهد و جادوی جرج میلری خود را به آن ببخشد. واقعیت این است که من داستان کوتاه را نخواندم. نمی‌خواستم آلوده آن شوم یا تحت تأثیر قرار بگیرم. هر نوع ادبیات درباره جن برای من غیر قابل بحث بود. نمی‌خواستم برای شخصیت‌سازی، پیش‌دستی کنم.»

میلر از آن دسته کارگردانی است که بازیگران می‌خواهند با او کار کنند، بخصوص به خاطر طیف وسیع فیلم‌هایی که در طول سال‌ها ساخته است: درام‌ خانوادگی، کمدی، انیمیشن. هرچند میلر بیشتر به خاطر چهار فیلم «مکس دیوانه» معروف است، اما فیلمی که البا را شیفته کرد و واداشت با او همکاری کند، «جادوگران ایست‌ویک» (۱۹۸۷) بود. یک دیدار تصادفی در یک مراسم اعطای جوایز نشان داد هر دو علاقه‌ داشتند با هم کار کنند.

سوئینتن می‌گوید: «او یک استاد واقعی است – در هر سطحی کار می‌کند. مردم می‌گویند “سه هزار سال حسرت” در مقایسه با فیلم‌های “مکس دیوانه” یک فیلم نسبتاً جمع و جور است، اما باز هم تصاویری به ارزش ۳۰۰۰ سال دارد. جرج به تمام جزئیات توجه داشت و این کار را مدت‌ها بود انجام می‌داد. ما حدود چهار یا پنج سال قبل از فیلمبرداری درباره فیلم صحبت کردیم. یک ثانیه هم وقت تلف نکردیم. وقتی فیلمبرداری شروع شد، می‌دیدیم چقدر با دوربین درگیر است. بودن در کنار او و دوربین واقعاً شگفت‌انگیز بود.»

فیلم سه هزار سال حسرت
جرج میلر، ادریس البا و تیلدا سوئینتن

البا اضافه می‌کند: «جرج با هر فیلمی که می‌سازد مثل فیلم اولش رفتار می‌کند، مثل یک کارگردان نوپا و جوان که می‌خواهد هر فریم را تا آنجا که می‌تواند خوب بسازد. اول از همه سر کار می‌آمد و آخر از همه می‌رفت.»

میلر هم برای همکاری آماده بود. با پیشنهاد البا تمام قصه‌هایی که جن برای آلیثیا تعریف می‌کند، قبل از صحنه‌های بین دو شخصیت اصلی فیلمبرداری شد. به‌این‌ترتیب، البا در نقش جن می‌دانست از چه می‌گوید و سوئینتن واقعاً همه‌چیز را از نگاه آلیثیا می‌دید.

داستان محبوب البا از گذشته جن، اولین داستان او بود که در دربار ملکه سبا اتفاق می‌افتد (که در اینجا شخصیت او حتی از شاه سلیمان نیز مسلط‌تر و پرقدرت‌تر تصور می‌شود).

البا درباره شخصیت خود می‌گوید: «آن زمان او بیش از هر وقت دیگر شاد و سرزنده بود. ما آن سکانس را در یک صحنه بسیار زیبا و خوش‌ساخت فیلمبرداری کردیم. همه‌چیز فوق‌العاده عملی بود. خیلی از پرده سبز استفاده نشد. همه آن شخصیت‌ها و سازهای باورنکردنی آنجا بودند. مثل این بود که به گذشته برگشته‌ام. باید زبان آرامی یاد می‌گرفتم که سخت بود، اما یک تجربه عالی بود.»

حالا سوئینتن و البا پس از مدت‌ها کار روی این فیلم می‌دانند اگر با یک جن روبرو شوند، چه آرزویی کنند؟

پاسخ سوئینتن: «باور دارم آرزویی که می‌خواهی یک جن برای تو برآورده کند باید چیزی باشد که نتوانی خودت به آن برسی وگرنه هدر می‌رود. شاید آرزو کنم یک اسب مسابقه یا یک پرنده باشم.»

پاسخ البا: «ما اخیراً این تصاویر باورنکردنی از کهکشان خود را می‌بینیم. من دوست دارم آن را از نزدیک ببینم!»

فیلم سه هزار سال حسرت

حرکت در مسیری کاملاً متفاوت

«مکس دیوانه: جاده خشم» کمتر از یک دهه پس از اولین اکران، یک نمونه کلاسیک در ژانر اکشن در نظر گرفته می‌شود. پس یک فیلمساز چگونه باید فیلمی را دنبال ‌کند که ادگار رایت آن را «بهترین فیلم اکشن تاریخ» توصیف و نظرسنجی مجله امپایر آن را «برترین فیلم قرن» معرفی کرد؟

هنرمندی مثل میلر واقعاً تنها یک انتخاب داشت: حرکت در مسیری کاملاً متفاوت و این کاری است که او با «سه هزار سال حسرت» انجام داد. میلر حق اقتباس از داستان کوتاه «جن در چشم بلبل» را ​​در اواخر دهه ۱۹۹۰ خرید، بنابراین سال‌ها بین این قصه و «جاده خشم» در رفت و آمد بود.

میلر با اشاره به این که با کار هم‌زمان، بهتر توانست بی‌طرفی درمورد هر دو پروژه را حفظ کند، می‌گوید: «هر کدام راه را برای دیگری پاک‌ کرد. خیلی مهم است هنگام کارگردانی چیزی تا حد امکان عینی و بی‌طرف باشید.»

تفاوت دو فیلم به‌راحتی قابل تشخیص است. میلر می‌گوید: «در “جاده خشم” کلماتِ خیلی کمی گفته می‌شود. درمورد “سه هزار سال حسرت” باید به چیزی فکر می‌کردم که به‌شدت کلامی است. یک فیلم در فضای باز و در مکانی خیلی دور در آفریقای جنوبی و دیگری در سیدنی و عمدتاً در استودیو فیلمبرداری شد.»

میلر برنامه‌ریزی کرده بود بیشتر «سه هزار سال حسرت» را در لوکیشن‌هایی در استانبول و لندن فیلمبرداری کند، اما کووید او را مجبور کرد برنامه خود را تغییر دهد. «ما همه بازیگران را داشتیم و لوکیشن‌ها را آماده کرده بودیم، اما نتوانستیم سفر کنیم.»

بااین‌حال، میلر با استفاده از آخرین تکنولوژی دیجیتال توانست بازیگران خود را در محیط‌هایی قرار دهد که هرگز اجازه فیلمبرداری را نداشتند، مثل کاخ توپکاپی در استانبول. «شما می‌توانید همه این کارها را به‌راحتی انجام دهید. چند دهه پیش چنین امکانی نداشتیم.»

درواقع، مقیاس «سه هزار سال حسرت» بزرگ‌تر از هر کاری به نظر می‌رسد که میلر تا پیش از آن انجام داده بود، حتی با این که بخش بزرگی از فیلم فقط به دو شخصیت آلیثیا و جن جادویی مربوط می‌شود. دلیلش این است که میلر در استفاده از تخیل خود برای جرقه زدن تخیل تماشاگر، خیلی خوب است؛ به‌سختی می‌توان فیلمی را به یاد آورد که به این زیبایی، نیروی رهایی‌بخش و نشاط‌آور قصه‌گویی را نشان دهد.

میل به کاوش ماهیت داستان‌ها و روایت یک داستان عالی، خود میلر را در طول روند کارگردانی «سه هزار سال حسرت» برانگیخت، به‌خصوص به لحاظ استفاده از جلوه‌های تصویری. او می‌گوید: «باید خیلی داستان‌محور باشد. فقط طراحی سطح نیست. درمورد هر کاری که در یک فیلم انجام می‌دهید صدق می‌کند، فقط موضوع خیال مطرح نیست.»

میلر درباره «جن در چشم بلبل» بیات می‌گوید: «یک داستان کوتاه است که به لحاظ محتوا، بسیار غنی و پر از تناقض است. یکی از شخصیت‌های اصلی – با بازی تیلدا – مخلوق عقل است. دیگری – با بازی ادریس – با تکیه بر احساسات و میل پیش می‌رود. یکی فانی است، دیگری ابدی. آن‌ها در روزگار معاصر در اتاق یک هتل در استانبول با هم روبرو می‌شوند، اما روایت، ۳۰۰۰ سال را در برمی‌گیرد؛ بنابراین فیلم به شیوه‌ای که امیدوارم تازه باشد این سؤال را طرح می‌کند که چرا ما به داستان‌ها وابسته هستیم؟ چطور متوجه می‌شویم چیزی واقعی است یا نه؟ چه رفتاری عشق را تعریف می‌کند؟»

افسانه در برابر علم

آلیثیا که یک شخصیت دانشگاهی است متقاعد شده تمام اسطوره‌ها و داستان‌های تاریخی را می‌توان با منطق و علم توضیح داد، اما با آمدن جن این نگاه تغییر می‌کند.

فیلم سه هزار سال حسرت

آیا میلر فکر می‌کند نیروها یا مخلوقاتی فراتر از آن چیزی که ممکن است توضیحی برای آن باشد، وجود دارند؟ پاسخ او: «نه، فکر نمی‌کنم چنین مخلوقاتی باشند. بااین‌حال، قطعاً رویدادها و پدیده‌هایی هستند که نمی‌توانیم برای آن‌ها توضیحی داشته باشیم. این چیزی است که آلیثیا هم به آن اعتقاد دارد. او می‌گوید: “افسانه‌ چیزی است که ما در آن زمان می‌دانستیم و علم چیزی است که حالا می‌دانیم.” ما دانش را به‌طور جمعی کسب می‌کنیم. حالا به مرحله‌ای رسیده‌ایم که بخش زیادی از آن دانش مخدوش شده است، اما صرف نظر از همه آن لفاظی‌های ضد علم، من و شما امروز به‌واسطه کسانی چون نیوتن و ماکسول می‌توانیم با وجود هزاران مایل فاصله با هم صحبت کنیم.»

در همه پیام‌ها و داستان‌ها، یک نفر چیزی را روایت می‌کند و نفر دیگر به آن گوش می‌دهد. آنچه یک مرد میانسال از قصه «سیندرلا» دریافت می‌کند ممکن است با برداشت یک دختر هشت ساله یکی نباشد. برای میلر وقتی فیلمی را می‌سازد کدام مسئله بیشتر اهمیت دارد؛ دوست دارد برداشت خود را به مردم القا کند یا بیشتر علاقه‌مند است ببیند تماشاگران چه چیزی به دست می‌آورند و فیلم او آن‌ها را به کجا می‌برد؟

او می‌گوید: «واقعاً مسئله جالبی است. برای من هر دو مهم است و تعادل جایی برقرار می‌شود که یک فیلم واقعاً معنا پیدا کند یا به هر طریقی تماشاگر را درگیر ‌کند… نکته اینجاست که تمام داستان‌های ارزشمند به‌نوعی تمثیلی هستند؛ به عبارت دیگر بیشتر از آنچه به نظر می‌رسد چیزهایی در خود دارند. ضمن این که خیلی از این داستان‌ها شاعرانه هستند و هر مخاطب می‌تواند برداشت خودش را داشته باشد. حالا چه قصه‌های پریان باشد یا فیلم‌های مستند یا کتاب‌های خیلی تحلیلی یا اخبار روزنامه‌. هر داستانی اگر بخواهد طنین‌انداز باشد باید این کیفیت را داشته باشد.»

میلر ادامه می‌دهد: «دلیل علاقه من به این داستان‌ها، تمثیلی بودن آن‌هاست. دنیای “مکس دیوانه” یک دنیای تمثیلی است. دو فیلم دیگر من “بیب” و “پایکوبی” هم دنیاهای تمثیلی دارند. درمورد “سه هزار سال حسرت” این نکته کاملاً واضح است، چون یک قصه پریان است. تناقض این است که بیشتر وقت‌ها حقایق بسیار عمیق از طریق قصه‌های پریان طنین‌انداز می‌شود. به همین دلیل است که برخی از آن جزئیات ماندگار هستند.»

«سه هزار سال حسرت» اولین بار در دنیا ۲۰ مه ۲۰۲۲ در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و از ۲۶ اوت در آمریکا روی پرده سینماها رفت.

منبع: اینترتینمنت ویکلی، ایندی‌وایر، وایرد

تماشای فیلم سه هزار سال حسرت در نماوا