مجله نماوا، محمد تقی‌زاده

دهمین فیلم علی عطشانی «سلفی با دموکراسی» است که پس از ۳ سال در خرداد ماه امسال در سینماها و در بهمن‌ماه در پلتفرم‌های نمایش خانگی به نمایش درآمده است.

«سلفی با دموکراسی»، دنباله فیلم «دموکراسی تو روز روشن» است که عطشانی در سال ۱۳۸۸ ساخت. علاقه عطشانی به تم و بستر اصلی «دموکراسی تو روز روشن» باعث شد که این فیلمساز بار دیگر فضای فیلم قبلی خود را در «سلفی با دموکراسی» تکرار کند.

«سلفی با دموکراسی» دو بخش رئال و سورئال دارد که در بخش رئال، زندگی معاصر مردم ایران، چالش‌ها و مشکلات جامعه به نمایش درمی‌آید و بخش سورئال با حضور چند فرشته آسمانی با شمایل فانتزی و فضایی کامپیوتری روایت می‌شود. زندگی خانواده‌های رزمندگان و سرگذشت رزمندگان قرار است پیونددهنده این دو بخش به یکدیگر باشد که به وسیله دو فرشته این انتقال فضا صورت می‌گیرد.

پژمان بازغی و پولاد کیمیایی دو فرشته فیلم «سلفی با دموکراسی»‌اند که به بهانه پیگیری احوال خانواده‌های رزمندگان نیم نگاهی به جامعه کنونی انداخته و برخی معضلات اجتماعی از جمله فقر و فحشا را به تصویر در می‌آوردند. کاراکتر این دو فرشته و نگاه چپ‌گرایانه و راست گرایانه این دو موجود غیرمادی به ماهیت انسان و جامعه انسانی نیز یکی از جذابیت‌های فیلم از آب در آمده به طوری‌که در بسیاری لحظات، گفت‌وگوی دو نفره آنها توانسته لحظات تاثیرگذار و تامل‌برانگیزی را برای مخاطب به ارمغان بیاورد.

دیالوگ‌نویسی فیلم «سلفی با دموکراسی» را می‌توان از امتیازات اصلی آن بر شمرد چرا که پرداختن به فضای جنگ و جبهه، ماورا و کائنات به خودی خود می‌‌تواند کلیشه‌ای و حتی سانتی‌مانتال شود؛ هنر فیلمساز در وهله نخست، به تصویر کشیدن فضایی باورپذیر و دور از کلیشه‌‌های شعاری مرسوم است، اتفاقی که به نظر می‌رسد عطشانی در این فیلم تاحدزیادی موفق به انجام آن شده است. چرا که از یک سو فیلم در وادی شعار و کلیشه نمی‌افتد و جذابیت‌های تصویری آن از طریق تمهیدات بصری فیلمساز از فیلمبرداری و تدوین تا طراحی جلوه‌‌های ویژه، نمایشی باورپذیر به ارمغان آورده و از سوی دیگر از نظر تماتیک و محتوایی نیز به اندازه عمل کرده و همانند فیلم‌های مشابه سعی نکرده که با پلان‌های بلند و کش‌دارِ نصیحت‌گونه حال و هوای رزمندگان و قدیسان را به تصویر در بیاورد و در مورد شخصیت‌پردازی تا جای امکان اندازه‌ها رعایت شده است.

در «سلفی با دموکراسی»، پژمان بازغی در نقشی متفاوت با فیلم‌های قبلی خود ظاهر شده و سعی کرده شمایل یک فرشته آسمانی که شیطنت‌های انسانی را نیز در خود دارد، بازی کند. بار اصلی داستان نیز بر دوش بازغی است جاییکه در ارتباط با یکی از اهالی زمین تغییراتی در ماهیت روحی و احوالات فردی‌اش ظاهر می‌شود و تحول پیدا می‌کند. پولاد کیمیایی نیز در نقش یک فرشته راست‌گرا، سعی کرده رویکردی مثبت‌تر به انسان‌ها داشته و برخلاف فرشته چپ‌گرا، معنویت و نگاه غیرمادی موجود در انسان‌‌ها را تبلیغ کند.

تم اصلی فیلم «سلفی با دموکراسی» علاوه بر یادبود رزمندگان جنگ ایران و عراق و به نمایش درآوردن تصویری معناگرا و برجسته از شهدا، نوعی بازگشت به خویشتن و یادآوری خصیصه‌های انسانی است. فیلمساز سعی کرده با کنارهم گذاشتن فرشته چپ‌گرا و راست‌گرا تضاد نیکی و بدی و وسوسه در میان انسان‌ها را به خوبی نشان دهد و با سرک کشیدن به خانواده‌های شهدا بدون پرداخت رسمی و کلیشه‌ای سعی در به نمایش درآوردن تصویری انسانی و عاشقانه داشته که البته در این مهم، موفقیت‌هایی نیز داشته است.

در مجموع می‌توان «سلفی با دموکراسی» را پیشنهادی جذاب برای خانواده‌های ایرانی دانست که ضمن نمایش جامعه‌ ایرانی، مشکلات و ماهیت ایرانی و ملی، درامی پرکشش را به تصویر در می‌آورد که نه تنها تماشاگر را خسته نمی‌‌کند بلکه آورده ذهنی و حتی معنوی برای او به ارمغان می‌آورد و در این پرداخت حرفه‌ای، فیلمساز سعی کرده ضمن به تصویر درآوردن مفاهیم معنوی و چهره‌های وارسته، وارد حیطه شعار و کلیشه نشود و سانتی‌مانتالیسم و نگاه کسل‌کننده و تکراری فیلم‌های مشابه را تداعی نکند.

تماشای فیلم سلفی با دموکراسی در نماوا