مجله نماوا، امیر قادری

فکرش را بکنید مسعود کیمیایی ما بعد سال‌ها برگشته باشد. آرام و پخته، و از همه مهم‌تر… یکپارچه.

هیچ هم دیر نشده. مسعود کیمیایی بالاخره پخته و بالغ و متعادل شده است. شور و عشق و گرما را که همیشه کمتر یا بیشتر داشت.

حالا در «خائن‌کشی»، منیت‌اش، کم‌حوصلگی‌اش، عجله‌اش، مهرطلبی‌اش، روابط‌اش، حاشیه‌اش، همه چیز را به نفع فیلم و حرفی که می‌خواهد بزند، کنار گذاشته است. حرف‌اش هم که در عین درک‌اش از فرد، برای مردم و وطن است. متناقض هم نیست. یک‌پارچه است.

 این که دولتی شدن نفت توسط مصدق، در طول تاریخ به نفع ما شده یا نه، بحث‌های بعدی است. در این لحظه مهم این است که فیلمساز به دانستگی خودش خیانت نکند. در فیلمی که شور و احساس همیشگی را ندارد، اما عوض‌اش بلوغ و پختگی و همبستگی دارد، که پی‌اش می‌گشتیم.

فیلمی هم نیست که بشود به همه‌ی شما پیشنهادش کرد رفقا. ولی از من بشنوید که هیچ جای‌اش کارگردان کم نگذاشته و به خودش و کارش خیانت نکرده. فقط حالا که مسعود کیمیایی حرف‌هایش را زده، امیدوارم فیلم بعدی‌اش را بگذارد برای عشقی که به عبور دو تا لبه‌ی کلاه ضد نور از کنار هم در میانه کادر، جلوی دوربین‌اش دارد، با ترانه‌ی برگ‌های پاییزی نات کینگ کول. البته با همین بلوغ و آرامش و یکپارچگی که به دست آورده. دم همه رفقایی که مسعود کیمیایی ما را، پخته‌تر و بالغ‌تر از همیشه در حرف و ایده و پرداخت، برگرداندند، گرم. چه از این بهتر که همه عاقبت به خیر شویم، که فیلم گفت: خائنا رو نمی‌شمرن… می‌شمرن؟

 [پی نوشت: این یادداشت را از داخل سالن تاریک و برابر پرده‌ی بزرگ تصاویر فیلم، در طول نمایش فیلم نوشتم. اگر دیدید دکمه‌ی انتشارش را زده‌ام، بدانید که فیلم تا آخر، همان طور مانده است که نوشتم. آن چه همیشه در فیلم‌های آقای کیمیایی آرزوی‌اش را داشتم…]

منبع: کافه سینما

تماشای «خائن‌کشی» در نماوا