مجله نماوا، نغمه خدابخش
سریال خسوف درگیرکننده است مخاطبش را به عمق ماجرا میبرد و با دغدغه کاراکترها همراه میکند. «خسوف» یک عاشقانه دلچسب است، تماشاگر همراه با شخصیتهای قصه عشق را مزمزه میکند و طعم تلخ جدایی را میچشد. «خسوف» تلنگری به جوانی از دست رفته و حسرت دوران میانسالی میزند. اشاره به عشق ناکامی میکند که با گذشت بیست سال فراغ و دوری تبدیل به پشیمانی و حسرت شده، «خسوف» دغدغهها و تنهایی مادر را به نمایش میگذارد و استیصال پدری را نشان میدهد که در مواجهه با اتفاقات ناگزیر به تسلیم است. «خسوف» شور و انرژی جوانی را القا میکند و عقل و دل را به تحلیل میکشد. «خسوف» دورویی آدمها را در روابط یادآور میشود تا اعتماد را به چالش بکشاند، آدمهایی که به ظاهر دوست و همراهاند، اما فرصتطلب کسانی که در مقابل پیشامدها تنها به منافع خویش میاندیشند. «خسوف» گذشت و فداکاری عاشق را بهخاطر رهایی معشوقِ بیخبر از عشقی غیرمتعارف روایت میکند، عاشقی که در حین عاشق بودن، راهکار عقل را میپذیرد، جدایی و ندیدن معشوق را به جان میخرد و زندگی و آیندهاش را برای آسایش و رهایی او فدا میکند در مقابل او مردی را قرار میدهد که عشق برایش مفهومی بیمعناست. تنهایی زنی را به نمایش میگذارد که توسط همسر دیده نمیشود و ناچار به اقدامات نادرست برای تغییر ظاهر خود است، فرو ریختن آرزوهای دختری را به نظاره مینشیند، به رویای مهاجرت جوانان گریز میزند و در انتها خسوف واقعی نمایان میشود و بر سرنوشت کاراکترهایش سایه میافکند خسوفی ترسناک و مبهم، یک ماه گرفتگی به تمام معنا.

نقطه، سر خط
یک اتفاق ساده در دانشگاه و بگومگوهای دانشجو و مسئول دانشگاه منجر به بحران میشود. در این بحران یکی با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکند و دو نفر متهم و بازداشت ميشوند. روند قصه ایجاب میکند شخصیتها، روابط کاراکترها و چگونگی رسیدن به نقطه بحران بازگو شود. روایت در اوج رها شده و متوقف میشود تا به گذشتهای نه چندان دور نقبی زده شود. این روند از قسمت دوم تا یازدهم ادامه پیدا کرده و مخاطب غرق در قصه کاراکترها میشود. روایت در قسمت دوازدهم آرام آرام و هوشمندانه به زمان حال بازگشته و ماجرای بعد از حادثه ی آغازین را از سر میگیرد و دوباره بیننده را همچون شخصیتهای داستان با اضطراب مرگ و زندگی شخصیتی که سرنوشت کاراکترهای اصلی به دست اوست، مواجه میکند. بینندهای که نقطه شروع روایت را فراموش کرده و تاکنون غرق در عاشقانههای قصه بود ناچار به رویارویی با واقعیتی مبهم و نه چندان خوشایند میشود.
روایت مسیر درست و قابل قبولی را طی میکند، ریتم قصه منسجم و براساس نوع روایت طراحی شده است. دو قسمت اول ریتمی تند دارد و اتفاقات غیرمنتظره پشت سر هم بهوقوع میپیوندد، ده قست بعدی براساس عاشقانهای آرام روایت شده تا عشق موجود در قصه در دل مخاطب رسوب کرده و قابل پذیرش شود و با بازگشت به نقطه آغازین ریتم سریع روایت از سر گرفته میشود بهطوری که مجالی برای حدس اتفاقات بعدی به تماشاگر نمیدهد. شخصیتها در موقعیتهای بحرانی و بزنگاههای غیرقابل پیشبینی قرار گرفته و ناچار به گرفتن تصمیمی بزرگ و سرنوشتساز هستند.
«خسوف» عین زندگی است. روایت پرفراز و نشیب و هوشمندانهاش مخاطب را با خود همراه میکند، شخصیتپردازی قابل قبول و نقشآفرینی درست بازیگرانش باورپذیری کاراکترها و ارتباط با بیننده را باعث شده و در هر قسمت با پیشامدی غیرقابل پیشبینی او را غافلگیر میکند و حال که به ایستگاه آخر نزدیک شده است تماشاگر را بیش از پیش کنجکاو سرنوشت شخصیتهایش کرده است. «خسوف» انتظاری که مخاطب از مازیار میری کارگردان بنام سینما داشت را برآورده کرده و بیشک اثری موفق و قابل قبول در کارنامه مازیار میری در اولین تجربه نمایش خانگی است.
تماشای آنلاین سریال خسوف در نماوا