مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

کاراکتر هنری سیامک انصاری را باید در زنجیره‌ای از نقش‌هایش شناخت و ویژگی‌های بازیگری او و شیوه نفوذش به درون کاراکتر را در خط سیری مشابه و آشنایی‌زا از شمایلش سنجید. این نکته بدین معناست که زاویه نگاه، شیوه ادای واژه‌ها و نحوه راه‌رفتن و در مجموع سلوک زیستن او در دل نقش کاملاً در ری‌اکشن‌هایی ثابت و به‌شدت آشنا برای مخاطبان صورت می‌پذیرد.

چنین شیوه‌ای از بازیگری به سیامک انصاری کمک می‌کند تا خاطره ذهنی مخاطبان از دیگر نقش‌آفرینی‌هایش را بازسازی کند و هر نقش جدید او به دلیل تکانه‌های حسی مشابه با دیگر نقش‌هایش عموماً بازخوردی مناسب می‌گیرد.

در سریال شبکه مخفی زنان نیز همین اتفاق رخ داده است و شمایلی که او از میرزا محمود زنبورکچی برساخته تداعی آشنایی است از چند نقش‌آفرینی مهم در کارنامه بازیگری او که مخاطبان را در عین ارجاع به تماشای مجدد آن نقش‌ها، با نقش جدید نیز همراه می‌کند. به بهانه پخش سریال شبکه مخفی زنان به کارنامه بازیگری او نگاهی انداخته‌ام و ۱۰ نقش منتخب را بررسی می‌کنم.

۱۰/ همایون – هتل: فن پیچاندن

سریال «هتل» ساخته مرضیه برومند اولین هنرنمایی سیامک انصاری در نقشی با مایه‌های شوخی و مطایبه است که این فرصت را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد تا نوعی از راحتی و رهایی ملموس در دل نقش را در اجرای انصاری قابل مشاهده بیابند.

همایون به‌عنوان مسئول شیفت روز پذیرش مهمان‌ها در هتل مدتی است متارکه کرده و زندگی شخصی‌اش دستخوش بالا و پایین‌های فراوا ن شده؛ همین اتفاقات سبب شده تا او به نظر نسبت به تعهدات اجتماعی و مسئولیت‌پذیری کمی بی‌تفاوت باشد.

رفتارهای همایون با وحید مسئول شیفت شب پذیرش هتل و دیرآمدن‌های او با وجود تأکیدات مکرر وحید بر این نکته که او باید رأس ساعت در دانشگاه حاضر باشد بر سویه بی‌تفاوتی و بی‌تعهدی همایون رنگی غلیظ می‌پاشد و همایون را در جایگاه فردی به مخاطبان می‌شناساند که در پیچاندن استاد هستند.

شخصیت همایون در سریال هتل از سوی دیگر می‌تواند الگویی اولیه در طراحی شخصیت‌های بی‌تفاوت، خالی‌بند و بدون پایبندی به قول و قرارهای اجتماعی باشد که سیامک انصاری به‌درستی در بیان و چهره ویژگی‌های او را بازتاب می‌دهد.

۹/ بهروز – بی‌پولی: مانیفست برخورد راحت

فیلم «بی‌پولی» ساخته حمید نعمت‌الله گردهمایی نمایندگان گفتمان‌های زیستی مختلف است که هر یک در زمانی که در اختیارشان بود مانیفست خود را بیان می‌کردند. بهروز یکی از همین شخصیت‌ها بود که در جمع رفقای خود مروج سبکی از زندگی بر پایه بی‌خیالی و بی‌قیدی است. او تلاش دارد تا حتی در فضایی که رفقایش مشغول بحث‌های جدی هستند و دغدغه‌ها و مشغله‌های ذهنی خود را فریاد می‌زنند اتمسفری از خنده را بپراکند و با یک راحتی ملموس رفقا را از دل دغدغه‌ها و چالش‌ها بیرون بکشاند.

برای مثال می‌توان به صحنه‌ای ارجاع داد که بهروز در یک بی‌قیدی خنده‌دار در خصوص مناسبات اجتماعی سخن می‌گفت و ناگاه با یک جمله آن صحبت‌های پیشینش را وجه جدیدی می‌بخشید. «زن پلاستیکیش خوبه، نه خرج داره و نه حرف می‌زنه، هر موقع لازمش داری بادش می‌کنی و هر موقع نیازی بهش نداری بادش را خالی می‌کنی». این رویکرد به زندگی سبب شده تا تصویری که از بهروز نمایه می‌شود بیشتر به فردی شباهت بیابد که به‌قول‌معروف گوشه تشک وایستاده و بدون اشراف به موقعیت‌ها فریاد می‌زند لنگش کن.

به‌واقع بهروز نمادی از افراد سرخوشی است که برخوردی راحت با زندگی دارند، زیاد به خود سخت نمی‌گیرند و در عین اینکه تلاش دارند تا با عینکی متفاوت رویدادها را ببینند و تحلیل کنند اما نظراتشان به‌نوعی تن‌آسایی و تلاش کم برای ایجاد تغییر شباهت می‌یابد.

۸/ بازپرس – ۵۰ کیلو آلبالو: پرتاب شک از نگاه

در فیلم ۵۰ کیلو آلبالو ساخته مانی حقیقی، حضور سیامک انصاری تنها به چند دقیقه محدود می‌شود، اما او در همین مدت کم بسیار خوب در نقش بازپرس ایفای نقش می‌کند. بازپرس شخصیتی بسیار شکاک است که با آن عینک روی چشمانش و نگاهی که از آن شک پرتاب می‌کرد کاملاً در ایجاد اتمسفری از ترس و تردید در دل آیدا و داوود (هستی مهدوی فر و ساعد سهیلی) موفق بود.

بازپرس نمایه‌ای از قدرت بازی سیامک انصاری در نقش‌های سهل و ممتنع است و او را به‌عنوان بازیگری مطرح می‌کند که در اجرای تیپ و الگوسازی شمایلی مهارت دارد.

سیامک انصاری در فیلم 50 کیلو آلبالو

۷/ حشمت تهرانی – زهرمار: تصویری از تدین

فیلم زهرمار ساخته سید جواد رضویان فرصتی است تا سیامک انصاری تا حدودی از شمایل آشنا و تثبیت‌شده‌اش فاصله بگیرد. ایفای نقش حشمت تهرانی که یک مداح اهل حلال و حرام است اگرچه گاه واکنش‌هایی تکراری از سیامک انصاری را در نظر مخاطبان برجسته می‌ساخت اما اتفاقی خوب در کارنامه او بود.

حشمت نه قد و بالای بلندی دارد و نه چهره‌ای که او را در نظر بنشاند اما یک دشمن قدیمی به نام رهی دارد که تلاش می‌کند با طعمه کردن لیلا آبروی حشمت را ببرد. با وجود این دسیسه‌ها درون بی‌آلایش و بدون ریای حشمت سبب می‌شود تا او در روندی تدریجی بر لیلا تأثیر بگذارد و حتی برای نجات بچه لیلا از دستان گروه خلاف‌کار به‌تنهایی به مخفیگاه آنها برود، مانند بزن‌بهادرها همه را از دم سیلی و کف گرگی و کله بگذراند و به قهرمان زندگی لیلا بدل شود.

البته با وجود همه تلاش‌هایی که انصاری برای متفاوت نمایی بازی‌اش دارد اما این تلاش‌ها گاه به تقلید و بازنمایی برخی ری‌اکشن‌های ثابت در کارنامه او منجر می‌شود همانند صحنه‌ای که لیلا می‌خواهد از حشمت تشکر کند و انصاری با ری‌اکشنی مشابه نقش نیما زند کریمی در سریال قهوه تلخ دستان خود را تکان می‌دهد و صدایی ریز مشابه زمان‌های استیصال نیما در واکنش به رفتار درباریان از خود درمی‌آورد.

۶/ سپهر مهتابی – پاورچین: سرخوش و بازیگوش

سپهر مهتابی در سریال «پاورچین» ساخته مهران مدیری یک کاوشگر است که همه جای جهان را سیاحت می‌کند و یکجا نمی‌ماند. او فردی راحت، راست‌گو و تا حدودی بازیگوش است که حضورش در خانه پدری فضایی پرانرژی و سرشار از شوخی‌های کلامی و فیزیکی را سبب می‌شود.

او مانند کودکی است که حرف راست از دهانش نمی‌افتد و با واژه‌ای به نام مصلحت بیگانه است. جدل‌هایی که با شادی خواهر فرهاد دارد یا سیروسیاحت شبانه‌ای که به همراه فرهاد و داوود در شب‌های تهران به راه می‌اندازد و بازی‌هایی که ابداع می‌کند همگی نشانه‌هایی از شور کودکانه سپهر است.

ایفای نقش سپهر در سریال «پاورچین» آغاز دورانی از پرکاری در کارنامه سیامک انصاری و همکاری نزدیک به دو دهه با مهران مدیری است که انصاری را به مرزهایی از تبدیل‌شدن به یک کمدین قابل‌توجه نزدیک کرد.

۵/ مهرداد پرهام – ساعت ۵ عصر: یک روز معمولی در تهران

فیلم ساعت ۵ عصر ساخته مهران مدیری، یکی از بازی‌های متفاوت سیامک انصاری را نشان بینندگان می‌دهد. روایت روزی معمولی از زندگی در تهران که با آن تصویرسازی برجسته و پررنگ از رفتارهای روزمره مردم در پایتخت به یک کمدی سیاه نزدیک می‌شود.

مهرداد پرهام از طریق دریافت پیامی از بانک متوجه می‌شود که باید تا پیش از ساعت ۵ عصر برای تسویه یک قسط به بانک مراجعه کند. این خط اولیه از روایت به ظاهر نه تعلیقی دارد و نه قرار است گشایش خاصی در داستان پدید آورد. نکته اصلی خرده اتفاقاتی است که مهرداد را از بانک دورتر می‌کند.

او از همان اولین لحظه‌های دریافت پیام از بانک گویی روز شومی را آغاز کرده که قرار نیست به پایان برسد. مهرداد در حال دوش گرفتن است که آب ساختمان قطع می‌شود و اولین بحران برای او پدید می‌آید تا بدن پوشیده شده از کف خود را به‌گونه‌ای پاک سازد.

مرحله دوم از بحران فراروی مهرداد داخل شدن در یک درگیری ناخواسته میان اهالی ساختمان است که قدری از پیشانی او را شکاف می‌دهد. با گذر از این مرحله و در راه‌رفتن به بانک او با اتفاقات عجیب‌وغریبی مواجه می‌شود.

ازدحام مترو، بیمارستان و بهشت‌زهرا از یک‌سو، عمیق‌تر شدن زخم روی سرش از سوی دیگر و در نهایت درگیرشدن در یک اعتراض جمعی و برده شدن به بازجویی همه پازل‌هایی است که قرار است روز به ظاهر معمولی او را بسازد.

روزی که با قطعی آب آغاز می‌شود، در میانه به درگیری‌های دامنه‌داری می‌رسد و سرانجام پس از پرسش‌وپاسخ در اتاق بازجویی او در موعد نهایی به بانک رسیده و کار تسویه قسط او به انتها می‌رسد.

انصاری برای ایفای نقش مهرداد پرهام تلاش کرده تا از پیله کنش‌های یکنواخت نسبت به بحران‌ها خارج شود و ری‌اکشن‌های نوینی را در فرایند مرحله‌ای بحران به رخ بکشد که حاصلش نقش‌آفرینی خوبی از سوی اوست.

۴/ دانش پسند – بمب یک عاشقانه: مدیری با انگیزه‌های ویترینی

شخصیت دانش پسند در فیلم بمب یک عاشقانه را می‌توان جلوه‌ای درخشان از طراحی کاراکتر و نقش‌آفرینی بازیگر دانست. سیامک انصاری به‌خوبی نبض کاراکتر را گرفت و رفتارهای دانش پسند را در سینوسی از نگرش‌های ایدئولوژیک خشک همراه با انگیزه‌های ویترینی نمایش داد به‌گونه‌ای که اغلب متولدان دو دهه پنجاه و شصت با دیدن فیلم بمب یک عاشقانه به حال و هوای دوران دبستانشان رفتند و صف‌های صبحگاهی که شاید تا حدودی یادآور صبحگاه‌های پادگان‌های نظامی بود را با همه جزئیاتش به یاد آوردند.

دانش پسند را از منظر روان‌شناختی می‌توان یک فرد مقید به اصول ستادی دانست که در گیرودار آرمان‌های آن دوران همه تلاش خود را می‌کند تا مدرسه تحت مدیریتش را از منظر عقیدتی بالا بکشد و در این راه از موعظه‌های صبحگاهی و ویترین‌سازی و دیوارنویسی‌های عقیدتی بهره می‌برد.

سکانسی که او ضمن بدوبیراه گفتن به صدام، به موضوع بازیگوشی‌های چند دانش‌آموز و حضورشان در جلوی مدرسه دخترانه اشاره می‌کند یا زمانی که در صف صبحگاهی به آن شیوه کمیک جریان نوشته عاشقانه یک دانش‌آموز روی دیوار سرویس بهداشتی یا شعار مرگ بر دانش پسند را به نکته مهم تربیتی درباره رعایت بهداشت فردی پیوند می‌زند از همه لحاظ دارای ارزش‌های آموزشی و جامعه‌شناسانه است.

همچنین می‌توان به سکانسی ارجاع داد که او مشغول انتقاد از دانش‌آموزی است که نتوانسته روی دیوار شعار مرگ بر صدام یزید کافر را بنویسد. این سکانس از این منظر مهم است که مخاطبان را به‌ خصوصیتی ویژه از دانش پسند ارجاع می‌دهد. این خصوصیت ویژه، حفظ موقعیت فردی و جایگاه شغلی  از طریق نمایش برخی از  ویترین‌سازی‌های ارزشی و عقیدتی است که به‌وفور در سینمای ایران به آن پرداخته شده و آدم‌هایی از جنس دانش پسند را به شمایلی آشنا نزد مخاطبان بدل می‌کند. شمایل مدیری که نمی‌خواست در رقابت عقیدتی دهه شصت بازنده باشد و برای مستحکم کردن جایگاه خود عبارت‌هایی ویژه را روی دیوار مدرسه‌اش حک می‌کرد. عبارت‌هایی که در تحولات کنونی همچنان ردی پررنگ از آن دیده می‌شود و این روزها چقدر دانش پسند را آشنا می‌یابیم.

۳/ کیانوش استقرارزاده – شب‌های برره: بیدارگر در میان غریبه‌ها

سریال «شب‌های برره» ساخته مهران مدیری ظرفیتی جدید از بازیگری انصاری را به مخاطبان نشان داد. استیصال و درماندگی‌های کیانوش استقرارزاده در برخورد با مردم برره یا آن شیوه خاص از نگاه به دوربین که تداعی‌گری خاصی از کلیدواژه سرگشتگی و حیرانی یک فرد دارای تفکر در یک سیکل و چرخه معیوب زیستی است سبب شده تا انصاری برای ایجاد تفاوت در چرخه بازیگری خود از پوسته طنازی و رهایی همیشگی خود در کارهای پیش از «شب‌های برره» خارج شود و به جدیتی هوشمندانه برای بازتاب درونیات یک روزنامه‌نگار دغدغه‌مند، آسیب‌شناس و دارای رویکرد انتقادی متوسل شود.

اگرچه این جدیت و تفکر در مقابل بلاهت، سرخوشی، چاپلوسی، فرصت شناسی، منفعت‌طلبی و ریاکاری اهالی برره راه به جایی نمی‌برد و به‌مرور تصویری خسته و تنها از یک مرد دغدغه‌مند در دل جامعه‌ای بی‌اندیشه را بازمی‌نمایاند.

۲/ میرزا محمود زنبورکچی – شبکه مخفی زنان: در آرزوی پسر

سیامک انصاری در شبکه مخفی زنان

میرزا محمود زنبورکچی تنها پسر خاندان زنبورکچی، درس‌خوانده در فرانسه، دارای دو همسر و ۵ دختر و در حسرت داشتن پسر است. این خرده اطلاعاتی است که از میرزا محمود تا پایان قسمت دوم سریال شبکه مخفی زنان ارائه شده است.

به ظاهر با این خرده اطلاعات، تحلیل آن‌چنانی از میرزا نمی‌توان داشت جز اینکه او را به سبب اینکه چه در کودکی و چه اکنون در حصاری از زنان قرار داشته یک مرد زن گرا بدانیم. زن گرا نه عموماً در معنای عرفی منفی از آن بلکه در جایگاه فردی که موقعیت اجتماعی زنان را به رسمیت می‌شناسد و برای آنها احترام قائل است.

چنین موقعیتی او را در جایگاهی از یک نفوذی محترم می‌نمایاند که قرار است با تدبیر مدبرالملک در حلقه زنان نواندیش و تجددگرا نفوذ کند، رمز و رازهای تشکیلاتی آنها را دریابد و درعین‌حال تلاش کند تا تصویری از یک محرم اسرار را برای آنها بازنمایی کند.

با چنین پیش‌فرض‌هایی تماشای نوع مراوده و سلوک میرزا محمود با مهم‌ترین و مشهورترین زنان ایرانی در ابتدای قرن ۱۴ شمسی می‌تواند به برگ برنده‌ای برای سریال شبکه مخفی زنان بدل شود که سوژه‌ای نو را بر خلاف موج رایج کمدی سازی در رسانه‌های دیداری ایران، برای روایت خود برمی‌گزیند و تاریخ را این بار با قدوم روشنگر زنان ایران منور می‌سازد.

۱/ نیما زند کریمی – قهوه تلخ: خوانش درست تاریخ از لایه‌های تاریک

نیما زند کریمی یک استاد دانشگاه دقیق، جدی و مسلط به تاریخ اقوام و حکومت‌ها در ایران است. شنیدن یک خطای آشکار در روایت برهه‌ای از تاریخ ایران در برنامه رادیو او را مصمم به برقراری تماس و گوشزد چنین خطایی می‌کند اما واکنش برنامه‌سازان جز دست انداختن و به سخره گرفتن اطلاعات او نیست.

نیما زند کریمی در جریان آشنایی با رویا اتابکی که یک محقق تاریخ اقوام است متوجه نکته‌ای می‌شود که تاکنون به آن دقت نکرده بود. او درمی‌یابد که در برهه‌ای از مبارزات میان زندیه و قاجاریه و پیش از مسلط شدن یک حکومت یکپارچه در ایران، فردی در تهران به نام شاه تاج‌گذاری کرده و زمام امور را برعهده گرفته است.

برای ارزیابی صحت‌وسقم این اطلاعات، نیما به همراه رویا به کتابخانه ملی می‌روند و یک دایره المعارف تاریخی را مطالعه می‌کنند اما به صفحاتی سفید مربوط به همان دوره برمی‌خورند و تردیدشان بیشتر می‌شود.

نیما زند کریمی که یک حفره مهم تاریخی را کشف کرده مصمم است تا راز آن برهه ۵ساله را دریابد. رفتن به نزد مورخی نام‌آشنا و پرسشگری پیرامون آن دوره بر عمق تردیدها و پرسش‌های او و رویا می‌افزاید اما تماسی مشکوک با او و کشاندنش به کاخی در تهران و نوشیدن یک قهوه تلخ از سوی او سرآغاز ماجراهایی است که او را در دل همان برهه ۵ساله گیر می‌اندازد و او به شاهدی بی‌واسطه از یک دوران مغشوش بدل می‌شود که به مانند نریشن ابتدایی‌اش به کابوس شباهت داشته است.

نیما زند کریمی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های بازنمایی شده در فیلم‌ها و سریال‌های منتسب به تاریخ ایران است که با بازی ماهرانه سیامک انصاری در یادها خواهد ماند.

تماشای آنلاین سریال شبکه مخفی زنان در نماوا