مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

با دیدن هر ویدیویی از درگیری بین دو راننده که در فضای مجازی پربیننده می‌شود، یک سؤال به‌طور ضمنی به ذهن می‌رسد: این آدم‌ها چه مشکلی دارند؟ کمدی سیاه عنان‌گسیخته «خصومت» (Beef)، اولین سریال لی سانگ جین در مقام خالق که ششم آوریل در نتفلیکس به نمایش درآمد، عمیقاً به خاستگاه و پیامدهای برخورد خشونت‌آمیز دو راننده هنگام رانندگی در لس آنجلس می‌پردازد.

دنی چو (استیون یون) یک پیمانکار سخت‌کوش، اما ناموفق است که به خاطر بازگشت اجباری پدر و مادر مهاجرش به کره جنوبی احساس گناه می‌کند. از سوی دیگر، ایمی لاو (الی ونگ) تلاش زیادی می‌کند تا حرفه رو به رشد گیاهان آپارتمانی خود را پررونق نگه دارد و با شوهرش جرج (جوزف لی) و دختر کوچکشان (رمی هولت) در خانه بماند. تقابل تصادفی دنی و ایمی در پارکینگ یک فروشگاه لوازم خانگی به تعقیب و گریزی احمقانه در حومه شهر و بعد ماه‌ها تلاش پیگیر برای آسیب زدن به زندگی یکدیگر منجر می‌شود.

الی ونگ

در ابتدا به نظر می‌رسد این پیش‌فرض ساده ولی سرگرم‌کننده بیشتر مناسب یک فیلم بلند ۹۰ دقیقه‌ای باشد تا یک سریال ۱۰ اپیزودی، اما خیلی زود مشخص می‌شود لی در اینجا کاری بیش از ساخت یک نسخه زنده کارتون «لونی تونز» انجام می‌دهد. بین تمام مسخره‌بازی‌ها و شوخی‌های خَرَکی شرورانه، نگاه تماشاگر متوجه ناخشنودی هر دو شخصیت می‌شود.

ایمی ناامیدانه برای حفظ ظاهری که جنبه حیاتی هویت کاری اوست، به خاطر یک مادرشوهر فضول و مداخله‌گر (پتی یاسوتاکه)، زرنگ‌بازی یک میلیاردر (ماریا بلو) که برای تصاحب کسب و کار دست و پا می‌زند و اصرار جرج در دنبال کردن راه پدر هنرمندش، با این که کاملاً مشخص است استعدادی در این زمینه ندارد، بی‌سر و صدا در جوش و خروش است. در آن‌سو، دنی به پسرعموی خود (دیوید چو) که فردی بالقوه خشن است بدهی دارد و نسبت به برادر کوچکش، پل (یانگ مازینو) که جوانی تنبل و شیفته ارزهای دیجیتال است، احساس مسئولیت می‌کند. او در لحظه‌ای از سریال با عصبانیت می‌گوید: «نکته اشتباه دنیای امروز همین است: آدم‌ها می‌خواهند تو حس کنی کنترلی نداری.»

با ادامه داستان، سریال نه‌فقط جزئیات زندگی شخصیت‌های اصلی خود بلکه خانواده‌های آن‌ها را که با استرس‌ها و ناامیدی‌های خود مواجه هستند، تشریح می‌کند. طنز تلخ ماجرا این است که با وجود تمام رفتارهای بی‌رحمانه، دنی، ایمی و خیلی از افراد دور و بر آن‌ها اساساً شرور نیستند. هرکدام می‌توانند مهربان باشند، اما به خاطر ناتوانی در همدلی بیشتر با دیگر شخصیت‌های رنج‌کشیده و نپذیرفتن ریشه‌های عمیق خشم خود، همه و همه درنهایت به یک بحران به‌سرعت رو به افزایش کمک می‌کنند.

استیون یون

«خصومت» به‌عنوان یکی از چند پروژه تلویزیونی اخیر آ ۲۴ – شرکت تهیه‌کننده دو فیلم برنده اسکار «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» و «مهتاب» – یک کمدی هوشمندانه، پیچیده با بازیگران ایده‌آل، کارگردانی هنرمندانه و طراحی صحنه شیک است که نتفلیکس تولید آن‌ها را تا حد زیادی متوقف کرده است. در عین حال یکی از معدود سریال‌هایی است که مانند «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» به اختلافات طبقاتی، قومیتی و شخصیتی که هرکدام از شخصیت‌های عمدتاً آسیایی-آمریکایی خود را منحصربه‌فرد می‌سازد، احترام می‌گذارد، نه این که آن‌ها را به‌نوعی تمرین ایده‌آل در ارائه «تصویر مثبت» تبدیل کند. لی در اولین کار خود به‌عنوان مغز متفکر یک برنامه تلویزیونی، به‌طور قابل توجهی مطمئن ظاهر می‌شود و این اعتمادبه‌نفس را تا پایان تلخ و خوش‌قلب سریال حفظ می‌کند.

لی درباره شکل‌گیری ایده سریال می‌گوید: «یک اتفاق واقعی باعث شد ایده‌ای به ذهنم برسد؛ مانند آنچه در سریال می‌بینید یک‌طرف قضیه راننده یک ماشین شاسی‌بلند سفید بود. البته خیلی مسئله حادی نبود. در این حد که طرف بوق زد و به‌سرعت از کنار ماشین من رد شد.»

او به شوخی می‌گوید: «من به خودم گفتم، “ئه!؟ حالا که این‌طور شد دنبالت می‌آیم.” داشتم به خانه برمی‌گشتم، اما وقتی آن اتفاق افتاد او را چند مایل تعقیب کردم.»

لی ادامه می‌دهد: «این جرقه اولیه بود، اما بعد به این ایده رسیدم که چطور همه ما در واقعیت‌های ذهنی خود گرفتار شده‌ایم و چه تصوراتی نسبت به هم داریم. درنهایت با تعدادی از دوستانم در صنعت درباره این ایده صحبت کردم و آن‌ها به من توصیه کردند آن را گسترش بدهم.»

لی بعد ایده خود را با دوستش استیون یون («میناری»، «جواب منفی»، «مردگان متحرک») در میان گذاشت. یون به پروژه علاقه‌مند شد که این مسئله درهای بیشتری را باز کرد. لی می‌گوید: «حضور استیون و الی به‌عنوان بازیگران نقش‌های اصلی واقعاً به شکل‌گیری این شخصیت‌ها کمک کرد و آن‌ها را به‌گونه‌ای ترسیم کرد که من قبلاً هیچ‌وقت کار نکرده بودم.»

سریال درنهایت با محوریت بازیگران آسیایی-آمریکایی ساخته شد، اما این چیزی نبود که لی از ابتدا در ذهن داشت. ازقضا، او حداقل در ابتدا واقعاً به نژاد فکر نمی‌کرد. او می‌گوید: «یکی از طرف‌های درگیر در حادثه اولیه یک مرد سفیدپوست میانسال بود. برای مدت کوتاهی به بازیگری با مشخصات استنلی توچی فکر کردیم، اما داستان خیلی واقعی به نظر می‌رسید، انگار باید از نژاد صحبت می‌کردید که من واقعاً علاقه‌ای به آن نداشتم. پیش‌ازاین خیلی سریال‌های دیگر این کار را به‌خوبی انجام داده بودند.»

لی ادامه می‌دهد: «من در درجه اول از نوشتن یک شخصیت لذت می‌برم. دوست ندارم از کل به جزء برسم، مثلاً به مسائل هویتی یا چیزهایی مانند آن اشاره کنم. واقعاً می‌خواهم خودم را در شخصیت گم کنم. دنی کیست؟ ایمی کیست؟ دنی احتمالاً با آموزه‌های کلیسای کره‌ای بزرگ شده است، حالا ما با آن چه می‌کنیم؟ ایمی احتمالاً فکر می‌کند موفقیت به معنای ازدواج با یک خانواده ژاپنی هنرمند است. ازنظر من چیزی که بیشتر اهمیت دارد کاوش یک شخصیت است. اعتقاد دارم این ویژگی‌های فرهنگی خودبه‌خود مطرح می‌شود و نیازی نیست با تکیه بر آن داستان را شکل داد.»

با وجود دامنه‌دار شدن دور از ذهن دشمنی دنی و ایمی، سریال احساسات عمیقاً انسانی را لمس می‌کند: آن‌ها در حال پنهان کردن احساسات واقعی خود هستند.

ونگ می‌گوید: «هر دو واقعاً جان به لب شده‌اند – واقعاً زده و مستأصل هستند. وجه مشترک آن‌ها شرم و خشم سرکوب‌شده است – در آستانه انفجار هستند. بعضی وقت‌ها آدم‌هایی را می‌بینید که هنوز کاملاً گرفتار آشفتگی نشده‌اند، اما این دو نفر دقیقاً به آنجا رسیده‌اند.»

یون با تائید صحبت‌های ونگ می‌گوید: «آن‌ها حتی در آن حالت آشفتگی هم احساس انزوا می‌کنند. احساس می‌کنند خیلی تنها هستند. شاید فقط به دنبال کسی هستند که با او ارتباط برقرار کنند.»

ونگ درباره شخصیت ایمی می‌گوید: «شما می‌بینید او حس درونی خود را سرکوب می‌کند و می‌بینید این کار چقدر او را از درون می‌خورد. به تصویر کشیدن این شخصیت و جزئیات متفاوت او چالش‌برانگیز بود، اما بخش زیادی از این کار رهایی‌بخش هم بود.»

یون قبلاً اشاره کرده بود در شرایطی که امروز آدم‌ها کمتر از قبل با هم در ارتباط هستند، زندگی چگونه می‌تواند بیشتر از گذشته دندانه‌دار باشد. وقایع سریال، ایمی و دنی را مجبور می‌کند به بیرون خود و به یکدیگر نگاه کنند، حتی اگر سفر به آنجا دشوار باشد.

او می‌گوید: «ما تا وقتی از طرف مقابل خود اطلاعات کافی نداریم، از او خشمگین هستیم. وقتی از هم شناخت پیدا می‌کنیم، می‌گوییم، “اوه، من هم مثل تو هستم. ما به یک اندازه شکسته‌ایم.»

یون درباره شخصیت خود در سریال توضیح می‌دهد: «دنی در یک نقطه واقعاً ناهموار قرار دارد. انگار زیر فشار دنیا در حال له شدن است. فکر می‌کنم او در این لحظه واقعاً احساس حقارت می‌کند و فقط به دنبال هر نوع پیروزی است.»

یون ادامه می‌دهد: «دنی این حق‌ را برای خود قائل است که نظراتش را صادقانه ابراز کند که در عین حال ریشه در محافظت از بقای خودش دارد. فکر می‌کنم دنی ازاین‌جهت یک بازمانده است و فکر می‌کنم خیلی از تصمیمات بد او فقط از تلاش برای زنده ماندن ناشی می‌شود. اگر فکر می‌کنید که ماشین برای سرکوب شما طراحی شده است، می‌توانید خودتان خاکستری را نشان دهید. من هم این دیدگاه را دارم. من هم کینه‌توزی می‌کنم.”»

بااین‌حال، حتی زمانی که میل به انتقام دنی و ایمی پیامدهای هولناک به همراه دارد، سرکوفتگی و خشم مشترک باعث می‌شود پیوند عمیقی پیدا کنند که آن‌ها را به هم بازمی‌گرداند. ونگ می‌گوید: «مشخص است چیزی آن‌ها را به هم وصل می‌کند، چیزی که واقعاً منحصربه‌فرد است و دنی و ایمی دائم به آن برمی‌گردند.»

یون اضافه می‌کند: «بعضی وقت‌ها احساس می‌شود، حداقل برای دنی، ایمی تنها آدمی است که در تمام مدت زندگی او را واقعی نگه می‌دارد.»

درحالی‌که ‌ایمی و دنی با تمام قدرت در مسیری از نابودی حرکت می‌کنند که تهدیدی برای تمام بخش‌های زندگی آن‌ها است، این دو با دانستن این مسئله که در ناخشنودی خود تنها نیستند، به آرامشی پیچیده می‌رسند.

نه یون و نه ونگ فکر نمی‌کنند «خصومت» سعی دارد چیز خاصی بگوید. سریال یک لحظه – همان خشونت جاده‌ای – با دو شخصیت خاص در نقاط خاص از زندگی خود را می‌گیرد و اجازه می‌دهد از آنجا اتفاقات به‌طور طبیعی رخ دهد.

اما ونگ می‌گوید آنچه شخصاً از تجربه حضور در این سریال برداشت کرد این بود که «واقعاً فقط مهم است با مردم به روش سالم و در زمانی که می‌توانید، ارتباط برقرار کنید. سعی کنیم این کار را انجام دهیم، چون اگر نکنیم ممکن است در این موقعیت قرار بگیریم که در تلاش برای برقراری ارتباط، واقعاً خودمان را از بین ببریم.»

«خصومت» مدیتیشن لی در یک اندوه همه‌جا حاضر است – نکته جدانشدنی خیلی از مردم که در خشم می‌سوزند. او می‌گوید: «تقریباً احساس می‌کنم آنچه شخصیت‌های سریال با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، این جستجوی همیشه دشوار برای یکپارچگی و انسجام، بسیار فراگیر است و به یک گره کور می‌ماند.»

ستارگان و خالق سریال درباره یک نکته توافق دارند: با وجود مجموعه رفتارهای بد ایمی و دنی، هیچ‌کدام ذاتاً بد نیستند – یا خوب نیستند. ونگ می‌گوید: «فقط آدم‌های عادی هستند که زمان و شرایط آن‌ها را در این موقعیت‌ها قرار می‌دهد. انتخاب آن‌ها این رفتار است و من واقعاً به خاطر هیچ‌کدام از کارهای که می‌کنند به‌طور کامل سرزنششان نمی‌کنم.»

لی توضیح می‌دهد: «ما در جست‌وجو برای رسیدن به یکپارچگی یا بهبودی، تلاش می‌کنیم تقریباً از خودِ در سایه‌مان فاصله بگیریم و به جنبه‌های تاریک چیزها نگاه نکنیم. در آشفتگی و باز شدن چیزها و برهنه شدن در مقابل هم است که واقعاً متوجه می‌شویم در همه ما یک زشتی وجود دارد.»

لی، ونگ و یون نیز هنگام کار سر صحنه تصویربرداری، دوستی و اعتماد را حس کردند. «خصومت» اولین حضور ونگ در نقش اصلی یک کار درام بود. در روز اول تمرین، یونِ نامزد اسکار به او گفت: «چیزی نیست که من بلد باشم و تو بلد نباشی.» از سوی دیگر، خود یون از ونگ که یک استندآپ کمدین با سه ویژه‌برنامه در نتفلیکس است یاد گرفت چطور از کمدی برای رسیدن به درد استفاده کند؛ و همکاران لی به او کمک کردند احساس آزادی کند و از دیدگاهش حمایت کردند.

لی می‌گوید: «شاید تنها راه روبرو شدن با مسئله این باشد که به‌طور جمعی اذعان کنیم، “هی، بیایید همه با هم به سایه نگاه کنیم و متوجه شویم مشکلی نیست.” این که تنها یا عجیب و غریب نیستیم یا مجبور نیستیم این‌همه شرم را تحمل کنیم. دست آخر، همه ما فقط امیدواریم کسی به ما نگاه کند، شفاف و برهنه، بدون روتوش و همچنان ما را بپذیرد.»

او در پایان با اشاره به این که «خصومت» به‌عنوان یک سریال کوتاه طراحی نشد، می‌گوید: «من می‌خواستم سریال درهرصورت پایان قطعی داشته باشد، اما ایده‌های زیادی برای ادامه داستان دارم. فکر می‌کنم اگر فصل دوم را داشته باشیم، راه‌های زیادی برای ادامه داستان دنی و ایمی وجود دارد. من یک ایده کلی خیلی بزرگ دارم که هنوز واقعاً نمی‌توانم به آن اشاره کنم، اما در حال حاضر سه فصل را در ذهن دارم.»

منبع: تایم، د رپ

تماشای سریال «خصومت» در نماوا