مهدی جعفری را بیشتر به‌عنوان مدیر فیلم‌برداری آثار سینمایی می‌شناسیم. او که مدیریت فیلم‌برداری فیلم‌هایی چون به‌وقت شام، دهلیز و آبادان یازده 60 را بر عهده داشته است، بعد از ساخت چند فیلم مستند و کوتاه، با ایستگاه اتمسفر اولین تجربه کارگردانی‌اش در سینمای بلند داستانی را ثبت می‌کند.
جعفری بعدازاین تجربه به سراغ 23 نفر می‌رود و مهارت‌هایش را در قصه‌ای متفاوت از بستر جنگ هشت‌ساله تحمیلی ترسیم محک می‌زند. این اثر که در جشنواره فجر هم با استقبال خوبی مواجه شد، بلوغ جعفری را در فیلم‌سازی به رخ کشید و نامش را با موفقیت به‌عنوان یک فیلم‌ساز دغدغه‌مند به ثبت رساند.
بااین‌حال، بین فیلم اول و دوم جعفری تفاوت‌های زیادی است. اولین فیلمش که در بخش خارج از مسابقه جشنواره فجر به اکران درآمد، درامی اخلاقی از زندگی مدرن بود و فیلم دومش، همان‌طور که گفتیم در میان فیلم‌های دفاع مقدس سینمای ایران قرار می‌گیرد. نگاه فیلم‌ساز هم در دو اثر بسیار متفاوت است. گرچه جعفری در هر دو فیلم، تمایلش برای خلق قهرمان را نشان می‌دهد، اما در ایستگاه اتمسفر به مقتضیات قصه‌اش، روی جامعه ایرانی و روابط آن در شکل کلی تمرکز می‌کند، حال‌آنکه در «23 نفر» روابط آدم‌های قصه در اردوگاهی عراقی و میان اسرای نوجوان محدودشده است.

همچنین بخوانید:
نقد و بررسی فیلم گیلدا- کافه خیال

ایستگاه اتمسفر روایتی سرراست و ساده

فیلم ایستگاه اتمسفر

ایستگاه اتمسفر قصه ساده و روانی دارد. وحید (محسن کیایی) و مرجان (آناهیتا افشار) شش ماه است که از هم جداشده‌اند، اما کسی از این ماجرا خبر ندارد. حادثه‌ای که در ابتدای روایت منجر به مرگ مرجان می‌شود، نه‌تنها مادرش را با حقیقت زندگی مشترک او روبرو می‌کند، بلکه خانواده‌اش را در وضعیت بغرنجی قرار می‌دهد.
آنچه در ایستگاه اتمسفر قابل‌ستایش است، همین قصه سرراست است. جعفری، با یک مقدمه کوتاه که کلیت روایت را ترسیم می‌کند، به سراغ حادثه اصلی می‌رود. در ایستگاه اتمسفر خبری از حاشیه رفتن و کش دادن بیهوده داستان نیست. در همین مقدمه، کوتاه، جعفری، کاراکترها و وضعیتشان را برای بیننده مشخص می‌کند و پرداخت شخصیت آن‌ها را به رویارویی آن‌ها با موقعیت بحرانی واگذار می‌کند.
بااینکه ایستگاه اتمسفر در فرمت روایت، وامدار سینمای اخلاق‌گرا و اجتماعی ایرانی است، اما در پرداخت مسیر متفاوتی در پیش می‌گیرد. جعفری هم در اولین فیلمش، به‌دروغ و پنهان‌کاری در روابط می‌پردازد، اما جوهره اثرش را روی این دروغ‌ها و تناقضات اخلاقی آدم‌ها پرورش نمی‌دهد. او به‌جای تزریق حس تعلیق در درام، بیننده را مستقیماً با بحران روبرو می‌کند و او را وادار می‌سازد مرحله‌به‌مرحله در مقابله با این بحران واکنش کاراکترها را پیش‌بینی کند.

پرداختی متناسب با روایت

ایستگاه اتمسفر

ایستگاه اتمسفر مشخصاً از تلاش جعفری برای گام برداشتن در مسیر سینمای قصه‌گو و داستانی می‌آید. این فیلم دغدغه اصلی‌اش را از زندگی و سازوکار روابط مدرن می‌گیرد اما در پرداخت به‌غایت کلاسیک است. همان‌طور که قصه فیلم ساده بسط می‌یابد و به پایان می‌رسد، پرداخت جعفری هم در عین سادگی و به‌دوراز هرگونه اغراق و اداواطوار شکل می‌گیرد.
مهم‌ترین تله‌ای که جعفری در اولین فیلمش پشت سر می‌گذارد همین پرداخت ساده است که در تناسب کامل با روایت قرار می‌گیرد. سابقه جعفری در فیلم‌برداری می‌توانست او را به سمت ساختن اثری ببرد که با قاب‌های زیبا و چشم‌نواز بصری، از قصه‌گویی بازدارد. اما او به‌خوبی توانسته همگام با فیلم‌نامه‌اش پیش رود و به‌جای اصرار بر خلق یک اثر فرمالیستی، قصه‌گویی و روایتگری را به بیننده عرضه کند.
تدوین هم به همین سادگی و آرامی پیش می‌رود. ریتم ایستگاه اتمسفر پرجوش‌وخروش نیست. خبری از کات‌های سریع و خلاقانه هم نیست. در عوض، ریتم روایت در تدوین منعکس می‌شود. تدوین به‌راحتی با روایت همراه می‌شود و به بیننده امکان می‌دهد شیمی روابط میان کاراکترها را دریابد.

بازی غیرقابل‌پیش‌بینی بازیگران در ایستگاه اتمسفر

ایستگاه اتمسفر

آناهیتا افشار که با بازی خوبش در ویلایی‌ها حسابی درخشیده بود، نقش کوتاهی در ایستگاه اتمسفر ایفا می‌کند. همین بازی کوتاه هم یکدست و روان است. به‌علاوه نشانه‌هایی در شیوه اجرای او وجود دارد که در همین حضور کوتاه بیننده را با نقشش همراه می‌کند.
محسن کیایی هم مدت‌هاست که سعی دارد از سایه نقش‌های طنزی که بازی کرده است رها شود. ایستگاه اتمسفر یکی از اولین بازی‌های او در نقش جدی است و باید اعتراف کرد که به‌خوبی از پس نقشش برآمده است. او به درک درستی از جایگاه شخصیت وحید و رابطه او با مادر همسرش رسیده است. کیایی سعی نمی‌کند با اغراق در بازی‌اش موقعیت بحرانی را به خورد بیننده بدهد یا او را با یک قهرمان روبرو کند. تلاش وحید برای خوب ماندن در موقعیت عجیبی که پیش رویش قرارگرفته است، تلاشی است آرام و انسانی و همین ویژگی‌های در بازی او هم جاری می‌شود.
ستاره درخشان ایستگاه اتمسفر بی‌شک رویا افشار است. افشار که سال‌ها در تئاتر درخشیده است، چند سالی است که با بازی‌های خوبش به سینما بازگشته است و در این فیلم هم در نقش مادر مرجان بازی بسیار جذابی ارائه می‌دهد. بازی افشار هم خالی از غلو زدگی است، اما به‌غایت باورپذیر است و درد و رنج مادری داغ‌دیده را به‌خوبی در جزئیات بازی‌اش نشان می‌دهد.

آفت سینمای اجتماعی

ایستگاه اتمسفر

ایستگاه اتمسفر هم به‌مثابه بیشتر آثار اخلاق‌گرا و اجتماعی چند سال اخیر سینمای ایران، از عدم انسجام در روایتش رنج می‌برد. این شاخه به شاخه پریدن و درگیر کردن مخاطب با انبوهی از بلایای اجتماعی در یک اثر سینمایی، آفتی است که جعفری هم در اولین فیلمش به آن دچار می‌شود.
در میانه درامی درباره آدم‌ها و روابطشان، خرده روایت‌هایی مثل مشکلات تولید و قاچاق به‌جز آشفته کردن روایت کلی به کارکرد دیگری نمی‌رسد. به‌علاوه شعارهای گل‌درشتی که درباره مضامین اخلاقی و اجتماعی هم در ایستگاه اتمسفر گنجانیده شده است، هم عدم انسجام روایت را یادآوری می‌کند و هم می‌تواند بیننده را پس بزند.
از سوی دیگر، ایستگاه اتمسفر با همه شرافتی که در مضمون و محتوا دارد، بیشتر شبیه یک فیلم تلویزیونی است.اساساً قصه فیلم پتانسیل تبدیل‌شدن به یک اثر سینمایی ندارد و درامی که برای یک فیلم سینمایی لاغر است با ریتم آهسته فیلم حوصله بیننده را سر می‌برد و او را از تفکر در لایه‌های درونی اثر که دغدغه‌های فیلم‌ساز را منعکس می‌کند بازمی‌دارد.
بااین‌حال، ایستگاه اتمسفر، همان‌طور که گفتیم، فیلم شریفی است و در میان این آثار پرسروصدای سینمای اجتماعی که با دادوبیداد و ایجاد تنش روانی، سعی در باورپذیر کردن قصه‌شان دارند، متفاوت و درخور تأمل است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.