مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

جنس بازیگری بیژن بنفشه‌خواه به گونه‌ای است که می‌توان تداعی همزمان جوکر(لطیفه‌گو) و کهن الگوی دلقک (کمدین) یا به نوعی یک بهلول مدرن را از بازی‌های او داشت. نوعی از سلوک در اجرا که امکان فرو رفتن در جلد شخصیت‌های جدی را برای او فراهم و  در عین حال مایه‌هایی پررنگ از مطایبه، فهم، بلاهت و درایت را در بازی معطوف به میمیک و اندام از او نمایه می‌کند.

از منظری دیگر نوع استخوان‌بندی و فیزیک بیژن بنفشه‌خواه و نیز اکت و جنب و جوش فراوان وی در اجرا که برآیندی از بدن نرم اوست، وی را در قیاسی نزدیک به باستر کیتون قرار می‌دهد؛ قیاسی که ارتباطی به کیفیت بازیگری یا محدوده تاثیرگذاری آنها در هنر بازیگری ندارد و صرفا برتافته‌ای از انعطاف فیزیکی این بازیگران محسوب می‌شود.

بنفشه‌خواه در مجموع بازیگری وابسته به میمیک است هرچند بخش مهمی از نقش‌های شوخ و شیرین او بازتابنده هنر وی در استفاده از اندامش بوده اما در کلیت نقش‌آفرینی‌های او بیشتر بازیگری را مشاهده کرده‌ایم که به خوبی از میمیک برای بازتاب احساسات لحظه‌ای نقش‌ها در دل سناریو استفاده کرده است.

آغاز شهرت

بنفشه‌خواه تا پیش از سریال این چند نفر چندان فرصتی برای بروز توانایی‌هایش را در بازی کمدی نداشت، اما ایفای نقش هژیر که کمتر احساسی برخورد می‌کند و در حلقه برادران ملنگ و مشنگش، منطقی‌تر به نظر می‌رسد این امکان را به بنفشه‌خواه داد تا همان جدیت همراه با ملاحت را چاشنی بازی خود کند و به قلب مخاطبان راه بیابد.

مسیر تثبیت

پس از موفقیت بنفشه‌خواه در سریال این چند نفر، او فرصت یافت تا در نقش همایون در سریال «بدون شرح» بدرخشد. همایون یک عکاس نسبتا نواندیش است که از بد روزگار مجبور به همکاری با هفته نامه‌ای زرد و خنثی به نام شهر قشنگ شده است. هفته نامه‌ای که مدیر مسئولش یک پیرمرد یکدنده سنت گراست که با آن تکه کلام دیجیتالم کو در جبهه مقابل نوگرایی فرید و همایون قرار گرفته است. بنفشه‌خواه در جدل‌های خود با فتحعلی اویسی بسیار موفق است و به خوبی استیصال و بدفرجامی یک عکاس تحصیل کرده را نشان می‌دهد؛ عکاسی که به دلیل شرایط زندگی ناگزیر از تحمل وضعیت نابه سامان همکاری‌اش با آن هفته‌نامه شده و مجبور است همه ذوق و ایده پردازی‌های خود را در درون محبوس کند.

استفاده از صورت برای ایجاد کمدی

یکی از مهم‌ترین توانایی‌های بنفشه‌خواه در بازی کمدی، استفاده درست و به موقع از تغییر حالت چهره یا انعطاف فیزیکی برای بازتاب عشق، مهربانی، صمیمیت، ترس، هیجان، خردورزی، متانت، جدیت و شوکه شدن است. بنفشه‌خواه با مهارتی دلنشین این احساسات را در تجربه‌های ارزشمندش در «مرد دو هزار چهره»، «پژمان»، «قهوه تلخ»، «ساختمان پزشکان»، «لیسانسه‌ها» و «فوق لیسانسه‌ها»، «شش قهرمان و نصفی»، «روزهای بد به در»، «بمب خنده»، «جناب عالی» و «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» بازنمایی کرده است تا به یک کمدین باهویت بدل شود؛ بازیگری که مرز دقیق اغراق و کاریکاتور در بازی کمدی را لحاظ می‌کند و با سادگی دلنشینی می‌تواند نماینده‌ای مهم برای شناسه کردن ویژگی‌های کهن الگوی دلقک باشد.

در عین حال بنفشه‌خواه صرفا به حضورهای کمدی بسنده نکرده است و در تجربه‌هایی چون مستوران، راه طولانی و سر به راه توانسته تا بازی‌های اقناع کننده‌ای را در قالب شخصیت‌های جدی همراه با مطایبه یا شوخ طبعی خاص داشته باشد تا خود را به عنوان بازیگری با استانداردهای مشخص معرفی کند که اوج این تلاقی فانتزی گونه در ترکیب جدیت و ملاحت را می‌توان در بازی او در «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» مشاهده کرد که در موقعیتی بهتر و به صورتی مجزا در مطلبی دیگر این نقش‌آفرینی را ارزیابی خواهم کرد.

تماشای «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» در نماوا