مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

در صحنه‌ای از استاپ موشن بریتانیایی «خانه» (The House) که از ۱۴ ژانویه ۲۰۲۲ از نتفلیکس پخش ‌شد، دختربچه‌ای به نام میبل در راهروی یک عمارت جرجی قدم می‌زند، درحالی‌که فرشِ با طرح گل رز که راهرو را پوشانده است، به‌آرامی زیر پای او می‌لرزد. این فیلم انیمیشن آنتولوژی که در سه فصل با عناصر ریشه‌دار وحشت روان‌شناختی تقسیم شده، پر از چنین جزئیاتی ظریف و لذت‌بخش است. فیلم گواهی بر ضرورت‌های توان‌فرسا، چالش‌ها و درنهایت، پیروزی انیمیشن استاپ موشن است.

«خانه» تولید نکسس استودیوز، یک کمدی سیاه است که داستان یک عمارت و افرادی را که در سه مقطع زمانی در آن زندگی می‌کنند دنبال می‌کند. متن نوشته اندا والش، نمایشنامه‌نویس ایرلندیِ برنده جایزه تونی است و فصل‌ها که به‌سادگی «I»، ««II و «III» نام‌گذاری شدند، ساخته چهره‌های شاخص حوزه انیمیشن‌ استاپ موشن مستقل هستند. اِما دو سواف و مارک جیمز رولس فصل اول را کارگردانی کردند که داستان آن در دهه ۱۸۰۰ روی می‌دهد و زندگی یک خانواده فقیر در خانه جدید خود را دنبال می‌کند. ریموند، پدر خانواده با مردی به‌ظاهر خیرخواه و مرموز ملاقات می‌کند که قول می‌دهد به او و خانواده‌اش کمک کند، اما خانواده به‌زودی متوجه می‌شود خواسته‌ها و تمایلات، شاید همیشه شما را به‌جایی نرساند که انتظارش را دارید.

استاپ موشن خانه

نیکی لیندروت فون بار، در فصل دوم، روایت را به دوران معاصر می‌آورد، جایی که یک پیمانکار به‌سختی تلاش می‌کند خانه را بفروشد، اما برخی مهمانان ناخواسته برنامه‌های دیگری دارند. فصل سوم و پایانی به کارگردانی پالوما بائسا، تماشاگر را به آینده‌ای دیستوپیایی می‌کشاند، زمانی که خانه، تنها ساختمان بازمانده در منظره‌ای غوطه‌ور در یک سیل جهانی است. رزا، صاحب‌خانه جوان مصمم است در خانه‌ی در حال فروپاشی محبوب خود بماند و آن را به شکوه سابق خود بازگرداند، اما نگاه غیرواقع‌بینانه رزا، چشم او را به روی تغییرات اجتناب‌ناپذیری که در راه است و آنچه اهمیت بیشتری دارد، بسته است.

جرقه ایده کلی داستان «خانه» که بازیگران تحسین‌شده‌ای شامل هلنا بونهام کارتر، متیو گود، ویل شارپ و میا گاث جزو صداپیشه‌های آن هستند، در جلسه‌ای در سال ۲۰۱۹ زده شد، زمانی که شارلوت باواسو یکی از بنیان‌گذاران نکسس استودیوز و تهیه‌کنندگان «خانه»، چهار کارگردان را به ناهار دعوت کرد تا درباره یک پروژه مشترک گفت‌وگو کنند. یکی از اولین چیزهایی که کارگردانان به آن رسیدند، پی‌رنگی بود که یک داستان نسلی را از دریچه یک خانه روایت می‌کرد. پس از آن بود که عمارت سه‌طبقه‌ای که به مرکز آنتولوژی تبدیل شد، شروع به شکل‌گیری کرد. بائسا می‌گوید: «در انیمیشن، شما همه‌چیز را از هیچ خلق می‌کنید، بنابراین کار الکساندرا واکر، طراح صحنه ما در طراحی ظاهر کلی “خانه” خیلی مهم بود. ما همه با هم کار کردیم تا نوع معماری خانه شکل بگیرد و راضی شویم همان خانه‌ای است که می‌تواند هر یک از داستان‌های مختلف ما را در خود جای بدهد.»

استاپ موشن خانه

وقتی اولین بار این عمارت می‌بینیم، روی یک تپه، در بین هکتارها زمین‌های سرسبز قرار دارد. ساختار اصلی این خانه‌ی باابهت – با شومینه و ترق و تروق آتش در آن، راهروهای بزرگ و مبلمان روکش‌دار – از چوب بود و بعد در عناصری دست‌ساز از نمد، پارچه و پشم پیچیده شد. در ادامه از موادی با بافت لطیف و پرزدار استفاده شد تا عروسک‌ها و دکورها به فصل اول یک ویژگی بصری خاص ببخشد.

عمارتِ با دقت ساخته‌شده، خانه جدید یک خانواده چهارنفری می‌شود. چیزی نمی‌گذرد که ریموند، پدر خانواده معامله عجیبی با یک معمار عجیب و غریب انجام می‌دهد که به آن‌ها پیشنهاد می‌دهد برایشان خانه‌ای شاهانه بسازد، اما نه بدون یک درخواست: خانواده هرگز نباید به کلبه روستایی قشنگ خود برگردد. عمارت جدید مکانی عجیب اما لوکس است: غذاها از مکانی نامرئی ظاهر می‌شوند و توسط آشپزهایی پخته می‌شوند که دیده نمی‌شوند و وقتی آخرین نور روز از آسمان محو می‌شود، چراغ‌ها به‌طور خودکار روشن می‌شوند. گاهی اوقات، به‌راحتی می‌توان فراموش کرد که همه‌چیز در این دنیا از پشم و پارچه ساخته شده است، سبکی که امضای سواف و رولس را دارد و در کل پروژه‌های انیمیشن استاپ موشن خود از آن استفاده می‌کنند.

استاپ موشن خانه

این دو نفر که به خاطر انیمیشن کوتاه تحسین‌شده «این کیک باشکوه» و عروسک‌های کچه‌ایِ سر پیازی که خودشان می‌سازند، شهرت دارند، تحقیقات تاریخی زیادی برای ارجاعات مربوط به لباس و معماری انجام دادند. درحالی‌که عروسک‌های «خانه» ساخته شرکت مکینون اند ساندرز هستند، شخصیت‌های داستان اول، زیبایی‌شناسی نمونه‌هایی را که سواف برای پروژه‌های قبلی خلق کرده بود حفظ کردند – چشم‌های کوچک با سرهای بزرگ و پرزدار که انگار با باران ریز، نمناک شده‌اند. در همان حال که داستان به‌ شکل فزاینده‌ای نامتعارف می‌شود، نسبت‌های عجیب و غریب عروسک‌ها، لحن تاریکِ داستان‌سرایی گوتیک را بیشتر می‌کند.

آتش، یکی از انگشت‌نماترین چیزها در استاپ موشن، همراه با عناصری مانند مه، باران و غبار، نقش مهمی در چند صحنه گویای فصل اول دارد و این در حالی است ‌که انیمیشن بر تونالیته متغیر داستان تأکید می‌کند. شعله‌های آهسته و لرزان، وقتی ریموند اولین بار یک کنده را در شومینه می‌سوزاند، نرم‌تر از آتش عنان‌گسیخته و خروشان است که بعداً خانه عروسک محبوب میبل را می‌سوزاند.

استاپ موشن خانه

سواف می‌گوید: «جلوه‌های آتش یک همکاری واقعی بین توبیاس فوراکر، کارگردان انیمیشن، مالکوم هدلی، فیلمبردار و ما بود. می‌دانستیم که می‌خواهیم جلوه‌ها را در صحنه اجرا کنیم. توبیاس یک سیستم انیمیشن برای شعله‌های آتش ایجاد کرد و مالکوم لامپ‌ها را برای خلق جلوه سوسوی آتش برنامه‌ریزی کرد.» درحالی‌که داستان از واقعیت فاصله می‌گیرد و در یک رؤیای تب‌آلود فرو می‌رود، سطح جزئیاتی که برای ساخت دنیای فیلم به کار رفته است، آنتولوژی را استوار و فوراً باورپذیر می‌کند.

خودِ خانه در فصل دوم به طرز چشمگیری تغییر می‌کند؛ حالا دیگر بالای تپه نیست، در عوض در یک چهارراه شلوغ در دوران معاصر قرار دارد. ما با یک پیمانکار، یک موش انسان‌نما آشنا می‌شویم که ناامیدانه می‌کوشد خانه‌ را که تازه بازسازی کرده است، بفروشد، اما درگیر هجوم بی‌امان سوسک‌های چرم‌خوار و یک زوج عجیب می‌شود که حاضر به ترک خانه نیستند. بار که به خاطر فیلم‌های کوتاه برنده جایزه خود مانند «خانه حمام»، «بار» و «چیزی برای به یاد سپردن» شناخته می‌شود، می‌گوید: «می‌خواستم با الهام از دیوید لینچ و داستان‌های آپارتمانی غیرعادی با موضوع انزوا مانند “مستأجر” و “تنفر”، یک تریلر وهم‌آور و ابزورد با پس‌زمینه بازار داغ کنونی املاک و مستغلات بسازم. این قصه درباره جنون است که از درون می‌آید، اما در عین حال در جامعه‌ای اتفاق می‌افتد که خودش کاملاً دیوانه است، جایی که اساسی‌ترین نیاز ما به سقف بالای سرمان، با ثروت اجتماعی و مادی یعنی یک نشانگر طبقاتی، مرتبط شده است.»

استاپ موشن خانه

بار همراه با نیکلاس نیلسون، کارگردان هنری فضای داخلی خانه را به‌ شکلی تغییر داد که با نوعی زیبایی‌شناسی بی‌روح همراه باشد، آشپزخانه‌ای با طرح جزیره، پیچیده‌شده در سنگ مرمر کارارا وارداتی، کابینت‌های چوبی به سبک اسکاندیناوی و نورپردازی به شیوه نمایشگرهای تلفن‌های همراه. او می‌گوید: «می‌خواستم فضای داخلی بازتاب یک سبک مدرن و مجلل باشد، اما در عین حال بنجل و کمی ناامیدانه به نظر برسد. من و نیکلاس تحقیقات زیادی روی برنامه‌های تلویزیونی مانند “MTV Cribs” و “پابه‌پای خانواده کارداشیان” انجام دادیم.»

درحالی‌که داستان از اشارات یأس‌آور که شالوده گوتیک فصل اول بود، پیش می‌رود، بینش هنری بار، فضایی معاصر و در عین حال طاقت‌فرسا خلق می‌کند. استیصال قهرمان داستان و حس شوخ‌طبعی خشک که داستان را نقطه‌گذاری می‌کند، خود را در جزئیات دقیق نشان می‌دهد: نور سفید افسرده‌کننده‌ی دفتر پیمانکار در زیرزمین که حال و هوای ملال‌آور را تشدید می‌کند، یا مجسمه موش طلایی در راهرو که لحنی ابزورد ایجاد می‌کند. بار می‌گوید: «خوشحالم دو داستان اول ازنظر تونالیته و سبک هنری بسیار متفاوت هستند، هرچند ما با عناصری مشابه از طنز، ابزورد بودن و وحشت بازی می‌کنیم. داستان مارک و اما به شکل تاریکی، زیباست و داستان من کمی خشن‌تر است و از جزئیات افسرده‌کننده معاصر برای خلق حال و هوایی ناخوشایند استفاده می‌کند.»

استاپ موشن خانه

از آنجا که بخش زیادی از مرحله پیش‌تولید در دوران قرنطینه به خاطر کووید ۱۹ اتفاق افتاد، جزئیات بصری دکور‌ها و عروسک‌ها باید از طریق طراحی‌ها، نقاشی‌‌ها و برگزاری جلسات از طریق زوم منتقل می‌شد. با وجود چالش‌های یک بیماری همه‌گیرِ خروشان، گروه سازنده فیلم اطمینان حاصل کرد برخی از عناصر خانه در سه فصل یکسان باقی بماند، مانند راهروی ورودی و راه‌پله‌ای که هنوز قابل تشخیص است، حتی اگر خانه اطراف آن تغییر کرده باشد.

در داستان سوم، خانه فرو ریخته و در چشم‌اندازی آخرالزمانی غرق شده است؛ سیل باعث شده است سطح آب تا حد زیادی بالا بیاید و خانه را احاطه کند، اما رزا، صاحب‌ خانه که گربه‌ای انسان‌نماست، مصمم است عمارت را نجات دهد. بائسا که برای فیلم کوتاه برنده جایزه بفتا «دو نظر متفاوت»، دکورهایی به همین اندازه رمزآلود خلق کرد، می‌گوید: «در داستان من، مجبور بودیم لایه‌هایی از رنگ و بافت بسازیم، حسی از فرسودگی و کهنگی که حاصل کار تیمی خارق‌العاده از نقاشان و مدل‌سازان بود. برای این که حق مطلب درمورد آن دکورها ادا شود، جیمز لوئیس، فیلمبردار من با نور ملایم و فیلترها کار زیبایی را انجام داد تا یک فضای رؤیایی شگفت‌انگیز را به تصویر بکشد.» هم‌زمان با آن که لوئیس صفحه را با مه روشن به رنگ گل رز پُر می‌کند، سبک قصه‌گویی طاقت‌فرسا و گاهی خفقان‌آورِ دو فصل اول در فصل سوم، سبک می‌شود.

استاپ موشن خانه

لطافت بافت‌های به کار رفته در این داستان – آب گل‌آلود شیر، چسب کاغذدیواری که رزا مخلوط می‌کند و کاغذدیواری‌هایِ با طرح گل مینای ورآمده در اتاق‌ها – اشاره به جادوگری خلاقانه‌ای دارد که در قلب این انیمیشن استاپ موشن نهفته است. تک‌تک عناصر فیلم با عشق و علاقه ساخته دست است و بعد به شکلی خستگی‌ناپذیر با قرار دادن و تغییر موقعیت در پشت دوربین، زنده می‌شود. یازده انیماتوری که به «خانه» جان بخشیدند، اغلب مجبور بودند برای انجام کار با چالش‌های کوچک روبرو شوند. بائسا می‌گوید: «در فصل سوم، ابعاد عروسک‌ها ایجاد می‌کرد برخی از دکورهای ما بسیار بزرگ باشند. این باعث شد انیماتورها برای دسترسی به عروسک‌ها با معضلات جالبی روبرو شوند. آن‌ها اغلب از درهای کوچک رد می‌شدند یا از نردبان‌ها بالا می‌رفتند تا به گربه‌ها برسند.»

شاید جذابیت دست‌ساز بودن و این حس که هر چیز روی پرده از اشیاء واقعی و بسیار ملموس ساخته شده، باعث محبوبیت اخیر انیمیشن‌ استاپ موشن شده است که ظاهراً در لحظه‌‌ای خاص قرار دارد. با بازگشت کارگردانانی مانند وس اندرسون به این حوزه با «جزیره سگ‌ها»، فیلم‌های کوتاهی مانند «رابین رابین» که از نتفلیکس سر درمی‌آورند و تولید پروژه بسیار مورد انتظار «پینوکیو» – که گیرمو دل تورو یکی از کارگردانان آن است – حتی می‌توان استدلال کرد استاپ موشن با وجود فرآیند هنری طاقت‌فرسای خود در دورانی طلایی قرار دارد.

استاپ موشن خانه
هلنا بونهام کارتر

فوراکر کارگردان انیمیشن فصل اول خانه می‌گوید: «حالا بیش از هر زمان دیگری در تاریخ سینما استاپ موشن تولید می‌شود. اینجا یک شی واقعی است که زنده می‌شود – چیزی که تماشاگر حس می‌کند که می‌تواند آن را لمس کند؛ به‌وضوح بی‌جان است، بااین‌حال تماشاگر شاهد است که حرکت می‌کند و به‌ظاهر جان دارد. اگر خوب اجرا شود، نوعی کیمیاگری است که همیشه برای بینندگان طنین‌انداز است.» بار می‌گوید این عرصه خود را در معرض اشتباهات صادقانه و «آسیب‌پذیری نقص» قرار می‌دهد که احساسات را برمی‌انگیزد – چیزی که تقریباً هرگز در دنیای پر زرق و برق و با وضوح بالایِ تصویر تولیدشده توسط کامپیوتر (CGI) جایی ندارد.

استاپ موشن خانه

سواف می‌گوید: «شاید این مسئله با تمایل شدید به اصالت که در سایر جنبه‌های جامعه نیز آشکار است، همخوانی دارد. مردم بیشتر به چیزهایی علاقه دارند که دست‌چین شده‌اند، هرچند ناقص، اما منحصربه‌فرد هستند. این روزها حس تازه‌ای از قدردانی نسبت هنر و مهارت وجود دارد. مردم نان خمیر ترش ارگانیک با رویه ضخیم می‌خواهند، نه نان سفیدِ به‌دقت بریده‌شده در یک کارخانه‌. مورد اول ممکن است طعم خاصی داشته باشد و درست کردن آن چالش‌برانگیزتر باشد، اما در پایان خیلی مفیدتر است.»

منبع: آی آن دیزاین (ریتوپریا باسو)

تماشای فیلم «خانه» در نماوا