مجله نماوا، نغمه خدابخش

بی‌شک حضور بازیگرانی چون شهاب حسینی اولین و مهم‌ترین دلیل جذب مخاطب برای تماشای فیلم «هزارتو» و موفقیت در زمان اکران عمومی است. اميرحسين ترابی برای اولین ساخته سینمایی خود موضوعی کنجکاوی‌برانگیز انتخاب کرده هر چند در خلاصه داستان یک خطی اشاره‌ای به آن نکرده و تعریفی کلی از فیلم ارائه می‌دهد: «زندگی یک هزارتوی پیچیده‌ است همه آدم‌ها دنبال راهی برای فرار هستند اما…»

آغاز فیلم نقطه عطف قصه است.
سرگردانی، استیصال و اضطراب پدر به خاطر گم شدن فرزندش یک شروع هیجان‌انگیز و ملتهب، یک گره‌افکنی اساسی که توجه بیننده را به خود جلب کرده و او را برای پیگیری قصه‌ای پرتنش آماده می‌کند اما همه ماجرا این اتفاق نیست. ناپدید شدن کودک سرآغازی‌ست برای پی بردن به حقایق پنهان.

طبیعی است که با گم شدن کودک نزدیکان خانواده درگیر ماجرا شده و در کنار هم جمع می‌شوند. تقابل آدم‌ها با یکدیگر در این موقعیت بحرانی بهانه‌ای می‌شود تا ناگفته‌ها گفته و آن‌چه شخصیت‌ها سال‌ها در روابط‌شان پنهان کرده‌اند فاش شود.

روایت به خوبی آغاز می‌شود. گزارش گم شدن کودک به پلیس توسط پدر، نگرانی از چگونگی اطلاع دادن مادر لحظات نفس‌گیری را به وجود می‌آورد در حین تلاش برای یافتن کودک، شخصیت‌ها آرام آرام شروع به برون‌ریزی کرده و هر یک به دنبال مقصر این اتفاق می‌گردند و تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازند. کارگردان سعی دارد نشان دهد که کودکان چگونه قربانی روابط آدم بزرگ‌ها می‌شوند.

کارگردان با حفظ ریتم و اطلاعات قطره‌چکانی در ابتدای روایت سعی در کنجکاو کردن مخاطب دارد و با ایجاد تعلیق‌هایی که در طول قصه به کار می‌برد ذهن مخاطب را در هر لحظه به یکی از شخصیت‌ها به جرم بچه دزدی معطوف کند.

«هزارتو» قصد دارد پیچیدگی‌های یک اتفاق را در زندگی به تصویر بکشد و با پیشرفت قصه رازهایی از روابط شخصیت‌های اصلی فیلم را برملا کند، رازهایی که شخصیت‌ها مدت‌ها آنها را مخفی نگه داشته‌اند بدین شکل ماجرا هر لحظه پیچیده‌تر شده بحران دراماتیک گسترده‌تر و هزارتویی به معنای واقعی شکل می‌گیرد.

«هزارتو» به موضوعاتی از قبیل بحران عاطفی زندگی مشترک، خیانت،عشق، تنفر، مصلحت، عذاب وجدان و انتقام اشاره دارد و درنهایت در یک غافلگیری نشان می‌دهد چگونه آدم‌ها از موقعیت پیش آمده به نفع خود استفاده می‌کنند و مهم نیست آن فرد چه نسبت نزدیکی با کودک ربوده شده و خانواده داشته باشد!

سوال‌ها، تعلیق‌ها و گره‌های نامعلومی که در طی روایت شکل می‌گیرد تا حدی ریتم روایت را کند کرده و باعث دور شدن ذهن بیننده از موضوع اولیه، گم شدن کودک، می‌شود اما با گره‌گشایی نهایی و اعتراف شخصیت اصلی یعنی پدر خانواده به حقیقت اتفاقی که سال‌ها پیش افتاده مخاطب را غافلگیر می‌کند.

از دیگر نکات قابل توجه فیلم پایان‌بندی باز آن است؛ دوربین بر فراز کلان شهر آهسته حرکت کرده و فرصت فکر کردن و نتیجه‌گیری درباره آن‌چه در روایت به تصویر کشیده شده است را به بیننده می‌دهد.

تماشای این فیلم در نماوا