مجله نماوا، رضا صائمی

در همین ابتدا باید اشاره کنم که نگارش بلیط به جای بلیت در این متن به دلیل استفاده خود فیلم از این رسم‌الخط در تیتراژ و پوستر فیلم است. فیلمی به کارگردانی داریوش فرهنگ که به خاطر عنوانش هم که شده در حافظه سینمایی ما حک شده است. قصه آن البته قصه و غصه سینماست که در فیلم‌های دیگری هم که خود سینما یا سینماگر را به کانون اصلی درام بدل کرده می‌توان مشابه آن را پیدا کرد. «دو فیلم با یک بلیط» واجد یک روایت دوگانه است که به آن «فیلم در فیلم» هم می‌گویند. به این معنا که تماشاگر به تماشای فیلمی درباره ساخت یک فیلم و فراز و نشیب‌هایش می‌پردازد. در اینجا قصه از این قرار است که یک کارگردان بعد از سال‌ها از آمریکا برگشته تا نخستین فیلم خود را بسازد. هنرپیشه اول مرد فیلم بر اثر سانحه‌ای نمی‌تواند به کارش ادامه دهد. فیلم باید به موقع به جشنواره برسد و کارگردان بعد از جستجوی بسیار، فروشنده دوره‌گردی را پیدا می‌کند که شباهت زیادی به هنرپیشه فیلم دارد. کارگردان تصمیم می‌گیرد از وجود فروشنده دوره‌گرد در فیلم استفاده کند. از سوی دیگر هنرپیشه اول زن درگیر مسائل خانوادگی است و قصد سفر به آمریکا را دارد. داریوش فرهنگ پیش از این در سریال «سلطان و شبان» هم که اتفاقا مهدی هاشمی بازیگر اصلی آن بود از همین تم بهره برد که به شدت مورد توجه مخاطب قرار گرفت و به یکی از محبوب‌ترین سریال‌های تلویزیونی بدل شد. بدون شک امتیاز ویژه هر دو کار را باید در بازی درخشان مهدی هاشمی جستجو کرد که عملا دو نقش را در هر دو ایفا می کرد.

«دو فیلم با یک بلیط» در واقع فیلمی درباره سینما و آدم‌هایش و مناسبات حرفه‌ای و انسانی در این حوزه است. از آنجا که خود سینما و ماهیت و هویت آن نه صرفا قصه‌هایی که روایت می‌کند جذاب است فیلم‌هایی از این دست مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد. فیلم‌هایی که به رمزگشایی از عالم سینما و آدم‌های سینما پرداخته و به درون این پرده جادویی راه می‌یابند. آن‌چه که در این فیلم بیش از هر چیز به نقطه کانونی قصه بدل می‌شود شخصیت و کاراکتر بازیگر آن است که چالش‌های خانوادگی او دستمایه روایت داستان قرار گرفته است. گرچه هر دو سویه قصه یعنی هم قصه فیلم و هم قصه فیلمی که درون فیلم در حال ساخت است تخیلی و انتزاعی است اما آن لایه درونی قصه که به زندگی بازیگر اصلی می‌پردازد سویه رئالیستی‌تر پیدا کرده و به نوعی رویکردی مستندگونه پیدا می‌کند. گویی مخاطب مدام در مرز واقعیت و خیال و فانتزی در نوسان است و به واسطه مواجهه با همین موقعیت دوگانه است که مصائب سینما و بازیگری و فیلمسازی آشکار می‌شود. از این حیث فیلم به شکل توامان دست به آشنایی‌زایی و آشنایی‌زدایی زده و در عین حال که مرز بین زندگی واقعی و خیالی را به میانجی قصه خود بازنمایی می‌کند از شباهت سینما به زندگی هم پرده برمی‌دارد. در واقع «یک فیلم با دو بلیط» حدیث نفس فیلمساز و روایتی است از این‌که زندگی مثل سینماست و سینما عین زندگی‌ست.

تماشای این فیلم در نماوا