مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا

سینمای وحشت یا همان گونه (ژانر وحشت) برخلاف آنکه جزو محبوب‌ترین گونه‌های سینمایی محسوب می‌شود در سینمای ایران چندان مورد توجه کارگردانان قرار نگرفته است. در سال‌های اخیر فیلم‌هایی چون «آن شب» به کارگردانی کوروش آهاری و «پوست» ساخته برادران ارک و پیشتر فیلم‌هایی چون «شب بیست و نهم» به کارگردانی حمید رخشانی، «خوابگاه دختران» ساخته محمد حسین لطیفی و« اقلیما» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور بضاعت اندک سینمای ایران در این گونه جذاب سینمایی رانشان می‌دهند. آن هم زمانی که بدانیم در فرهنگ شرق خاصه ایران باور به موجوداتی چون جن، آل، بختک و…که می‌تواند دستمایه فیلم‌ها و سریال‌های زیادی باشد در باور و اندیشه و فرهنگ ایرانی جایگاهی انکار ناشدنی دارد. اما چرا این‌قدر سهم این گونه‌ی سینمایی با توجه به بضاعتی که در باور ما ایرانی‌ها نسبت به موجودات ماورایی و غریبه وجود دارد ناچیز است. شاید بخشی از این امر ناشی از کمبود منابع مکتوب و نوشتاری در حوزه ادبیات داستانی از گذشته تاکنون باشد. چرا که بخش عمده ای از این باورها نشات گرفته از ادبیات شفاهی است که نسل به نسل به آیندگان منتقل شده است.

حال به هر دلیلی سینمای ایران بیشتر درگیر گونه اجتماعی است (هر چند به شخصه معتقدم عدم گرایش فیلمسازان به سمت تولید آثاری با محتوای ترس و وحشت بیشتر ناشی از عدم داشتن اعتماد به نفس برای ساخت این آثار در نزد کارگردانان و البته سرمایه‌گذران و تهیه‌کنندگان و فقدان دانش کافی در این حوزه است). در این میان ساخت فیلمی در این گونه مهجور مانده سینمای ایران جسارت می‌خواهد چراکه تماشاگر عادت کرده به فیلم‌های سینمای وحشت هالیوود کمتر تمایلی به دیدن فیلم‌های وحشت داخلی دارد. ارسلان امیری با کارگردانی فیلم «زالاوا» نشان داد که هم جسارت کافی برای این کار را در مقام نخستین فیلم بلند سینمایی و هم البته دانش و هوش لازم برای بومی کردن این گونه سینمایی را دارد.

اتفاق مهم در فیلم «زالاوا» نه در ارایه ترس و وحشت بومی شده که در بیان و تحلیل آن چیزی است که از قرون گذشته در قالب و ظاهر واقعیت اما درونی خرافه و فاقد ارزش در میان فرهنگ‌ها و قومیت‌های مختلف ریشه دوانده است. این که جهل و نادانی بر آمده از این خرافه آنچنان در باطن ساده‌لوحان ریشه دارد که نه حتی زور و نه حتی علم و تحصیل کرده یارای تقابل با آن را ندارند.
فیلم سه شخصیت اصلی دارد که تحلیل مختصر هر یک  می‌تواند کلید درک جهان فیلم «زاوالا» باشد.

«آمردان» (پوریا حیدری‌سام):
آمردان  یک جن‌گیر محلی است که اهالی روستای دور افتاده و کوهستانی سال‌هاست با  دانش جن‌گیری او خو گرفته‌اند و او را باور دارند. او را می‌توان نماینده بخش خرافی فیلم دانست که نسبت به آنچه که انجام می‌دهد ایمان و یقین دارد. آمردان در «زالاوا» یک شیاد و فرصت‌طلب معرفی نمی‌شود او حقیقتا نگران حال و احوال مردم روستاست نگاه کنید وقتی از بازداشتگاه فراری داده شد دوباره به جهت کمک به اهالی روستا خود را در تیررس استوار احمدی قرار می‌دهد.

«ملیحه» (هدی زین‌العابدین):
یک پزشک جوان و همزبان اهالی روستا است که تلاش می‌کند ریشه بیماری پیسی را با انجام آزمایش‌های علمی کشف کند و به مردم بفهماند که ریشه این اتفاق نه درباور به وجود جن است که ریشه‌های علمی دارد. ملیحه نماینده بخش  تحصیل کرده و با دانش روستا محسوب می‌شود. او لحن و بیانی مهربانانه دارد به همین جهت هم جایگاه محترمی در میان اهالی روستا دارد. هر چند آنچه که او باور دارد با باور اهالی روستا در تقابل قرار می‌گیرد.

«استوار احمدی» (نوید پورفرج):
استوار احمدی نماینده بخش قدرت و اقتدار جامعه روستایی است که می‌داند باور به جن  در نهایت یک امر خرافه است او تلاش می‌کند با اتکا به قدرتی که دارد هرچند خشن نسبت به باورهای خرافه اهالی روستا هشدار دهد.
با کمی دقت در شخصیت های آمردان، ملیحه و استوار احمدی و نوع حضورشان در فیلم می‌توان دریافت کارگردان بدون هیچ پیش‌داوری نسبت به عملکرد این سه در فیلم آن‌ها را در نهایت قربانی باورهای خرافی می‌داند. از طرف دیگر اهالی روستا در پایان فیلم به جشن و پایکوبی می‌پردازند غافل از اینکه بزرگترین قربانی خرافه‌باوری آنها هستند که هم صورتشان در معرض بیماری است و هم باطنشان غرق در جهالت.

تماشای «زالاوا» در نماوا