مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

از سریال «همسران» تا به امروز، هویت برساخته رامبد جوان در رسانه‌های تصویری ایران بیشتر یک کمدین آرت پر اکت است که یکجا بند نمی‌شود و ورجه وورجه فراوانی در نقش‌آفرینی‌هایش دارد. این جنس از بازی فیزیکال که نسخه‌ای تقلیل یافته از جیم کری است سبب شده تا رامبد جوان چه در عرصه کارگردانی و بازیگری و چه در مقام مجری تداعی‌گر فردی باشد که به کمدی بزن بکوب بسیار علاقه دارد.

به واقع جنس کمدی که جوان به آن علاقه دارد برآمده از شیمی جدل و کنش است؛ بدین معنا که او در بخش مهمی از نقش آفرینی‌های پررنگ کمدی‌اش شمایلی از یک مرد بازیگوش و پرجنب و جوش را نمایه می‌کند و در پس همه واکنش‌هایش نوعی بی‌خیالی و رهایی ملنگ گونه قابل مشاهده است.

از این منظر کارنامه رامبد جوان را باید در سه عرصه کارگردانی، بازیگری و اجرا مورد نظر قرار داد و نقاط اوج و مشهور کارنامه او را بازبینی مجددی داشت. در مطلب حاضر به بهانه ایفای نقش بشیر کشاورز در فیلم «چپ، راست» با هم مروری به کارنامه رامبد جوان در سه عرصه پیش‌تر گفته شده خواهیم داشت.

الف/ کارگردانی

رامبد جوان در عرصه کارگردانی بسیار به سناریو وابسته است. به واقع او کارگردانی است که پاس‌های درون سناریو را با هوشمندی به گل تبدیل می‌کند و می‌تواند حلاوت و حرارت سکانس نگاشته شده در سناریو را هنگام اجرا دوچندان کند. مثال‌های بی‌شماری از این شورانگیزی و وجد اجرایی را می‌توان در مجموعه‌ای از سکانس‌های به یادگار مانده در فیلم‌ها و سریال‌های کارگردانی شده از سوی رامبد جوان به عینه دید که در ادامه به ۳ فیلم و سریال مشهور او اشاره می‌کنم.

گم‌گشته

اقبال عمومی به سریال «گم‌گشته» گشاینده سرفصلی جدید به روی تولید سریال‌های مناسبتی ویژه ماه رمضان بود. تفاوت ماهوی ژانر عرفانی و جدی سریال با رویکرد تثبیت شده کمیک از سوی رامبد جوان سبب شد تا بسیاری از کارگردانی او در این سریال شگفت‌زده شوند. به واقع شیمی برساخته از کنش‌های کمیک جوان چنان عرصه نگرش به او را تحت‌الشعاع قرار می‌داد که باور ساخت سریالی در این اندازه معناگرا توسط جوان حتی اکنون نیز که دو دهه از ساخت و پخش آن می‌گذرد کمی غیرمنتظره باشد. این ابهامات به طور خاص در ویژه  برنامه شبکه سه برای عید فطر از سوی مجری برنامه پس از قسمت پایانی این سریال مطرح شد و رامبد جوان که در آن برنامه حاضر بود با آن میزان از بیش فعالی و شور و نشاط وافرش که به قول عامیانه یکجا بند نمی‌شد پاسخی درخور به آن ابهامات داد و این موضوع را مطرح کرد که هر وجد و کنش و تعلیق و هیجانی که در دل این سریال وجود دارد از سوی او در سطحی بالاتر از آنچه در سناریو بوده به مرحله اجرا درآمده است تا این سریال در خاطرات تثبیت شده‌اش به عنوان تجربه‌ای جذاب از پیوند تعلقات معرفتی و سلوک زیستی مردم شریف ایران در یادها بنشیند.

پسر آدم دختر حوا

هر هنرمندی را می‌توان با یک شاخصه به یاد آورد؛ رامبد جوان نیز با شاخصه بزن بکوب و اکت پرکشش جاری در آثارش شناخته می‌شود. فیلم سینمایی «پسر آدم دختر حوا» نزدیک‌ترین نسخه به ماهیت کاراکتری رامبد جوان بود که شیمی ارتباطی دو وکیل جوان و جدل و کنش‌های تام و جری گونه آن‌ها را در چارچوبی همسان با شخصیت درونی جوان قرار می‌داد. به واقع این فیلم به بهترین فرصت برای رامبد بدل شد تا بتواند نوع نگرش خود به زیرشاخه‌های ژانر کمدی را به مخاطبان نشان دهد. در این فیلم هم بزن بکوب بود و هم تعقیب و گریز؛ موقعیت‌های کمیک هم برآمده از تضاد خلق و خویی بود و هم برتافته از اتحاد منافع. به واقع زیست کمیک در این فیلم برساخته‌ای از حکایت تضاد یا هم‌گرایی منافع بود و همین نکته سبب شد تا «پسر آدم دختر حوا» به فیلمی آبرومند بدل شود.

ورود آقایان ممنوع

بهترین فیلم سینمایی ساخته شده از سوی رامبد جوان و یکی از برترین کمدی‌های تاریخ سینمای ایران که از الگوی آشنای جدل زنان و مردان در بستری شبه ایدئولوژیک بهره برد و توانست تا خوانشی کاریکاتوری و شیرین از دوگانه مردان علیه زنان و زنان علیه مردان داشته باشد. عکس‌های منتشر شده از پشت صحنه این فیلم نشان می‌دهد که رامبد جوان با چه انرژی و شوری مشغول هدایت بازیگران و توضیح صحنه است. در «ورود آقایان ممنوع» مثلث طلایی ایده خلاق قاسم‌خانی، اجراهای به قاعده بازیگران و کارگردانی هوشمندانه جوان راهگشا بود و چنان انرژی مثبتی از این فیلم پراکنده شد که اثراتش طی دهه نود و حتی اکنون باقی مانده است.

ب/ بازیگری

رامبد جوان در اوایل دهه ۷۰ توانست سبکی جدید در بازیگری کمدی در ایران را – که پیشتر از سوی جیم کری کمدین مشهور به نقطه اوج در سینمای جهان رسیده بود – در سریال خانه سبز نشان دهد و این آغازی بود بر مسیر یک کمدین آرت خلاق و پر جنب و جوش که اتمسفر همه فیلم‌ها و سریال‌ها را با مدلی از رفتارهای ملنگ و مشنگ (بیش فعالی دراماتیک) تحت تاثیر قرار داد. در ادامه چند نقش برتر و مهم کارنامه جوان را با هم مرور می‌کنیم با ذکر این نکته که حضورهای موثری را از این بازیگر در فیلم‌ها و سریال‌های «کت جادویی»، «ولایت عشق»، «مسافران»، «گناهکاران» و «قانون مورفی» شاهد بودیم که برای پرهیز از طولانی شدن مطلب از تحلیل آنها خودداری کردم.

فرید صباحی و جد بزرگ – خانه سبز

در اوایل دهه ۷۰ شمسی که تلویزیون برای جذب مخاطبان راهبردهای اصولی‌تری در ساخت سریال در پیش می‌گرفت شاهد حضور قاعده‌مند بازیگران جوان و باتجربه در سریال‌ها بودیم. یکی از مهم‌ترین سریال‌هایی که از چنین ترکیبی به درستی بهره برد «خانه سبز» بود. استفاده از خسرو شکیبایی و اعتماد به رامبد جوان برای ایفای دو نقش فرید صباحی و جد بزرگ کاملا جواب داد و بسیاری از ظهور نسخه ایرانی جیم کری صحبت کردند. فرید جوان ۱۸ ساله تهرانی و تنها فرزند رضا صباحی و عاطفه صدر وکلای دادگستری بیش از آنکه در چارچوبی از تربیت خانوادگی یا نمایش‌های مرسوم در ایران تحت عنوان رعایت پُز اجتماعی خاندان، خود را به مخاطبان بشناساند بیشتر نمادی از جوان ایرانی است که دوست دارد فراتر از چارچوب‌های تحمیلی و صرفا برآمده از رویاها و خواسته‌های خودش روزگار بگذراند. او فریادی رسا از درون سبز و بیدار هر جوان ایرانی است که به شکل‌گیری جهانی پر از صلح و آرامش می‌اندیشند و دور از هیاهوها و مناسبات دادوستدگونه پیرامونشان می‌ایستند. جوان در این نقش می‌درخشد و نقطه اهمیت کارش آنجایی است که در نقش جد بزرگ نیز حاضر می‌شود و آنجا با کنش‌ها و رفتارهای بدنی جذاب‌تری می‌تواند یک پینگ جالب کلامی با خسرو شکیبایی داشته باشد. رامبد جوان با بازی در «خانه سبز» تندیس بهترین بازیگر مرد جشنواره سیما را دریافت کرد.

بهروز – مومیایی ۳

بازنمایی تصویر دیگری از جوان ایرانی اما با دزی نسبتا منفی از بازی خوردن و به بازی گرفته شدن از سوی فرصت طلبانی چون راسو که به سرقت مومیایی کشف شده تحت عنوان مرد شوشی می‌اندیشند. در فیلمی که به وضوح مرزهای شوخی با نیروی انتظامی و سیاسیون را می‌شکند رامبد جوان در بازنمایی موقعیت جوانی بیکار که در حصاری از ایده‌ها و وعده‌های داده شده از سوی دو طرف پلیس و تبهکاران گیر افتاده کاملا موفق است؛ به واقع بهروز در فیلم «مومیایی ۳» بیشتر نقش طعمه سر قلاب را برای پرت کردن ذهن پلیس از سرقت مومیایی بر عهده دارد بی‌آنکه خود بداند بساط چی یک سرقت بزرگ است. همین ناآگاهی است که او را به نمادی مهم از فریب خوردگان ساده‌اندیش بدل می سازد.

شهرام – صورتی

سینمای متاثر از گفتمان دوم خرداد تا آنجا که می‌توانست در تصویرگری شمایل مردان ایرانی آن دوران کوشا بود. شهرام کارگردان تئاتر راحت اندیش و شوخ و شنگی که پس از جدایی از همسر با پسر کوچکش زندگی می‌کند یکی از همان مردانی است که نمونه‌هایش را در جامعه زیاد می‌بینیم. مردانی که بر اهداف خود متمرکز هستند و بدون آنکه امکان سنجی مناسبی از میزان تحقق برنامه‌هایشان داشته باشند زندگی خود را به یک بازار آشفته و پرتنش بدل می‌سازند. پای فشاری شهرام بر ایده‌هایش تا آنجاست که او با دیدن خانم مشرقی که یک بازیگر تازه‌کار است و تماشای نحوه اجرای او از خوانش روحوضی و نمایش سیاه‌بازی دلباخته او می‌شود بی‌آنکه فرزندش و روحیات او را در نظر بگیرد. این میزان از بی‌خیالی و سربه هوایی به دقت از سوی رامبد جوان اجرا شد.

نکونام – مکس

مهندس نکونام آینه‌ای بارز از فرصت‌طلبی، تنش‌زایی و خودسری بارز برخی از نیروهای میانی قدرت است که به زعم خود تلاش دارند تا کشور را از گزند مشکلات به دور دارند، اما نه از درک مقتضیات زمان بهره‌ای دارند و نه پشتوانه معرفتی خاصی که بتواند جایگاه اندیشه‌ورزی آن‌ها در مناسبات قدرت را تثبیت کند. مجموعه فعالیت‌های نکونام که در فیلم «مکس» مشاهده شد بیشتر تداعی‌گر فردی است که دوست دارد تا از نردبان پیشرفت به سرعت نور بالا برود و در این راه از هیچ کوششی در زیرآب زدن مانند تلاش برای جایگزینی با مهندس گوهری در دفتر موسیقی مرکز جذب مغزها، تحریک افرادی چون قادر به ایجاد آشوب و تنش جلوی هتل محل اقامت مجید کسرای، خودنمایی و بزرگ جلوه دادن فعالیت‌های ساده‌ای چون نگارش متن فیلم تبلیغاتی استقبال از پروفسور خیرخواه و نیز تاکید بر اینکه شاعر نیز هست و در نهایت همه فعالیت‌های تشکیلاتی او که ذیل رفتارهایی چون بولتن نویسی، حک شعارهای ایدئولوژیک تند علیه کشورهای دیگر بر روی لباس‌های ورزشی، دیدار با دکتر پورنقش بند و ارائه بولتنی از همه عکس‌ها و فعالیت‌ها و فیلم‌های موجود از مجید کسرای برای ترغیب مافوق معنوی خود به محدود کردن فعالیت‌ها، دستگیری و اخراج مجید از کشور و در نهایت رفتار نهایی نکونام که به صورتی خودسرانه برای دستگیری مجید کسرای به محل اجرای کنسرت می‌رود همگی نشان‌دهنده سطحی از رفتار و ادراک خودنمایانه بر مبنای مولفه‌های قدرت قائم به ایدئولوژی است.

بشیر کشاورز – چپ، راست

گویا بشیر کشاورز را از منظری نمادین باید دوران کهنسالی یک ایدئولوژی خاص دانست. مدلی از اندیشه‌ورزی که شخص را به عنوان مهره‌ای کوچک از یک خیمه شب بازی بزرگ نمایه می‌کند و شیوه نگرش به ارتباط ارزش‌های سیاسی – ایدئولوژیک با ارزش‌های دینی – انسانی را از طریق تمرکز بر رفتارهای او بازنمایی می‌کند. بشیر کشاورز از منظری دیگر شاید دوران پیری مهندس نکونام فیلم «مکس» را نیز جانبداری کند. یعنی در یک چرخه پرتردد از ایدئولوژی که هر لحظه صفحه شطرنج قدرت نیروهای جدیدی را به خود می‌بیند افرادی چون نکونام و بشیر کشاورز تنها در اندازه‌هایی از پادوهای سیاسی و سخنگویان بی‌جیره و مواجب یک ایدئولوژی در نظر می‌آیند.

ج/ اجرا

همه آنچه تا بدینجا از خلاقیت‌ها و ظرفیت‌های رامبد جوان در زمینه کارگردانی و بازیگری گفتیم به کناری نهید. به این علت که تثبیت برند رامبد جوان فرای همه آنچه بیان کردیم متاثر از ساخت «خندوانه» بوده است. «خندوانه» اتفاقی مهم در رسانه‌های تصویری ایران بود. ساخت برنامه‌ای گفت‌وگو محور با الگو گرفتن از «ببخشید شما» ساخته مهران مدیری اما با رویکردی مدرن‌تر و استفاده بهینه‌تر از ظرفیت‌های موجود مانند اجرای ایده‌هایی چون خنداننده برتر، خنداننده شو و دیگر ایده‌ها سبب شد تا «خنداونه» به نمادی مهم از خندیدن در ایران بدل شود. هرچند این برند نیز دیرپا نبود و خنداننده نیز به صف دیگر برنامه‌های مهم صدا و سیما رفت که با وجود ماندگاری در ذهن مخاطبان، به آرشیو رفتند.

رامبد جوان در اجرای «خندوانه» بیش از هر چیز بر همان بیش فعالی آشنای خود تکیه دارد. شیوه‌ای از شورآفرینی و وجد در بالاترین سطحی که در تلویزیون دیده شده بود. پیش از این حتی در دهه ۷۰ و ۸۰  با ظهور استندآپ کمدینی چون حسینی و اجرای برنامه‌هایی چون مسابقه تلفنی، مسابقه بزرگ، مسابقه سیمرغ، شوهای شبانه تابستانی از شبکه سوم سیما و هر آنچه از او در مدت فعالیتش در ایران دیده شد، سطح انرژی و خنده به میزان «خندوانه» نرسید و به همین علت است که «خندوانه» به مهم‌ترین برندی بدل می‌شود که می‌توان رامبد جوان و خصوصیات یونیک او در بیش فعالی و فول اکتیوی را با آن سنجید به گونه‌ای که این روزها رامبد جوان را با «خنداونه‌»اش باید در یادها سپرد.

تماشای «چپ، راست» در نماوا