مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

برخی سریال‌ها یا فیلم‌ها چنان تاثیرات گسترده‌ای بر کارنامه بازیگران برجای می‌گذارند که حتی تا پایان فعالیت هنری ردشان برجای می‌ماند. برای ویشکا آسایش این اتفاق با سریال «امام علی» و ایفای نقش قطام بنت شجنه افتاد و این بازیگر که دوره باله را در اروپا دیده بود تبدیل به اولین ضد قهرمان کلاسیک زن در رسانه‌های تصویری ایران شد.

آسایش در گذر زمان نشان داد که می‌تواند سردی یا شور درونی زنان را به اندازه نشان دهد. همچنین او در میان بازیگران زن ایرانی دارای فیزیکی خاص است که امکان هنرنمایی در نقش‌های پرکنش را به او می‌دهد. به همین علت است که در کارنامه این بازیگر نقش آفرینی در ژانرهای مختلف دیده می‌شود که البته سویه هنرنمایی در فیلم‌های کمدی پررنگ‌تر است. به بهانه هنرنمایی در «چپ، راست» نگاهی به فهرستی منتخب از کارنامه او داشته‌ام.

تینا – «من و شارمین»/ هویت فانتزی خرافه باوری

شخصیت‌هایی مانند تینا که زندگی خود را به باورهایی خرافی پیوند می‌زنند به وفور در جامعه ایرانی قابل مشاهده هستند. آنها مقدرات زیستی را نه به اراده، هدفمندی و برنامه‌ریزی گره می‌زنند و نه قصدی برای ایجاد تغییر در نگرش خود دارند. چنین می‌شود که فردی مانند تینا به سان یک طعمه مهم برای فال بین‌ها در نظر می‌آید تا با سرهم کردن روایت‌هایی، او را بیشتر به خود جذب کنند. برای تینا چنین اتفاقی افتاده است به گونه‌ای که وقتی از طریق عمه فال بین خود می‌شنود که هر فرد نیمه گمشده‌ای دارد که باید به دنبال او بگردد و نیمه گمشده تینا نیز شارمین کوپال اصل نام دارد، همه زندگی خود را برای رسیدن به این نیمه گمشده صرف می‌کند و بدیهی است که تا تیناهایی در جامعه وجود دارند شیادانی نیز هستند که خود را به عنوان شارمین معرفی می‌کنند. «من و شارمین» صرفا یک فیلم ساده روان‌شناختی است که بسیار رو و گلدرشت پیام خود را مطرح می‌کند اما اجرای ویشکا آسایش از خلقیات تینا کاملا در چارچوب است.

مرجان – «گل یخ»/ یار صمیمی

ارتباط مرجان و عباس در ابتدا از طریق یک پیشنهاد کاری شکل می‌گیرد. به مرور از دل این رابطه کاری، نهالی از صمیمیت و مهرورزی نیز رشد می‌کند و عباس کامیاران با آن تیپ ساده و خلقیات بی‌ریا تبدیل به یک خواننده فتوژنیک، خوشتیپ و خوش استایل می‌شود که به تبع این تغییرات حتی نامش نیز به کیوان تغییر می‌یابد. نقش مرجان در همه این تغییرات بسیار پررنگ است و او از قالب یک کارفرما و مدیر برنامه به مرور تبدیل به یاری صمیمی برای کیوان می‌شود. هرچند روزگار این صمیمیت نیز دیری نمی‌پاید و با پیدا شدن ترگل همسر اول کیوان، مرجان با شرافتی عاشقانه از زندگی کیوان بیرون می‌رود. نمایش روند تطور شخصیت مرجان در فیلم به خوبی از سوی آسایش بازی شد.

مریم – «چپ، راست»/ کاریکاتور گفتمان زور

مریم به عنوان یک نماینده مجلس و همسر اصلان دهقان از کارشناسان امور سیاسی صرفا نماینده‌ای از یک گفتمان مسلط در ادبیات سیاسی یک جریان خاص است. به کار بردن جمله می‌دم بندازنتون توی گونی در وهله اول نمایه‌ای جامع از شیوه نگرش مریم است که از اساس بنای زیستی خودش را بر القای زور قرار داده است و بنایی ندارد تا با برقراری گفت‌وگو و شنیدن دیدگاه افراد مقابل به یک تصمیم‌گیری راهبردی مناسب برسد. آسایش در نمایش وجه کاریکاتوری گفتمان زور موفق بود.

خانم آزاده – «خوب بد جلف»/ تهیه‌کننده غیرسینمایی

«خوب بد جلف» یک شوخی رو با روند ساخت فیلم در ایران است. خانم آزاده به عنوان یک تهیه‌کننده نه آشنایی جامعی با روند ساخت فیلم دارد و نه به قواعد جذب اسپانسر یا استفاده از ستارگان برای نقش‌های سینمایی اشراف دارد. همین سبب بروز اختلافاتی میان او و کارگردان فیلم می‌شود که نمی‌تواند این حجم از ناآشنایی با جوهره سینما از سوی تهیه کننده را تحمل کند. آسایش در نمایش ویژگی‌های تهیه‌کننده کاملا موفق بود.

دیبا صولتی – «مارموز»/ سخنگوی اعتدال

دیبا صولتی نمادی مهم از برقراری گفتمان مصاحبت مصلحانه و همراه با اعتدال در عرصه رقابت‌های سیاسی نمایش داده شده در فیلم «مارموز» است. ایجاد ارتباط گفتمانی با قدرت صمدی به عنوان یک نیروی خودسر و تندرو از مهارت‌های ارتباطی دیبا بود که یک دوگانه جذاب رویارویی یا همراهی را در ذیل مناسبات قدرت بازنمایی می‌کند. آسایش در «مارموز» به خوبی وجه دوگانه نقش دیبا را درک کرده و توانسته تا جایگاه سخنگوی اعتدال را در این نقش تثبیت کند.

فرناز – «نهنگ عنبر» و «نهنگ عنبر۲ سلکشن رویا»/ خشم درون

فرناز به سیاق خلقیات خشن برخی دختران در سنین جوانی می‌تواند نماینده ای مهم از شمایل زنانه باشد که کمتر با چنین قوتی در فیلم‌ها و سریال‌ها نشان داده شده بود. استایل آسایش و فرم خاص صورتش به کمک این بازیگر آمد تا به خوبی خشم درونی فرناز را به ری‌اکت‌های برونی وی تعمیم دهد. فرناز از اساس مهربانی خود را در پوششی از همان کنش‌های عصبی و خشن قرار داده تا یکی از شمایل‌های جذاب زنانه در فیلم‌های سینمایی به یادگار بماند. به واقع خشم درونی فرناز همواره معرف او بوده و در سکانس‌هایی از فیلم به گونه‌ای پررنگ جلوه‌گر شده است.

برای مثال همه جدل‌هایی که با ارژنگ دارد، تنش کلامی که حتی هنگام آموزش رانندگی به ارژنگ و رویا نشان می‌دهد، بوکسی که در پارک به بدن ارژنگ می‌زند یا سیلی محکمی که در سفره عقد بر صورت ارژنگ می‌نشاند، نمایه‌هایی از یک شخصیت زنانه خاص است که با وجود سویه‌هایی کاریکاتوری در رفتار اما مابه‌ازاهای بیرونی روشنی نیز در جامعه دارد.

مریم – «برف روی کاج‌ها»/ سکوتی برای رفاقت

چالش حفظ رفاقت همواره از مهم‌ترین دغدغه‌های ذهنی پیش آمده در زیست روزمره است. بین مریم و رویا در فیلم «برف روی کاج‌ها» رفاقتی جذاب در جریان است به گونه‌ای که پس از متارکه رویا و شوهرش این مریم است که برخی شب ها به خانه رویا می‌آید تا تنها نباشد یا همواره تلاش دارد تا رویا به لحاظ عاطفی در روزهای سخت جدایی احساس تنهایی یا خلا محبت نکند.

اما برملا شدن یک حقیقت برای رویا درباره همسر سابقش و آشکار شدن این موضوع که مریم از موضوع خیانت آگاه بوده اما به رویا اطلاع نداده سبب شد تا رویا به ایجاد فاصله میان خودش و مریم بیندیشد و در چنین بزنگاهی است که همه تلاش‌ها و توجیهات مریم نیز ره به جایی نمی‌برد زیرا ازدید رویا سکوت مریم یکی از مهم‌ترین دلایل بروز جدایی رویا و همسرش است و اگر مریم به موقع آن خیانت را اطلاع می‌داد شاید این جدایی اتفاق نمی‌افتاد.

آسایش در نمایش احساسات متفاوت مریم در واکنش به آگاهی رویا از پرده پوشی و سکوت خودش کاملا موفق است و می‌تواند حس خجالت، پشیمانی و دلسردی از ناراحتی رویا را به خوبی در بازی خود نشان دهد.

هدی – «پرده‌نشین»/ فن مادر بودن

هدی در سریال «پرده‌نشین» یک موقعیت مناسب را در اختیار آسایش قرار داد تا وجهی درونی‌تر از توانایی‌های بازیگری خودش را نشان دهد. سطح اکتیویتی بازی‌های معمول در کارنامه آسایش در سریال «پرده‌نشین» به کمترین حد می‌رسد و این بازیگر برای بازتاب ویژگی‌های شخصیت هدی ناگزیر است تا بیشتر با چشم‌هایش صحبت کند. چنین چالشی برای یکی از برون‌گراترین بازیگران زن ایرانی یک هدیه هنری بود و آسایش به خوبی سردی، بی‌تفاوتی، افسردگی و بی‌میلی به عشق‌ورزی را در رفتارهای هدی نشان می‌دهد. هرچند شیمی ارتباط آسایش و بهرامی به عنوان یک مادر و دختر شاید چندان همخوان نباشد اما به هر صورت این دو بازیگر در برقراری ارتباط مادر – دختری همه تلاش خود را کردند که در این میان آسایش می‌تواند با درایتی دراماتیک، فن مادر بودن را از طریق انعطاف عاطفی نسبت به بهرامی بازنمایی کند.

لونا و مادر لونا – «روزی روزگاری مریخ»/ رفتار مرزی میان بلاهت و درایت

آسایش در سریال «روزی روزگاری مریخ» دو نقش لونا و مادرش را در مداری از بلاهت و درایت بازی می‌کند و موفق می‌شود تا در روند سریال به تثبیت شمایلی از یک بانوی آگاه مقتدر در منزل و یک بازی خور ساده‌اندیش در محیط اجتماعی برسد. به واقع آسایش برای باورپذیر کردن حضورش در این دو شمایل از تکنیک صداسازی بهره می‌برد و می‌تواند به همان میزان که لونا را در مدار دوگانه بلاهت و درایت جا می‌اندازد از سوی دیگر مادر لونا را به عنوان یک تجربه‌گرای شادزیست تنوع‌طلب سرخوش نمایه کند.

آی بانو – «نردبام آسمان»/ مرید و بادیگارد

آی بانو در وهله اول به یک مرید برای غیاث الدین جمشید کاشانی بدل می‌شود و به مرور نقش بادیگارد او را می‌یابد. حضور در این نقش آمادگی فیزیکی خاصی را می‌طلبید که آسایش به دلیل سال‌ها تجربه کوهنوردی و توانایی حرکت‌های سریع بدنی بهترین گزینه برای ایفای نقش آی بانو بود.

بازیگر جوان و عروسک – «ساحره»/ بالرین بازیگر

بازی در فیلم ساحره برای اولین بار قدرت آسایش در بازی باله را در سینما نشان مخاطبان داد. آسایش در این فیلم دو نقش را ایفا می‌کند. در وهله اول او بازیگر جوان و مستعد تئاتر است که به تازگی ازدواج کرده اما به مرور به برخی رفتارهای شوهرش مشکوک می‌شود و پی به این نکته می‌برد همسرش مانکنی کنترل شونده به شکل یک زن دارد که شب‌ها با آن عروسک هم صحبت می‌شود. دختر جوان با استفاده از قدرت بازیگری‌اش خود را به شکل عروسک در می‌آورد و لحظه‌ای که شوهرش به انباری می‌آید با دو عروسک متحرک متوجه می‌شود و در وضعیتی آشفته به لحاظ روحی با ضربه‌ای سر عروسک را متلاشی می‌کند تا زندگی‌اش به آرامش برسد. آسایش با بازی در فیلم «ساحره» مدلی از بازی برآمده از فن باله را در سینمای ایران نشان داد که کمتر تجربه شده بود.

قطام بنت شجنه – «امام علی(ع)»/ نماد اغواگری

در همه متون تاریخی نهایتا دو خط درباره شخصیت قطام نوشته شده است که خط مشترک همگی آنها تمرکز بر اغواگری این زن بوده است. اما در سریال امام علی با بُعد بخشیدن به این شخصیت تلاش شد تا از همان ابتدا جذابیتی دراماتیک با محوریت بخشیدن به قطام ایجاد شود. آسایش در اولین تجربه بازیگری خود و با کمک چهره‌پردازی درخشان عبدالله اسکندری توانست تا تعریف اغواگری را از محدوده چشمان فتانه یا زبان بدن عشوه‌گرانه فراتر ببرد و بعد جدیدی برا این مفهوم از طریق سخنوری و فن بیان داد.

مهابت و کاریزمای قطام به گونه‌ای است که ولید، وردان و ابن ملجم به تریب شیدای سه تصویر شمایلی فتانه از او می‌شوند. ولید واله سخنوری‌اش، وردان سرمست زیبایی‌اش و ابن ملجم تشنه رویت چشمان فتانه‌اش. آسایش در این هنرنمایی مرزهای جدیدی برای اغواگری بازتعریف می‌کند و به اولین ضد قهرمان کلاسیک زن در رسانه‌های تصویری ایران بدل می‌شود.

بیتا دارابی – «ورود آقایان ممنوع»/ کاریکاتوری از یک دیکتاتور

مهم‌ترین بازی ویشکا آسایش بی‌شک در فیلم «ورود آقایان ممنوع» اتفاق افتاد. در فیلمی کمدی که وزنه‌ای چون رضا عطاران در یکسوی میدان بازیگری‌اش بود ویشکا به زیبایی سیطره دیدگاهی زن‌گرایانه و کاملا در تقابل با جامعه ذکور را در بازی خود در نقش بیتا دارابی نمایه کرد.

بیتا دارابی چنان بر دیدگاه‌های خود پای فشاری دارد که حتی محیط آموزشی مدرسه خود را به سان یک اردوگاه نظامی می‌بیند همراه با دیوارنوشته‌هایی کاملا زن محور و تابلوهایی که ورود آقایان به مدرسه را ممنوع اعلام کرده است. اما حتی این چنین محیطی نیز نمی‌تواند شور و شیطنت چند دختر نوجوان برای عرض اندام مقابل مدیر مدرسه را تحت تاثیر قرار دهد و زایمان بی‌وقت دبیر شیمی مدرسه سبب می‌شود تا بیتا دارابی برای اولین بار از مقررات خود کوتاه بیاید و با ورود وحید جبلی معلم ممتاز درس شیمی به مدرسه موافقت کند.

مشخص است ورود یک مرد به مکانی که از اساس زنانه تعریف شده بسیار چالش‌انگیز است و حتی استفاده از سرویس بهداشتی مدرسه یا هم صحبتی با دختران که به بهانه‌های مختلف تلاش دارند تا با پرسیدن سوالات خود را نزدیک تنها معلم مرد مدرسه‌شان بکنند تا چه میزان برای قلمروی فرمانروایی بیتا تهدیدبرانگیز است. آسایش توالی شخصیت دارابی را بسیار زیبا ایفا می‌کند و می‌تواند تعریف جدیدی از دیکتاتوری زنانه داشته باشد.

تماشای «چپ، راست» در نماوا