مجله نماوا، نغمه خدابخش

شروع غافلگیرکننده سریال «آکتور» با حضور چند لحظه‌ای آفتاب‌پرستی روی قطعه سنگی کوچک آغاز می‌شود و در آن حضور کوتاه چند رنگ از آن به نمایش در می‌آید نمادی که در لحظه آغازین معرف کُدی است از فضای اثر تا کنجکاوی تماشاگر را برای مقابله با فضای روایت برانگیزد. پیش از آن در تیتراژ و در آغاز هر قسمت جمله ای از شکسپیر روی صفحه سیاه نقش بسته: «دنیا صحنه ی نمایشی بیش نیست. زنان و مردان همگی بازیگران آنند و هر کس در زندگی خود نقش‌های بسیاری را بازی می‌کند» جمله‌ای قابل تأمل و ملموس، جملهای که هر انسانی هر لحظه از زندگی اش را با آن معنا می‌کند و در موقعیت‌های متفاوت نقش‌های متفاو‌تی را بازی کرده و چه بسا ناچار باشد در لحظاتی خاص به مانند آفتاب‌پرست رنگ عوض کند.

«آکتور» عین زندگی است که گاه حقیقت و واقعیت را به هم گره می‌زند و گاه بین آنها فاصله می‌اندازد. «آکتور» بر این امر صحه می‌گذارد که هنر بازیگری در وجود انسان نهادینه شده و لازمه زندگی اجتماعی نقش آفرینی است که نمی‌توان در برابر جامعه خود واقعی بود که اگر بنا بر این باشد که آدمی حقیقت وجودی خود را عیان کند تداوم حضور سخت و چه بسا غیرممکن می‌شود پس به ناچار باید نقش بازی کرد، نقاب به صورت زد و به زندگی و روزمرگی دوام داد. «آکتور» با ساختاری متفاوت مفاهیم عمیقی را به چالش می‌کشد و بیننده‌اش را به تفکر وامی‌دارد.

«آکتور» روایت زندگی دو بازیگر طرد شده از تئاتر است که از حرفه خود بصورت متفاوتی کسب درآمد کرده و در واقع نقش‌هایشان را نه در صحنه تئاتر که در دل جامعه بازی می‌کنند. دو دوست، علی و مرتضی، در سالن تئاتری متروکه زندگی می‌کنند و برای تامین اجاره و هزینه‌های آن در تلاش‌اند. آرزوی آنها سرپا کردن سالن و به صحنه بردن نمایشنامه ای بنام  «آکتور» است. آن دو با سناریویی که بنا به نظر سفارش دهنده طراحی می‌کنند هر روز در قالب و شخصیتی جدید ظاهر می‌شوند. شخصیت‌های مقابل‌شان آدم‌های حقیقی هستند نه کاراکترها و بازیگران قصه‌. آدمهایی که در لحظاتی خاص از زندگی خود بدون سناریوی از پیش نوشته شده و بدون تمرین در حال ایفای نقش‌های خاص خود هستند و قرار است با نقش آفرینی‌های از پیش تعیین شده‌ی علی و مرتضی به نوعی غافلگیر شوند و روزمرگی‌شان با هیجان و سورپرایز بگذرد اما علی و مرتضی ناچارند از روزمرگی فاصله بگیرند و هر روزشان با قصه ای تازه رقم بخورد و برای ایفای آن نقش، تمرین کنند. در واقع می‌دانند که چه می‌کنند!

از قسمت سوم و با آشنا شدن آکتورهای قصه با شرکتی که قصد کمک  به مراجعینش را دارد نقش‌آفرینی‌ها سازمان یافته‌تر و حرفه‌ای‌تر ادامه پیدا می‌کند و برای کامل شدن یک گروه حرفه‌ای نیاز به بازیگر زن نیز احساس شده و با ورود آلما، گروه سه نفره آنها شکل می‌گیرد در نتیجه تماشای سریال جذاب‌تر و کنجکاوی برانگیزتر می‌شود.

فضاسازی و ساختار «آکتور» آنرا از دیگر آثار متمایز کرده است، «آکتور» فضای نقش در نقش، بازی در بازی و نمایش در نمایش است. تئاتر نیز در این سریال شخصیتی مستقل دارد. نمایشنامه‌ای که قرار است علی و مرتضی روی صحنه ببرند در هر قسمت به‌صورت متوالی در حال اجراست. در قسمت‌های اولیه بدون گریم و در صحنه‌ای ساده به‌صورت روخوانی تمرین می‌شود. با پیشبرد سریال، اجرای نمایش نیز در صحنه‌ای طراحی و ساخته شده با گریم‌های خاص شکل حرفه‌ای به خود می‌گیرد. حتی در بخش‌هایی به پشت صحنه و سختی  تمرینات بازیگری اشاره می‌کند. گرم کردن صدا و تغییر آن، حرکات و زبان بدن(بادی بیلدینگ)، تلفظ کلمات و درست ادا کردن لهجه ها و لحن های متفاوت که در نوع خود جذاب و قابل توجه هستند.

«آکتور» از قسمت ابتدایی کنجکاوی مخاطب را برای همراهی با خود بر می‌انگیزد و با روایت‌های چندگانه و قصه‌های متعدد بیننده‌اش را غافلگیر می‌کند. ایده‌های ناب، شخصیت‌های متفاوت از طبقات مختلف اجتماعی با داستان‌های غریبشان توجه مخاطبان با سلایق مختلف را به خود جلب می‌کند.

روایت آرام پیش می‌رود و برای معرفی کامل کاراکترها و شخصیت‌پردازی آنها شتابزده عمل نمی‌کند گویی قصد دارد بیننده‌اش را با فضا و حال و هوای متفاوتش مانوس کرده و به آرامی با او ارتباط بگیرد از این رو از هر شخصیت کدهای محدودی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و قصه زندگی آنها در سطح  می‌ماند.

با پیشبرد داستان کم‌کم سروکله بی بی و مریم، مادر و دخترخاله علی، و خانم جون و وحید، مادر و برادر مرتضی، پیدا شده و به این شکل مخاطب با خانواده، محل زندگی شخصیت‌های اصلی آشنا می‌شود. آنها نیز داستان خود را دارند که به نوعی جذاب و دیدنی است. هنر نمایشی بی بی، عاشق بودن مریم و ترس‌هایش از موجودات ماورایی، قصه خاطرخواهی وحید و مریم حال و هوای تازه‌ای به سریال می‌دهد. خرده داستان‌هایی از دیگر شخصیت‌ها نیز به تصویر کشیده می‌شود و همراهی بیشتر مخاطب را می‌طلبد.

این روند تا قسمت پانزدهم ادامه پیدا کرده و از قسمت پانزدهم به بعد هویت شخصیت‌ها بر ملا و حقیقت آنها رو می‌شود. مشکلات و دغدغه‌های زندگی سارا و نقشی که در مقابل صمدیان بازی کرده، علاقمندی صمدیان به سارا و پشیمانی از گذشته‌‌اش و هدف پلیدش برای ارتباط با سارا، علاقه آلما به علی، ورود لیلی به زندگی علی و فاش شدن راز علی پس از سال‌ها.

گویی قرار است نقش‌آفرینی‌ها پایان گیرد و نقاب‌ها برداشته شود و از واقعیت موجود به عمق حقیقت رسید. کارگردان با زیرکی تماشاگرش را به سمت و سوی دیگری می‌برد. حالا دیگر مخاطب صرفا کنجکاو نمایش‌ها و نقش‌آفرینی‌های آلما و علی و مرتضی نیست بدنبال حقیقت وجودی آنهاست.

در قسمت هفدهم نقطه عطف روایت شکل می‌گیرد، هویت اصلی و گذشته علی فاش شده و او را مجبور به رویارویی با آن می‌کند. در واقع واقعیتِ شخصیت اصلی کنار رفته و حقیقت تلخ زندگی او نمایان می‌شود.

شخصیت آرام و مهربان علی که سال‌ها با آن خو گرفته و در آن نقش بازی کرده دگرگون شده و ذهنش پر از سوال و حسرت می‌شود، آرامشش تبدیل به طوفان و فریاد می‌شود. حرف‌ها و فریادهایی که علی در خانه پدری می‌زند اجرای سناریوی نوشته شده نیست، نمایش و نقش آفرینی نیست حقیقتی است که سال‌ها پنهان کرده و با نقابی روی آن‌را پوشانده، خشمی است که حالا چون گندابی بالا زده و سر باز کرده در ادامه اما او که به هدف بهبود حال روحی خواهرزاده خردسالش به خانه برگشته ناچار دوباره نقاب آرامش به صورت می‌زند و به دخترک نیز یاد می‌دهد در برخورد با دیگران باید نقش بازی کرد، نقش بازی کرد تا آدمِ خوب ِ داستان شد، تا دیگران تو را برنده ببینند و دوستت داشته باشند!

«آکتور» با فیلمنامه‌ای پرفراز و نشیب و قصه‌هایی که به‌صورت موازی روایت می‌کند بیننده‌اش را کنجکاو و مشتاق برای همراهی و دیدن واقعیت و حقیقت زندگیِ کاراکترهایش نگه می‌دارد.

مجموعه «آکتور» اثری موفق در کارنامه حرفه‌ای کارگردانش، فرصتی استثنایی برای به رخ کشیدن هنر بازیگری برای بازیگرانش و تجربه‌ای دلنشین برای مخاطبانش از تماشای اثری قابل قبول است.

تماشای «آکتور» در نماوا