روزهای بهاری سال 1383، خبر از اکران فیلم جنجالی جدید کمال تبریزی به گوش می‌رسید. مارمولک The Lizard را منتقدان در رده آثاری چون «لیلی با من است» قرار می‌دادند و حتی معتقد بودند که با شاهکار جدیدی طرف هستیم. پیمان قاسم‌خانی برای نگارش فیلم‌نامه مارمولک سیمرغ بلورین دریافت کرده بود و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران هم باعث می‌شد که مارمولک فیلمی کنجکاوی برانگیز باشد.
از همان روزهای اول افتتاحیه فیلم، صف‌های طولانی بیرون سینماها تشکیل شد، تعریف و تمجیدها شروع شد و از آن‌طرف هم حاشیه‌ها. درحالی‌که تکیه‌کلام‌های فیلم دهان‌به‌دهان می‌گشت و برخی برای چندمین بار دیدن مارمولک به دنبال بلیت می‌گشتند، فیلم توقیف شد.
سرنوشت فیلمی چنین محبوب در اکران و جنجالی در حاشیه قابل پیش‌بینی بود. مدتی بعد، نسخه غیرقانونی مارمولک پخش شد و همه‌کسانی که در زمان توقیف فیلم را ندیده بودند موفق به تماشای آن شدند و خیلی‌ها هم دوباره و چندباره مارمولک را دیدند.

پرویز پرستویی

حالا بعد از شانزده سال، بالاخره و احتمالاً به لطف ویروس کرونا و خانه‌نشینی مردم، نسخه قانونی مارمولک در شبکه نمایش خانگی پخش‌شده است. اما جالب این است که بعد از گذشت این زمان، ورود مارمولک به شبکه نمایش خانگی، می‌شود مهم‌ترین خبر. بعدازاین مدت، همچناناین فیلم برای مخاطبان جذاب است و به تماشای آن می‌نشینند. همچنان با آن می‌خندند و دیالوگ‌های آن را تکرار می‌کنند.
در این یادداشت به دلایل ماندگاری مارمولک می‌پردازیم و به زبان ساده‌تر میگوییم چرا هنوز و بعد از شانزده سال، این فیلم را دوست داریم.

1- رضا مارمولک و زندانبانش

مارمولک در همان سکانس‌های اول فیلم، یکی از وزنه‌های جذابش را رو می‌کند. تقابل یک دزد سابقه‌دار و رئیس زندان، آقای مجاور. تقابل خیر و شر. با این تفاوت که مارمولک جبهه خیر و شر را عوض کرده است. رضا مارمولک، شاید دزد باشد، اما مرام و معرفت دارد و به قول خودش، محرم و صفر دزدی نمی‌کند و حرمت نگه می‌دارد. آن‌سوی ماجرا، آقای مجاور قرار دارد. زندانبان سختگیر که اعتقاد دارد به‌زور می‌تواند مجرمین را به بهشت ببرد. یک بازی کلامی در نام آقای مجاور و شخصیت به‌یادماندنی بازرس ژاور در “بینوایان” وجود دارد.

مارمولک

به‌علاوه اصرار آقای مجاور به دستگیری رضا و دشمنی که بین این دو شخصیت شکل می‌گیرد هم اشاره دیگری به رمان ویکتور هوگو است. از آن‌سو، شخصیت زندانبان، شباهتی هم با رئیس زندان در «رستگاری در شاوشنک» دارد.
به‌هرحال، این تقابل دو کاراکتر متضاد که جایشان عوض‌شده است، یکی از مهم‌ترین جذابیت‌های مارمولک است. یک تقابل نامتعارف که بیننده را به هیجان می‌آورد.

2- دیالوگ‌های هوشمندانه

پیمان قاسم‌خانی فیلم‌نامه‌نویس قهاری است، اما به همان اندازه دیالوگ‌نویس ماهری هم هست. قاسم‌خانی بار احساسی صحنه‌ها را به‌درستی می‌سنجد و با یک دیالوگ دقیق و به‌جا به کاراکترهایش هویت می‌دهد. همین مهارت در مارمولک هم به کار می‌آید. رضا مارمولک، یک دزد فراری، در موقعیت یک روحانی قرار می‌گیرد و همین موقعیت هم شرایطی ایجاد می‌کند تا قاسم‌خانی برخی از بهترین دیالوگ‌های تاریخ سینمای طنز ایران را بنویسد. از“عزیز دل برادر” تا “به‌اندازه آدم‌ها راه هست برای رسیدن به خدا”، دیالوگ‌هایی بودند که تا امروز میان مردم دهان‌به‌دهان می‌چرخند.

3- در جستجوی رستگاری

فیلمی از کمال تبریزی

اینکه اثری درباره رستگاری صحبت کند و بیننده‌اش را دعوت به کمال کند عجیب نیست، اینکه در این راه به شعار و تکرار نیفتد عجیب است. مارمولک با یک قهرمان نامتعارف در یک موقعیت نامتعارف مهم‌ترین سفر روحی یک انسان را به نمایش می‌گذارد. رضا مارمولکی که در ابتدا بلد نیست نماز بخواند، حالا روحانی یک روستا است. باید پیش‌نماز شود و بالای منبر برود. این شرایط رضا را وادار می‌سازد در درونش جستجو کند و آنچه از روحانی ،که برخورد کوتاهی با او داشته، یاد گرفته است را واکاوی کند. حتی تلاش رضا برای فرار و کارهای خلافش هم برای اهالی روستا که از راز او خبر ندارند، تبدیل می‌شود به دست‌آویزی برای کمک به فقرا. درنهایت رضا آن‌قدر رشد می‌کند که می‌تواند طلبه جوان روستا را تحت تأثیر قرار دهد و خودش به مرحله‌ای می‌رسد که وقتی مجاور برای دستگیری‌اش می‌آید نمی‌تواند او را با دست بند ببرد. همه این سفر روحانی هم بدون شعارزدگی اتفاق می‌افتد. انگار چیزی درون رضا شروع به شکوفایی می‌کند و کم‌کم مخاطب را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد.

4- مارمولک یک اقتباس موفق

مارمولک به‌جز اشاراتی که به آثار سینمایی و ادبی در متنش دارد، یک اقتباس از «ما فرشته نیستیم» نیل جوردن است. بله، مارمولک یک اقتباس است نه بازسازی و این رمز موفقیت این فیلم است. پیمان قاسم‌خانی که درک و شناخت کافی از سینمای هالیوود دارد، یک روایت کاملاً فرنگی را دستمایه قرار می‌دهد و یک داستان کاملاً ایرانی می‌آفریند.

فیلم مارمولک

از سوی دیگر، کمال تبریزی هم پرداختی جذاب از قصه قاسم‌خانی ارائه می‌دهد که به‌هیچ‌وجه شبیه یک بازسازی نیست بلکه کاملاً اصیل و با هویت است. تبریزی از فیلم‌نامه قاسم‌خانی استفاده می‌کند و یک کاراکتر روحانی می‌آفریند که بیشتر از همیشه ملموس است و با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند.

5- نوستالژی و عبور از خط قرمزها

مارمولک قصه‌ای جنجالی دارد. خلافکاری که به شمایل یک روحانی درمی‌آید، در زمان خودش یک تابو بود. بازی مارمولک با خط قرمزهای فرضی سینمای ایران مخاطبان را به‌شدت به هیجان آورد. تبریزی با این فیلم یک طنز سیاسی انتقادی می‌سازد که می‌تواند با بیننده‌اش ارتباط بگیرد، بدون آنکه به هجو و لوده‌گری بیفتد. حالا باگذشت شانزده سال، این جسارت مارمولک همچنان جدید و جذاب است. هنوز که هنوز است این تابوشکنی مارمولک جسورانه به نظر می‌آید. به‌علاوه، مارمولک باوجود توقیف شدن چندساله‌اش، طی این سال‌ها به یک فیلم محبوب و حتی می‌شود گفت کالت تبدیل‌شده است و از آن دسته فیلم‌هاست که هر بار می‌تواند بیننده را سرحال بیاورد و او را مانند بار اول سرگرم کند. چنین ویژگی با زمان هم تغییرنیافته است و این‌گونه است که مارمولک هم حس آشنا پنداری مخاطب را تحریک می‌کند و هم روزهایی را یادآوری می‌کند که چنین جسارت‌های جذابی را بر پرده سینما می‌دیدیم و لذت می‌بردیم. مارمولک نماد سینمای کمدی است که دوستش داشتیم و حالا دیگر تقریباً از بین رفته است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.