مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
قاعدهای نانوشته وجود دارد که البته در همه شرایط به یک نتیجه قطعی و مسلم نمیرسد؛ این قاعده که در مقوله بازیگری میتوان آن را در دو شاخه غریزه و تکنیک به بحث نشست روی این موضوع تمرکز کرده که آیا بازیگری برآمده از شوری درونی و نعمت و استعدادی خدادادی است یا دانشی برآمده از شعور و درک نسبت به دادهها و اطلاعات مورد نیاز برای فراگیری فن بیان، شناخت میزانسن، درک درست از موقعیت دوربین و قاب، استفاده درست از بدن برای انتقال احساس و ادراک برشمرده میشود.
در این میان نقش مدرسان بازیگری بسیار تعیین کننده است. آنها میتوانند افراد مستعد را در چارچوبی از تکنیک قرار دهند و احساس و شور درونی آنها را در خدمت مصالح فرمیک درون فیلمنامه بیاورند.
امین تارخ که این روزها شاهد هنرنماییاش در سریال خسوف به کارگردانی مازیار میری هستیم از جمله افرادی است که هم تجربههایی جذاب را در بازیگری پشت سر گذاشته است و هم از زمره مدرسان بازیگری به شمار میآید که اغلب دانش آموختهگانش در حلقه بازیگرانی جایزه بگیر و معتبر در عرصه سینما و تلویزیون قد علم کردهاند.
به واقع برای رسیدن به شناخت درستی از شخصیت بازیگری امین تارخ، صرفا نگاه یکسویه به تجربههای سینمایی و تلویزیونیاش راهگشا به نظر نمیرسد بلکه توجه به کارنامه برخی دانش آموختهگانش میتواند مسیر تحلیلی روشنتری را به روی کارنامه امین تارخ بگشاید.
در حقیقت صرفا با یک بازیگر تک بعدی مواجه نیستیم بلکه تارخ را باید در قامت یک فیلسوف در عرصه بازیگری نگریست که شاگردان مکتبش دریچههای متعددی را به روی بازیگری گشودهاند.
در همین باب میتوان سیمای متفاوت دانش آموختگان تارخ را در نقشآفرینیهایشان به عینه مشاهده کرد و آن را به عنوان یکی از بیشمار خدمات امین تارخ به تکوین و رشد بازیگری در سینما و تلویزیون در نظر آورد.
از سوی دیگر کاریزمای بازیگری امین تارخ که من آن را نوعی غلطیدن در دنیای شهودی نقشها و فَلسَفیدن در بازیگری مینامم سبب شده تا وی را در زمره بازیگرانی ببینیم که در زمینه نمایش تشویش، تردید، هیجان، شک، خوشطینتی، بدگمانی، بیپروایی، صبوری و تنوعی از احساسات و امتزاجات درونی شخصیتها موفق عمل کرده و نقشهایی جذاب را پرده سینما و قاب تلویزیون جان داده که همچنان در تالار نقشهای ماندگار قرار میگیرند.
قبل از اینکه بخواهیم به جهان نقشآفرینیهای تارخ قدم بگذاریم خالی از لطف نیست که بدانیم حبیب رضایی، مهتاب کرامتی، ترانه علیدوستی، شبنم مقدمی از دانش آموختگانیاند که در فلسفه بازیگری تارخ، جهانی از حس و تکنیک را در مقوله بازیگری فرا گرفتهاند. در ادامه برخی از مهمترین نقش آفرینیهای سینمایی و تلویزیونی تارخ را از نظر میگذرانیم.
شیخ حسن جوری در سریال «سربداران»: امین تارخ در سریال ماندگار «سربداران» به کارگردانی محمدعلی نجفی نقشی قهرمانانه دارد. شیخ حسن جوری رهبر نهضت سربداران، موقعیتی است که تارخ به عنوان یک بازیگر باید التهابات، تنشها، تشویشها، تردیدها، صبوریها و همدلیهایی را که حسن از خود بروز میدهد، قابل باور سازد. تارخ میتواند در این آزمون سربلند بیرون بیاید و نمایشی موفق از ویژگیهای کهن الگوهای اوسیریس و قهرمان را در رفتارهای شیخ حسن جوری شناسایی و در قالب بازی جاندارش نمایان کند.
جلال الدین در فیلم «مادر»
فرزند پراحساس ترنجبین بانو و برادر مهربان غلامرضا، مجالی است تا تارخ به فلسفه و شهودی عرفانی در بازیگری دست یابد. او در فیلم «مادر» به کارگردانی علی حاتمی بیش از هر چیز بر واکنشهایی آرام و درونی تکیه دارد و صورتش بیش از بدنش بازگوکننده احساس و نگرش جلال الدین است. برای مثال او پس از ورود به خانه، گلدانها را مرتب میکند، گلی در دستانش است و میبوید، کتاب شعری در دستانش است و میخواند و بیشتر سلوکی عارفانه را در پیش میگيرد. همچون خیامی است که خانه مادری را از شعر و احساس پر کرده و مانند فیلسوفی عارف است که چشمانش به جای دهانش حرف میزنند. امین تارخ در نمایش آرامش، سکوت، وقار، احساس، شاعرانگی و لطافت جلال الدین بازی به اندازهای از خود نشان میدهد.
طاهر در فیلم «دلشدگان»
شخصیت طاهر در فیلم «دلشدگان» به کارگردانی علی حاتمی شاید دنبالهای پررنگتر و عمیقتر بر شخصیت جلال الدین در فیلم مادر باشد. در «دلشدگان» طاهر یک نماد انسانی برای دستیابی به شهود و معرفتی عاشقانه است که در قالب ترنم اشعار بروز میکند. در این فیلم هم امین تارخ بازی پراحساسی را از خود بروز میدهد و در عين شورانگیزی و برونگرایی عاطفیِ جالب این شخصیت، نوعی حسرت و آه درونی را در چهرهاش هنگام خواندن بازمیتاباند.
محسن پژمان در فیلم «پرونده هاوانا»
تارخ در فیلم «پرونده هاوانا» بازی دیگرگونهای در کارنامه خود به ثبت میرساند. این بار مسیر شهودی شخصیت به سمت کشف حقیقت و برملا ساختن فساد سیستمی و اداری میرود. دوگانه قهرمان_قربانی که در رفتارهای محسن پژمان تبلور مییابد فرصت مناسبی است تا تارخ بازی همزمان درونگرایانه و برونگرایانه داشته باشد. بازی در «پرونده هاوانا»، تارخ را نزدیکتر از هر زمان دیگری به کسب سیمرغ بلورین نقش اول مرد قرار داد، اما داوران جشنواره فجر سیمرغ را به او ندادند.
حاج رضا در سریال «سفر سبز»
بازی در نقش بازاریهای متدین همواره در عین راحتالوصول بودن، چالشهایی را نیز به دنبال دارد. مهمترین چالش چنین نقشهایی، ماهیت بالقوه تیپیک آنهاست. یعنی کمتر چنین نقشهایی را میتوان در قالبی از شخصیتپردازیهای کلاسیک و مرسوم نمایشی دید. اما نقش حاج رضا در سریال «سفر سبز» تصویری متفاوت از یک بازاری خدامدار است. حاج رضا یکی از بندگان شریف خداست. دست به خیر است. در محل زندگی نام و اعتباری دارد و از هیچگونه حرکت مشکوک حتی به اسم کار ثواب به سادگی نمیگذرد. در این زمینه میتوان برخورد حاج رضا با فتاحی (با بازی حسن پورشیرازی) را مثال زد که همه برنجهای اهدایی او به هیئت عزاداری حاج رضا را باز میگرداند به این دلیل که در معاملههایش غش داشته است. مهمترین سکانس از حضور تارخ در این نقش، استغاثه و فریادهای حاج رضا بالای پشت بام خانهاش و رو به آسمان است که با نام بردن از اسامی پیامبر اسلام و خاندان گرامیاش، مطالبه بینایی آنا (لادن مستوفی) دختر سرکیس (مجید مظفری) را از خدا میکند و از شدت فریادها و التهابات درونی این شیوه از ارتباطگیری با خداوند، از حال میرود. کنترل احساسی و ادراکی این لحظه نمایشی پر از شهود و عرفان تنها از یک مدرس کارکشته بازیگری به نام امین تارخ بر میآید.
شوذب در سریال «معصومیت از دست رفته»
امین تارخ یکی از مهمترین فرازهای بازیگری خود را در سریال تاریخی «معصومیت از دست رفته» به کارگردانی داود میرباقری تجربه میکند. نقشی به شدت تمثیلی و مهم در تاریخ بازیگری مجموعههای تلویزیونی در ایران که تارخ با درکی درست آن را ایفا میکند. شوذب از یاران و دوستداران علی مرتضی است، اما جبری تاریخی او را خزانهدار کوفه در دوران امارت امویان کرده است. همین تناقض در ماهیت درونی و بیرونی شخصیت سبب شد تا تارخ از کوچکترین و ریزترین تکانهها، حسها و واکنشها در صورت، حرکت دست، نگاه کردن، راه رفتن و انتقال حس از طریق بیانش به سادگی نگذرد. این موقعیت برزخی شخصیت شوذب که در همسانی معناداری با عنوان مجموعه نیز قرار گرفته، از طریق عاطفه و مهر او به دو زن پرورش دراماتیک بهتری نیز مییابد.
ماریا که به دلیل آوازه عدالت علی، دل در گروی شوذب مینهد، سوی جنتی و بهشتی ماجرا را تداعی میکند و شخصیت حمیرا که زنی بادیهنشین است از طریق اغوا و چشمانش دین و دنیای شوذب را نابود میسازد و او را به سوی دوزخی از مادی گرایی، شهوت قدرت و در نهایت پسرکشی میکشاند. «معصومیت از دست رفته» تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد درام را برای تارخ به ارمغان آورد.
مهراب در سریال «خسوف»
هنرنمایی تارخ در سریال خسوف به این ترتیب است که مکثهای او در نقش گاه روی صورتش است تا بتواند احساسات درونیاش را به درستی بروننمایی کند. رویکردهای محافظهگرایانه مهراب در برخورد با رفتار ناپخته علیرضا (تهدید قیاسی) و تلاش برای حل و فصل این بحران در قسمت اول، نمایهای از عافیتجویی و مصلحتگرایی است. مهراب در کل قسمت اول بیشتر در شمایل مردی اندرزگو، عافیت طلب و مصلحت جو ظاهر می شود و شاهد چنین مدعایی دیالوگی است که به خواهرزاده اش امیر میگوید مبنی بر اینکه «من داشتم دوستانه مساله را حل میکردم.» در قسمت دوم به بعد که فلاش بکی به نحوه آشنایی امیر و آتیه است، ما با چهرهای از دایی مهراب مواجه میشویم که بیشتر تداعیگر شمایل پیری خردمند و زندهدل است. مهراب در بخش فلاش بک، رابطهای گرم و صمیمی با خواهرزادهاش امیر دارد، حواسش به تحولات شکل گرفته در صنف خودش است، از زد و بندهای صورت گرفته در موضوع واردات آهن قراضه برای تجهیز اسکله کاملا آگاه است و در عين حال حواسش به شيطنتهای معاونش سرمدی (محمد عمرانی) هم هست. این تصویر نسبتا شاداب که در صورت خندان مهراب و لحن آرامش قابل مشاهده است سبب شده تا مخاطب با پیشینهای از مهراب تا قسمتهای میانی سریال مواجه شود و این تصویر متفاوت را در قياس با آنچه در دو قسمت اول از مهراب دیده قرار دهد و برای درک چرایی دگرگونی رفتار و گفتار او با امیر، کلافگی و بیحوصلگیاش و نیز صورت عبوسش به پیگیری رویدادهای سریال «خسوف» در قسمتهای بعد راغب شود.
مهراب در دیگر قسمتها کم کم وجوه درونیتری را از خود نمایان میکند و پس از آگاهی از قد علم کردن افضلی، با زبانی استعاری و رو به سرمدی پیچهای خطرناک جاده شمال را یادآور میشود و از او درخواست میکند تا گوش مالی کوچکی به افضلیها بدهد. در واقع این رویکرد در نقطه مقابل عافیتطلبی و مصلحتگرایی است که از مهراب در قسمت ابتدایی و در مواجهه با موضوع قیاسی مشاهده کرده بودیم.
بدین ترتیب شخصیت مهراب با این پیچ و تابهایی که در رویکردها و موضعگیریهایش از خود بروز میدهد در یک همسانی با کهن الگوی آپولو از منظر روحیه داد و ستدی و برنامهریزی برای حذف رقبا قرار میگیرد.
در یک جمعبندی کلی میتوان شخصیت دایی مهراب را در حصار حرکتی سینوسی میان باورهای اخلاقی سنتی و رفتارهای شبه مدرن تحلیل کرد.
تماشای آنلاین سریال خسوف در نماوا