پس از بیست و پنج سال فعالیت هنری، هنوز هم تماشای بازی متفاوت هیو جکمن در فیلمی جدید، هیجان‌انگیز است. سال گذشته جکمن در فیلم درام سیاسی مینیمالیستی «رقیب پیشتاز»، شخصیتی قوی و مغرور را به نمایش گذاشت. امسال جکمن با بازی متفاوتی در درامی دقیق در مورد فساد اداری به نام آموزش بد Bad Education، که در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو اکران شد، به پرده سینما برگشته است.
این فیلم درام با موضوع رسوایی در نظام آموزشی لانگ آیلند، باعث شده که جکمن جنبه‌های دیگری از بازی خود را به نمایش بگذارد. ماجرای دزدی مدیر بخش مدارس رزلین، فرانک تاسون (که میلیون‌ها دلار دزدی کرده بود) در مقایسه با فساد‌های مالی در آمریکا، موضوع جزیی به نظر می‌رسد. با این‌حال این عمل او جنجال‌های زیادی را برانگیخت. نمایش صادقانه و باورپذیر این شخصیت ملزم تحقیقی کامل در مورد آن بود که جکمن مثل همیشه با تعهد مثال‌زدنیش از عهده این کار برآمد.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم فقط رحمت Just Mercy – درام قضایی با بازی مایکل بی. جوردن

با این‌که تاسون، که زمانی بسیار محبوبیت داشت، به ظاهر خود، کت و شلوار رسمی و گران‌قیمتش و موهای مرتبش بسیار می‌نازید اما هیچ‌چیز مطلوبی در مورد این شخصیت وجود نداشت.
یک بازیگر بی‌تجربه‌تر ممکن بود ذات شرور این شخصیت را کاملا واضح و با بیان نیت‌های واقعی تاسون (او قسم می‌خورد که واقعا به بچه‌ها اهمیت می‌داده است)، بازی کند. اما بازیگری با تجربه جکمن ذات شخصیت را نمایش می‌دهد، او دقیقا مطابق آن‌چه تاسون باور داشته، بازی می‌کند، به همین دلیل تماشای سقوط این شخصیت بسیار جالب‌تر شده است. جکمن با بازی خود، احساس دلسوزی و همدلی با این شخصیت را در مخاطب برمی‌انگیزد و مخاطب را با اتفاقات داستان همراه می‌کند. ما هم مانند شخصیت‌های داستان، از اتفاقات آن درس می‌گیریم.

آموزش بد

آموزش بد Bad Education آرام آرام ذات اصلی خود را نمایان می‌کند، اول مخاطب را با دنیای تاسون آشنا می‌کند. او را می‌بینیم که با مسئولین مدرسه ملاقات می‌کند، به دانش‌آموزان توصیه‌های انگیزشی می‌کند (همه دانش‌آموزان را به اسم می‌شناسد)، و با همکار خود، پم گلوکین (با بازی بسیار زیبای الیسون جنی) شوخی می‌کند. دنیای آموزش بد Bad Education با وجود تاسون، کوچک و معمولی است. با این‌حال داستان آرام آرام شکل می‌گیرد تا به فاجعه بزرگ می‌رسیم، مثالی مناسب برای قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.
این فیلم مثال خوبی برای نشان دادن این است که یک جرم چطور شکل می‌گیرد. «آموزش بد» جذابیت خود را مدیون فیلم‌نامه ظریف و دقیق مایک ماکوسکی و کارگردانی کوری فینلی است. خود فینلی نیز شخصیت جالبی دارد. او فیلم‌نامه نویسی است که به کارگردانی رو آورد و اولین ساخته او، Thoroughbreds در جشنواره ساندنس سال ۲۰۱۷ اکران شد. Thoroughbreds که فیلمی عجیب و با سبکی خاص بود، از شروع کار هنرمندی خاص خبر می‌داد و حالا با آموزش بد Bad Education، فینلی به همه انتظارات پاسخ داده است.
فینلی تمام زرق‌وبرق و سروصدای Thoroughbreds را کنار گذاشته است و با هوشمندی فیلمی را متناسب با فیلم‌نامه فوق‌العاده‌ای که در دست داشته، ساخته است. فینلی نوعی از ترس و در کنار آن اتفاقات عادی روزمره را در فیلم خود به نمایش گذاشته است که صحتی به داستان آن داده است. آموزش بد Bad Education یک فیلم‌سازی با‌حوصله به همراه طراحی دقیق اما بدون زرق‌وبرق اضافی است. فینلی با آزاد گذاشتن بازیگرانش، به فیلم‌نامه احترام گذاشته است، او تنها با اضافه کردن جنبه هنری خود به بازی بازیگران، به جای دادن دستورالعمل، آن‌ها را در مسیر درست هدایت کرده است.

آموزش بد

دوست دارم در این‌جا به نقطه اوج فیلم‌نامه «آموزش بد» بپردازم، پس اگر با داستان آن آشنایی ندارید و می‌خواهید بدون داشتن پیش‌زمینه‌ آن را ببینید، این قسمت را نخوانید.
همانطور که فیلم تصویر تاسون و دروغ‌هایش را برای ما کامل می‌کند، کم‌کم به این نتیجه می‌رسیم که این مرد چه زندگی پر از مخفی‌کاری داشته است. مخصوصا وقتی می‌فهمیم که تاسون همجنس‌گراست و این قسمت از زندگیش را از همه مخفی نگه داشته است. و به نظرم درد این مخفی نگه داشتن را می‌توان در چشمان جکمن دید. اما فکر نمی‌کنم این درد به خاطر همجنس‌گرا بودن او باشد، بلکه به این دلیل است که تاسون به انجام دادن کارهای یواشکی و مخفی از همه، برای حفظ ظاهر خود، اعتیاد پیدا کرده است.
جکمن و فینلی تصویری واضح از تاسون به نمایش می‌گذارند، او یک آدم متقلب و دروغگوست، اما درد او نیز واقعی است. آموزش بد Bad Education (که از نظر من عنوان خوبی برای این فیلم نیست) تصویری دقیق از خواسته‌های سیری ناپذیر، از این حقیقت که تلاش برای رسیدن به چیزهای جدید معمولا ذاتی‌تر و انسانی‌تر از تلاش برای حفظ چیزهایی که داریم است، را به نمایش می‌گذارد. از این‌که آموزش بد Bad Education به این داستان کوچک ناراحت‌کننده پرداخته است، خوشحالم. فیلم، ناامیدی و حس استیصال فرانک تانوس را مانند یک گلوله برف در حال بزرگ شدن نشان می‌دهد، که کم‌کم رشد می‌کند و او را در خود دفن می‌کند. شاید هم او از همان ابتدا در استیصال خود غرق بود، اما مردم تا وقتی که او سراغ پول‌هایشان نرفته بود، متوجه این موضوع نشده بودند.
این مطلب از نوشته ریچارد لاوسون در سایت Vanity Fair گرفته شده است.

quote color=”#000000″ bgcolor=”#dd0000″]کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.[/quote]