مجله نماوا، گلاره محمدی

قهوه‌خانه‌های قدیمی، کافی‌شاپ‌های سربسته و کافه‌های شهری مکان‌هایی‌اند که در فضای شهری امروز بیش از پیش خودنمایی می‌کنند. پذیرایی با انواع خوراکی‌های ایرانی و فرنگی، دمنوش‌ها و نوشیدنی‌های گرم و سرد و تنوع در شکل ارائه آنها  در کنار اتمسفر خاص هریک از این مکان‌ها، باعث شده که کافه‌ها هویت شهری را که در آن زندگی می‌کنیم دگرگون کنند. در این میان، کافه‌های شهری نسبت به انواع دیگر کافه‌ها در ارتباط پویایی با فضای شهری قرار دارند و در آنها حضور مهمانان، معمولاً محدود به فضای داخلی نیست. این کافه‌ها به همین دلیل، از ابعاد مختلف بر فضای شهری تاثیر می‌گذارند و پیوند آنها با فضای شهری، کیفیتی خاص و اهمیت بیشتری به آنها بخشیده و تعریف مخاطبان و مشتریان‌شان با آنها به نوعی تعامل شهروندان و مکان‌های شهری را شکل می‌دهد.

همچنین کافه‌ها توان قابل توجهی در تقویت بعد اجتماعی فضاهای شهری دارند و محیط مناسبی برای حضور مردم در کنار یکدیگر به شمار می‌روند. اغلب پاتوق‌های مدرن شهرهای ایران، در حال تغییر از شکل کافی‌شاپ‌های بسته به کافه‌های شهری هستند، که این فضاها، امکان تعامل اجتماعی و تقویت حس شهر را دوچندان می‌کند. فضایی که بتواند در بعد بصری بر زیبایی و غنای احساسی فضای شهری بیفزاید، دارای نقش موثری در ایجاد حس تعلق به شهر و تشویق به جمع‌گرایی در مردم باشد و تمایل مردم را به تعامل اجتماعی و حضوردر کنار یکدیگر افزایش دهد.

از همین روست که در فیلم‌ها و سریال‌های دو دهه اخیر کافه‌ها، خصوصاً کافه‌های شهری، جزئی لاینفک از فضای دراماتیک داستان بوده و نقشی کلیدی در مناسبات میان شخصیت‌ها ایفا می‌کند. نمونه اخیر این حضور که نمونه‌ای درخشان و موفق نیز هست نقش کافه مهتاب در سریال خسوف است. این کافه در کنار اینکه عملکرد روتین خود یعنی فراهم آوردن امکانی برای استراحت، دیدارهای کاری و دوستانه را  دارد، از سوی دیگر به خاطر حضور مهتاب و مشتری‌های ثابتش به نوعی پاتوق یا خانه دوم شخصیت‌های جوان داستان شده است. مهتاب به خاطر اختلاف سنی کمی که با کاراکترهای حاضر در کافه‌اش دارد و نیز به دلیل گذشته‌ای که از سر گذرانده و با آن کنار آمده است(حداقل اینطور وانمود می‌کند) بهترین مشاور برای آنان است. محیط کافه‌اش به شکلی صمیمانه است که مخاطب نیز زمانی که روایت در آن مکان به نمایش در می‌آید با حال و هوای شخصیت‌های داستان احساس نزدیکی می کند. در مقابل «کافه گالری میم» قرار دارد که می‌خواهد فضایی برای تعامل دانشجویان و هنرمندان باشد، به ظاهر مدرن‌تر و امروزی‌تر از کافه مهتاب است و بنا دارد در دو طبقه مجزا ایونت‌ها و مراسم گوناگون هنری – معماری را میزبانی کند. اما آنچه در طول داستان و با پیشرفت قصه می‌بینیم ناکامی آتیه در به ثمر رساندن ایده‌آل ها و آرزوهایش و در نهایت تبدیل مکان کافه گالری به یک کیترینگ (محل تهیه و توزیع غذا) است. اینجاست که نقش آن مکان که روزی نماد شور و شوق و زندگی بود و عشقی نوپا در آن شکل گرفت، پررنگ می‌شود و به ثمر ننشستن و سرانجام غم‌انگیزش به شخصیت‌های موثر در شکل‌گیری آن پیوند می‌خورد. کافیست کمی به جزئیاتِ اتفاقاتی که در روند شکل‌گیری کافه گالری مشاهده می‌کنیم دقیق شویم؛ مالکیت کافه گالری (غزنوی) و مشکلاتش با آرمان (برادر آتیه)، شکستن کتری (نمادی از حضور محراب و تبعاتش)، شکستن شیشه کافه گالری در روز افتتاحیه و … همه و همه در ناخودآگاه مخاطب این موضوع را برجسته می‌سازد که بستر روایت آبستن وقایعی است که سرنوشت کاراکترها را دستخوش تغییر خواهد ساخت.

سریال خسوف

انتخاب هوشمندانه اسامی کافه‌ها

انتخاب نام کافه‌ها هم به گمانم فکر شده و هماهنگ با منطق روایی داستان و فراز و فرودهای آن است؛ کافه مهتاب به‌عنوان مکانی گرم، صمیمی و نمونه کاملی برای پناه بردن به آن از خلال مشکلات ریز و درشتی که شخصیت‌ها با آن مواجه‌اند، کافه گالری میم که قرار بود مکانی رویایی و ایده‌آل برای گردانندگان و مخاطبانش باشد، ولی با سرانجامی تلخ و غمگین به ثمر ننشست و کافه رستوران لانه گرگ که به وضوح از تغییر لحن داستان، برملا شدن نیت‌ها و درونیات هریک از شخصیت‌ها و حس و حال انتقام‌جویی خبر می‌دهد.

ابعاد بصری و زیبایی شناسی هریک از این سه مکان هویت مجزا و کارکرد ویژه خود را به تصویر می‌کشد و جالب اینجاست که طراح صحنه برای نمایش ویژگی‌های منحصربه فرد هریک از کافه‌ها به اِلِمان‌هایی ظریف اما سرشار از مفهوم بسنده کرده است؛ پشت دری‌های ساده و توری کافه مهتاب که حس خانه‌ای گرم را به بیننده منتقل می‌کند، تابلوی سیاه و سفید دریای متلاطم در کافه گالری (هدیه امیر به آتیه) که حکایت از افت و خیزهای زندگی آتیه و امیر دارد و خط قرمزی که روی حروف X بر دیوار کافه رستوران لانه گرگ نقش بسته، التهاب فضای داستان را دوچندان می‌کند.

حال باید منتظر ماند و دید آنچه که از ابتدا تا آخرین قسمت پخش شده (قسمت ۲۶) به نمایش درآمده و مخاطب را با این تعاریف همراه ساخته تا انتهای داستان و در چهار قسمت پایانی باقی مانده، چه سرنوشتی پیدا می‌کنند. آیا کافه مهتاب دوبار می‌تواند پذیرای جمع قدیمی و صمیمی مشتریان خاص خودش باشد یا لانه گرگ برای تسویه حساب‌های شخصی کاراکترها انتخاب خواهد شد؟

تماشای آنلاین سریال خسوف در نماوا