مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

میشل یئو هرگز روزی را فراموش نمی‌کند که دنیل کوان و دنیل شاینرت – دو فیلمساز همکار معروف به دنیل‌ها – در صحنه فیلمبرداری کمدی-‌درام-اکشن-علمی تخیلی «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» (Everything Everywhere All at Once) ذهن او را به هم ریختند.

ماه‌های ابتدایی سال ۲۰۲۰ بود، درست قبل از قرنطینه کووید ۱۹ و یئو در یک ساختمان اداری متروکه در سیمی ولی، کالیفرنیا در حال بازی در یک سکانس مبارزه با اندی و برایان لی، دو بدلکار بود که با تماشای او در فیلم‌های رزمی کلاسیک بزرگ شدند. در آن صحنه، اِوِلین وانگ، شخصیت یئو در فیلم، از مهارت‌های نویافته خود – و یک کیبورد قدیمی قابل اعتماد – برای مبارزه با مردی با دو لوله فلزی در دست، استفاده می‌کند، اما وقتی فناوری مورد استفاده برای «پرش به جهان‌های موازی»، یا ارتباط با همتایان آن‌ها در آن جهان‌ها دچار نقص می‌شود، اِولین و حریف ناشناس او توانایی‌های خود برای مبارزه را از دست می‌دهند که به صحنه‌ای می‌انجامد که در آن از کمدی بزن‌بکوب و فیزیکی و البته یک شیوه عجیب و غریب برای پس گرفتن قدرت مبارزه استفاده می‌شود.

«همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»

یئو با خنده‌ای از ته دل می‌گوید: «آن صحنه من را نابود کرد. فقط روی زمین ولو شدم، به بالای سرم نگاه کردم و گفتم، “دنیل‌ها من را به چه کارهایی وا‌دار کرده‌اند؟!” دوران کاری من به چه روزی افتاده است؟!” دیوانه‌وار بود. کمی طول کشید تا از زمین بلند شوم. دنیل‌ها گفتند، “میشل. حالت خوب است؟” گفتم، “فقط بگذارید تنها باشم. دیگر نمی‌دانم باید چه کار کنم.”»

این فکری بود که هنگام فیلمبرداری دومین فیلم بلند سینمایی دنیل‌ها، دائم ذهن یئو ۵۹ ساله را آزار می‌داد. «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» یک تهاجم حداکثری به ذهن و حواس درباره یک زن آمریکایی چینی‌تبار با بازی یئو است که با همسر و دخترش یک خشک‌شویی را اداره می‌کند، درحالی‌که کسب و کار شکست‌خورده‌ او در حال حسابرسی است؛ در همین حال روابط خانوادگی او نیز در حال از هم پاشیدن است. اِولین یک نقش اصلی است که یئو، یکی معروف‌ترین بازیگران زن آسیایی سه دهه اخیر، ندانسته در بیشتر دوران کاری خود برای ایفای آن آماده می‌شد، نقشی که به او اجازه داد تبحر کامل خود را به‌عنوان یک هنرمند به نمایش بگذارد.

بااین‌حال، یئو هرگز برای بازیگر شدن برنامه‌ریزی نکرده بود؛ او در ۱۵ سالگی از زادگاهش مالزی به لندن رفت و بعداً در آکادمی سلطنتی رقص آموزش دید، با این آرزو که یک روز استودیوی رقص خود را باز کند، اما یک آسیب‌دیدگی کمر، به‌سرعت آن برنامه‌ها را نقش بر آب و او را مجبور کرد برای اولین بار در زندگی‌اش آموزه‌های خود را در مسیر دیگری به کار ببرد و حول محور دیگری بچرخد.

میشل یئو در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
میشل یئو

در اوایل دهه ۱۹۸۰، یک دوست خوب، یئو را – که در ۱۹۸۳ عنوان دختر شایسته مالزی را به دست آورد – برای بازی مقابل جکی چان در یک آگهی تبلیغاتی تلویزیونی برای ساعت مچی توصیه کرد. متعاقباً دی اند بی فیلمز، یک شرکت تولیدی نوپا در هنگ کنگ، به یئو پیشنهاد قرارداد بازی در یک فیلم را داد. او در ۱۹۸۴ در اولین نقش‌آفرینی حرفه‌ای خود در «جغد در برابر بامبو» مقابل دوربین رفت که یک فیلم کمدی هنگ کنگی با بازی سامو هونگ و جرج لم در نقش‌های اصلی بود، فیلمی که او به قول خودش در آن نقش «دوشیزه مضطرب» را بازی کرد، اما وقتی سر صحنه، نبرد تن‌به‌تن همبازی‌هایش را دید، به‌سرعت متوجه شد سکانس‌های مبارزه با سال‌ها آموزش او به‌عنوان یک رقصنده همخوانی دارد. او توضیح می‌دهد: «چون همه‌چیز طراحی شده بود، ضمن این که انگار یک موزیکال بزرگ – البته بدون آواز – در مقابل من آشکار می‌شد.»

و درحالی‌که صنعت فیلم هنگ کنگ تحت سلطه چهره‌هایی مانند هونگ، چان و جت لی بود، یئو از تهیه‌کنندگان فیلم دوم خود، کمدی دونفری زنانه «بله، خانم» (۱۹۸۵) پرسید که امکانش هست او نیز در صحنه‌های رزمی فیلم بازی کند. یئو نه زبان ماندارین را بلد بود، نه می‌دانست چطور زبان کانتونی را بخواند یا حرف بزند. او به یاد می‌آورد: «بنابراین فکر کردم، “خوب، شاید بتوانم هم‌زمان با یادگرفتن چیزهای دیگر، برای مدتی پشت بعضی کارهای فیزیکی پنهان شوم.» تهیه‌کنندگان فیلم که چیزی برای از دست دادن نداشتند موافقت کردند و یئو خود را وقف یادگیری نحوه انجام بدلکاری‌های خودش کرد، بخصوص مشت‌هایی که بخش زیادی از دوران کاری او را تعریف کرده است.

 میشل یئو،  جیمی لی کرتیس، که هوی کوان  در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
میشل یئو، جیمی لی کرتیس، که هوی کوان

یئو پس از چهار سال وقفه در ۱۹۹۲ با همراهی چان با فیلم اکشن کلاسیک «ابرپلیس» بازگشتی موفقیت‌آمیز به سینما داشت. او در آن فیلم دو مورد از مرگبارترین بدل‌کاری‌های دوران کاری خود را انجام داد: پرش از یک ون روی یک اتومبیل کروکی در حال حرکت و موتورسواری به سمت یک قطار در حال حرکت. بااین‌حال، چند سال بعد، او خیلی خوش‌شانس نبود. یئو هنگام فیلمبرداری «زن بدلکار» (۱۹۹۶)، پس از برآورد اشتباه در یک پرش ۱۸ فوتی از یک پل روی یک کامیون در حال حرکت، از ناحیه دنده‌ و مهره‌های پشت به‌شدت آسیب‌ دید و در بیمارستان بستری شد، به‌طوری‌که ناچار شد یک بار دیگر از دنیای بازیگری فاصله بگیرد. شایعه است کوئنتین تارانتینو کسی بود که با یئو حرف زد و او را از افسردگی وجودی بیرون آورد. در ۲۵ سال گذشته، یئو با مجموعه‌ای از نقش‌های به‌یادماندنی در سینما و تلویزیون، یک مأمور مخفی چینی و دختر «باند» («فردا هرگز نمی‌میرد»)، یک جنگجوی بالرین‌وار مرموز و شمشیرزن («ببر خیزان، اژدهای پنهان»)، یک معشوقه باوقار ژاپنی («خاطرات یک گیشا»)، یک سیاستمدار برمه‌ای که شکوه خود را از دست داده است («بانو»)، یک کاپیتان ناوگان ستاره‌ای و امپراتور بی‌رحم («پیشتازان فضا: دیسکاوری») و یک مادر سلطه‌جو و سرسخت، مقید به وظیفه و خانواده («آسیایی‌های خرپول»)، بی‌وقفه وجهه بین‌المللی خود را بیشتر کرده است.

استفانی هسو در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
استفانی هسو

در جریان تور مطبوعاتی «آسیایی‌های خرپول» در تابستان ۲۰۱۸ بود که از بازیگر نامدار خواستند با دنیل‌ها ملاقات کند، سینماگرانی که یئو چون بهترین نقش عمرش را به او داده‌اند، با عشق به آن‌ها لقب «نوابغ اهریمنی» داده است. یئو که در سال‌های اخیر نقش مکمل مادر یا خاله را بازی کرده است (فقط فعلاً از او نخواهید نقش یک مادربزرگ را بازی کند.)، به‌عنوان کسی که به قول خودش همیشه با روی خوش فیلمنامه‌های کارگردانان جوان با صداهای متمایز را پذیرفته، می‌گوید مدت‌ها بود فیلمنامه‌ای مثل «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» نخوانده بود، چه برسد به یک نقش اصلی که مشخصاً برای او نوشته شده بود. یئو به شوخی می‌گوید: «وقتی فیلمنامه را خواندم، فکر کردم، “خوب، یا این دو قطعاً دیوانه هستند، یا اینجا خبرهایی هست.”»

اما او قبل از دیدار با دنیل‌ها، اولین فیلم بلند سینمایی آن‌ها «مرد چاقو سوئیسی» را دید که در آن پل دانو نقش مردی را بازی می‌کند که پس از گم‌شدن در یک جزیره با جسد یک مرد (دنیل رادکلیف) پیوند دوستی برقرار می‌کند. یئو می‌گوید: «به خودم گفتم، “خوب، فکر می‌کنم شاید حالا کمی شیوه کاری این دو نفر را درک می‌کنم.”»

 میشل یئو، جیمی لی کرتیس در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
میشل یئو، جیمی لی کرتیس

او ادامه می‌دهد: «وقتی در بورلی ویلشر آن دو را دیدم توانستم گرما، اشتیاق، تیزهوشی و بینش آن‌ها ازآنچه برای رسیدن به آن تلاش می‌کردند، حس کنم و من عاشق یک چالش هستم.» اما یئو فقط یک نکته داشت: قهرمان داستان نمی‌توانست میشل نام داشته باشد. او می‌گوید اِولین یک زن مهاجر آسیایی بسیار معمولی و پا به سن گذاشته است و این داستان، صدای مادران، خاله‌ها و مادربزرگ‌هایی است که داستان‌های آن‌ها اغلب نادیده گرفته می‌شود و نمی‌خواهند در تعقیب رؤیای آمریکایی خانواده‌هایشان تن به تغییر بدهند.

یئو می‌گوید: «نخستین بار بود داستان یک زن مهاجر آسیایی را می‌خواندم که ابرقهرمان یک فیلم است. اِولین وانگ شایستگی آن را دارد که صدایش شنیده شود، به حرف‌های او گوش دهند، آن هم از با داستانی که باید بگوید و آدم‌هایی که در دنیای خود آن‌ها را دوست دارد. نکته دیگری که من را هیجان‌زده کرد این بود که فیلم ژانرهای مختلف را در برمی‌گیرد و تنها راهی که سازندگان واقعاً می‌توانند ایده خود را پیش ببرند، استفاده از ژانر علمی تخیلی است؛ بنابراین مثل این است که تقریباً پنج ژانر سینمایی در یک فیلم به کار رفته است. من باید کمدی، کمدی فیزیکی، درام، رمانس کار می‌کردم؛ این یک داستان عاشقانه است.»

و درحالی‌که «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» به دلیل فراوانی چند جهان بودن‌ خود، توجه زیادی را به خود جلب کرده است (یئو نقش‌های یک جنگجوی ووشیا، یک سرآشپز هیباچی، یک خواننده اپرا، یک سنگ، یک لزبین با انگشتانی به شکل هات داگ، یک ستاره سینما معروف در سطح بین‌المللی و چند نقش دیگر را بازی می‌کند)، یئو می‌گوید داستان در دل خود، مضامین ازخودگذشتگی و ضربه روحی و روانی بین نسلی را که وجه مشترک بسیاری از خانواده‌های آسیایی است، برجسته می‌کند.

 میشل یئو، که هوی کوان، استفانی هسو در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
میشل یئو، که هوی کوان، استفانی هسو

درمورد اِولین، او برخلاف میل پدرش (جیمز هونگ)، با همسرش ویموند (که هوی کوان) به آمریکا مهاجرت کرد؛ و حالا خودش می‌کوشد با دختر سرکش خود جوی (استفانی هسو) که آشکارا دگرباش است، ارتباط برقرار کند. اِولین اساساً در هر دو جبهه با شکاف نسلی مواجه است: او نگران است که «وظایف فرزندی و اهمیت احترام به میراث چینی خانواده را به‌درستی به دخترش آموزش نداده» و نمی‌خواهد «پدرش ببیند او شکست خورد و شوهرش به یک تاجر بزرگ، ثروتمند و موفق تبدیل نشد و خشک‌شویی‌ که آن‌ها اداره می‌کنند در حال حسابرسی است.» (مسئول این حسابرسی دیدره بوبیردرا با بازی جیمی لی کرتیس است، یک بازرس اداره خدمات درآمد داخلی که تعهد عمیق او به شغلش، پوششی بر زخم‌های تنهایی اوست.)

یئو می‌گوید تک‌تک شخصیت‌ها به‌قدری خوب نوشته شده‌اند که بینندگان می‌توانند درک کنند از کجا آمده‌اند که تأکیدی بر پیام نهفته فیلم در همدلی و کمک به پر کردن شکاف فرهنگی و نسلی خانواده‌های مهاجر است. «شما در تمام جهان‌های متفاوت این افراد را کشف می‌کنید. آن‌ها تلاش می‌کنند همدیگر را پیدا کنند. همه ما سعی می‌کنیم یک ارتباط انسانی پیدا کنیم که از ما همان افرادی را بسازد که هستیم.»

یئو اضافه می‌کند: «اعضای خانواده وانگ خیلی معمولی هستند، اما بعداً به‌نوعی به ابرقهرمانان تبدیل می‌شوند و من فکر می‌کنم یکی از بهترین چیزهایی که با دیدن فیلم یاد می‌گیریم این است که همه ما در درون خود یک ابرقدرت داریم که “مهربانی” است. به قول ویموند در فیلم، “ما باید از جنگیدن با هم دست برداریم. باید به هم مهربانی نشان دهیم و با هم مهربان باشیم.” این یکی از قوی‌ترین پیام‌های فیلم است که برای تماشاگر طنین‌انداز است چون در تمام این آشفتگی‌ها، شما ناگهان تمام این ارتباطات واقعی را درک می‌کنید، نه‌فقط ارتباطات این خانواده، بلکه ارتباطات خودتان. فکر می‌کنم همه وقتی این فیلم را تماشا می‌کنند، به‌طور جمعی آن را احساس می‌کنند، حس می‌کنند آن را درک می‌کنند.»

میشل یئو در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
میشل یئو

یئو در بیشتر دوران کاری خود یکی از مدافعان اصلی حضور آسیایی‌ها در صنعت فیلم و تلویزیون بوده است، بنابراین تصادفی نیست که او در سه نمونه از پیشگام‌ترین پروژه‌های آسیایی سال‌های اخیر بازی کرده است: «آسیایی‌های خرپول»، «شانگ چی و افسانه ده حلقه» و حالا «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره». درواقع، که هوی کوان، بازیگر نقش همسر اِولین – که بیشتر به خاطر کارش در دو فیلم «احمق‌ها» و «ایندیانا جونز و معبد مرگ» شناخته می‌شود – با دیدن «آسیایی‌های خرپول» ترغیب شد پس از دو دهه کار در پشت دوربین به دنیای بازیگری برگردد. یئو می‌گوید: «کار کردن با “که” فوق‌العاده است، چون او هیجان‌زده و بسیار بامزه است؛ بنابراین وقتی نقش ویموند، شوهر و پدری دوست‌داشتنی را بازی می‌کند، کسی را به تصویر می‌کشد که همیشه به دنبال شادی در زندگی است و بعد اِولین به شوهرش نگاه می‌کند و می‌گوید، “بی‌خیال! جدی باش! کار و کاسبی ما خوب نیست!”»

عشق عمیقی که اِولین و ویموند به اشتراک می‌گذارند – به‌عنوان مادر مسئول و پدر فداکار جوی – برای بسیاری از خانواده‌های آسیایی حسی آشنا دارد، اما اِولین در جهان‌های دیگر ناچار می‌شود به این فکر کند که اگر با ویموند ازدواج نمی‌کرد، زندگی‌اش چگونه می‌شد که این فکر درنهایت آن‌ها را به هم نزدیک می‌کند.

«همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»

یئو در ماه اوت تولد ۶۰ سالگی خود را جشن می‌گیرد، اما هیچ نشانه‌ای از کم کردن سرعت نشان نمی‌دهد. او امسال سه پروژه دیگر برای اکران دارد: سریال «سرآغاز خون»، پیش‌درآمد «ویچر» که در آن نقش یک اِلف با چشمان سبز را بازی می‌کند؛ فیلم فانتزی «مدرسه خیر و شر» به کارگردانی پل فیگ تولید نتفلیکس؛ و اولین دنباله «آواتار» که قرار است در ماه دسامبر اکران شود. او همچنین در چند ماه گذشته در لس آنجلس در حال بازی در سریال «چینی متولد آمریکا» از دیزنی پلاس بود که اقتباسی از رمان گرافیکی تحسین‌شده جین لوئن یانگ است.

میشل یئو در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»
میشل یئو

یئو در این مرحله از دوران کاری خود تا حد زیادی از بازی در نقش شخصیت‌های فاقد هر نوع تفاوت‌ ظریف یا شخصیت‌پردازی اجتناب می‌کند و این رزومه درخشان، او را با بسیاری از هم‌عصرانش متمایز کرده است. درحالی‌که یئو اذعان می‌کند اکثر و نه همه بازیگران نگران کلیشه شدن هستند، با گذشت زمان یاد گرفته این تنها بخشی از حرفه است و احساس می‌کند حالا در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند پروژه‌های خودش را انتخاب کند و با انتخاب‌های خلاقانه، انتظارات مردم از خودش به‌عنوان یک بازیگر را بالاتر ببرد.

او توضیح می‌دهد: «انتخاب کار روی یک پروژه برای من خیلی مهم و بسیار خاص است، چون اگر تصمیم بگیرم ماه‌های متوالی از کسانی که دوستشان دارم و خانواده‌ام، دور باشم، بهتر است این کار را به یک دلیل خیلی خیلی خوب انجام دهم؛ و مسئله مهم برای من افرادی است که با آن‌ها کار می‌کنم، آن‌ها نباید فقط برحسب وظیفه کار کنند. باید علاقه‌مند باشد. باید عاشق کار باشند.»

منبع: ال (مکس گائو)

تماشای فیلم «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» در نماوا