مجله نماوا، علیرضا نراقی

خب بگذارید از اینجا شروع کنیم: جی‌‌‌‌‌‌‌آر قهرمان داستان ما پسری است یازده ساله که تا زمانی که در حدود بیست و دو سالگی از دانشگاه ییل فارغ التحصیل می‌‌‌‌‌‌‌شود هیچ ندارد. او سرگردان در راهِ یافتن شغل و مشکلات جامانده از کودکی به خاطر داشتن پدری بی‌مسئولیت و الکلی که در رادیو جا خوش کرده و به صدایی صرف تقلیل یافته، تلو تلو می‌‌‌‌‌‌‌خورد و نه شغل و ماشینی دارد که به گفته دایی‌‌‌‌‌‌‌اش برای هر مردی ضروری است و نه معشوقی وفادار که بتواند به امید او ادامه دهد و نه حتی یک اسم درست و حسابی معنادار. اسم او از همان کودکی برای او مشکل‌‌‌‌‌‌‌ساز بوده است، چرا که باعث شده در مدرسه او را دچار اختلال هویتی بدانند!

اما به‌جای همه این‌ها او یک دایی باحال دارد که به گفته خودش هر بچه‌‌‌‌‌‌‌ای باید یکی از آن داشته باشد. دایی چارلی به او علم مرد بودن، کتاب‌‌‌‌‌‌‌های خواندنی، امید نویسنده شدن و البته مشاوره‌‌‌‌‌‌‌های به درد بخوری در مورد امور جزئی زندگی چون خواندن، خوردن، نوشیدن، زنان و عشق ورزیدن می‌‌‌‌‌‌‌دهد و برای جی‌‌‌‌‌‌‌آر همین کافی است تا به جایگاهی تزلزل ناپذیر تکیه کند. به قول دایی چارلی همه یا هیچ و در برابر هیچ بزرگ زندگی جی‌‌‌‌‌‌‌آر به عنوان یک کودک، نوجوان و انسانی در آستانه مستقر شدن در جدیت زندگی، دایی چارلی نماد همه چیز است. با اینکه شخصیت اصلی فیلم کافه امیدواری (The Tender Bar) ساخته جورج کلونی در سال ۲۰۲۱ به لحاظ حضور و داستان جی‌‌‌‌‌‌‌آر با بازی تای شرایدن است و فیلم شرح حالی است از زندگی او، اما در واقع شخصیت کنشگر و دراماتیک فیلم، کسی که حتی به شخصیت جی‌‌‌‌‌‌‌آر نور می‌‌‌‌‌‌‌تاباند و او را از یک فاجعه شکست، به مرد جوانی دوست داشتنی و جذاب بدل می‌‌‌‌‌‌‌سازد، دایی چارلی با بازی درخشان و دیده نشده بن افلک است.

نویسنده خود باش

فیلم کافه امیدواری از یک خودزندگینامه پرفروش نوشته روزنامه‌‌‌‌‌‌‌نگار معروف جی‌‌‌‌‌‌‌آر مورینگر که برنده جایزه پولیتزر نیز هست، اقتباس شده است. یک درام زندگینامه‌‌‌‌‌‌‌ای و داستان بزرگ شدن (Coming-of-age story)  که سرشار از لحظات حس‌‌‌‌‌‌‌برانگیز از تجربیات پرفراز و نشیب بلوغ و رشد است. فیلمی که یک زندگی را از لابه‌لای سخت‌‌‌‌‌‌‌ترین لحظات آن و بدون تقلیل تلخی‌‌‌‌‌‌‌ها، به امید پیوند می‌‌‌‌‌‌‌دهد و هر مخاطبی را پس از دیدنش با حسی خوب در فضای خود نگه می‌‌‌‌‌‌‌دارد. با اینکه جورج کلونی در اقتباسی که به نویسندگی فیلمنامه‌‌‌‌‌‌‌نویس ویلیام موناهان انجام داده است از برخی لحظات مهم پریده است و سرنوشت برخی از شخصیت‌‌‌‌‌‌‌ها را رها کرده، اما در نهایت محصول او اثری منسجم است که یک حس واحد و یکپارچه را به مخاطب منتقل می‌کند و کلیت اثر در جایگاهی فراتر از نقص‌هایش جاگیر می‌‌‌‌‌‌‌شود.

در فیلم وقتی جی‌‌‌‌‌‌‌آر به دنبال این است تا رمان بنویسد، همه از جمله مادرش و معشوقه‌‌‌‌‌‌‌اش که کاری جز شکستن قلب او نمی‌شناسد به او می‌‌‌‌‌‌‌گویند که این روزها ناشران به دنبال چاپ شرح‌‌‌‌‌‌‌حال (Memoir) هستند تا رمان و خود زندگی جی‌‌‌‌‌‌‌آر هم ثابت می‌‌‌‌‌‌‌کند که ناشران بیراه فکر نمی‌‌‌‌‌‌‌کنند و به طور ضمنی کلیت فیلم هم در پی تصدیق همین اصل است. زندگی در درونش سرشار از داستان است و شخصیت‌‌‌‌‌‌‌هایی دراماتیک که البته نمونه اعلای آن را جی‌‌‌‌‌‌‌آر داراست، یعنی همان دایی چارلی. پس به همین علت جی‌‌‌‌‌‌‌آر کاری جز این ندارد که خود را روی کاغذ بیاورد. جمله پایانی او مبنی بر اینکه «نویسنده از لحظه‌‌‌‌‌‌‌ای که می‌‌‌‌‌‌‌خواهد نویسنده شود، نویسنده نامیده می‌‌‌‌‌‌‌شود» هم به همین اصل باز می‌گردد. همان اصل طلایی بیان خود از طریق نوشتن و یافتن داستان درون که تنها کلیدی است که از هر سرگردان قلم به دستی، نویسنده می‌‌‌‌‌‌‌سازد. شاید شأن حضور کشیش که چند باری در قطار به طور اتفاقی هم‌‌‌‌‌‌‌راه و هم‌‌‌‌‌‌‌سخن جی‌‌‌‌‌‌‌آر می‌‌‌‌‌‌‌شود هم در همین نکته نهفته است. کشیش از اعترف می‌‌‌‌‌‌‌گوید و علت کشیش شدنش و جی‌‌‌‌‌‌‌آر نیز از زندگی خود می‌‌‌‌‌‌‌گوید، گویی در سلوک معنوی اعتراف، جی‌‌‌‌‌‌‌آر مدام به داستان خود بازمی‌‌‌‌‌‌‌گردد.

فیلم کافه امیدواری

حماسه‌‌‌‌‌‌‌ی شدن

فیلم‌‌‌‌‌‌‌های «داستان بزرگ شدن» دارای وجهی حماسی هستند. در برگرفتن یک زندگی کامل و زمانی طولانی از بودن با تحولاتی بنیادین، شخصیت‌‌‌‌‌‌‌های متعدد و از همه مهمتر آن الهام بخشی و درس‌‌‌‌‌‌‌آموزی زندگی که در بطن این آثار نهفته است، نوعی از کمال را در بر می‌‌‌‌‌‌‌گیرد که در احساس حماسه دخیل است. در همین فیلم کافه امیدواری نیز شاهد این رویکرد هستیم. عناصر سفر و جاده که در فیلم مدام تکرار می‌‌‌‌‌‌‌شوند و سرک کشیدن متعدد شخصیت در موقعیت‌‌‌‌‌‌‌های مختلف و متناقض از خانه شلوغ پدربزرگ، کافه‌‌‌‌‌‌‌ای محقر، خوابگاه، تا خانه و خانواده پرزرق و برق سیدنی معشوق ناماندگار جی‌‌‌‌‌‌‌آر و دفتر پررفت و آمد نیویورک تایمز، گویای همین وجه حماسی داستان بزرگ شدن هستند. نیک که بنگریم اینگونه آثار بازنمای زندگی هر کدام از مخاطبان خود هستند و به همین دلیل شخصیت‌‌‌‌‌‌‌های آن‌ها به یادماندنی و خود آثار اغلب حتی با کیفیت متوسط – مانند همین فیلم- به اثری کالت و رجوع‌پذیر بدل می‌‌‌‌‌‌‌شوند؛ از آن آثاری که دوست دارید بارها ببینید هر چند که می‌‌‌‌‌‌‌دانید مقداری ضعف بدیهی در روند داستان و درام‌پردازی به شکلی واضح و مبرهن وجود دارد.

شمایل‌‌‌‌‌‌‌سازی در چنین اثری یکی از نکات اساسی است. اینجا ساخت شمایلی جذاب از دایی چارلی نکته بسیار مهمی است و بن افلک در ساخت این شمایل بسیار موفق بوده است و حضور او در نقش این حکیم خودآموخته کافه‌‌‌‌‌‌‌ای تبدیل به یکی از شمایل‌‌‌‌‌‌‌های به یادماندنی در یک حماسه ساده و روزمره شده از استقلال و پختگی است.

تماشای فیلم کافه امیدواری در نماوا