مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

حالا که به گذشته نگاه می‌کنیم، سال ۲۰۱۴ واقعاً دورانی متفاوت بود: اوباما رئیس‌جمهور بود، شلوار جین تنگ هنوز مُد بود و سریال کارآگاه حقیقی (True Detective) بدون هیچ نگرانی، جایگاه خود را با تأکید بر مردانگی تثبیت کرد.

سه سال پیش از آن، رایان مورفی با «داستان ترسناک آمریکایی» سریال آنتولوژی را احیا کرده بود، اما این قالب برای رسیدن به اعتبار واقعی به نام معتبر اچ‌بی‌او، ستاره‌های درجه یک سینما و یک ژانر «جدی» مانند جنایی نیاز داشت. نیک پیتزولاتو، خالق «کارآگاه حقیقی» با کنار هم قرار دادن متیو مک‌کانهی و وودی هارلسون در سفری به لوئیزیانا در جنوب آمریکا، بخشی از کلیشه‌های ژانر را ارتقا داد و بخشی دیگر را دست‌نخورده باقی گذاشت – ازجمله حضور زنان در حاشیه،‌ در نقش‌های کوچک همسر یا شرور تا فضا برای تک‌گویی‌های تفرعن‌آمیز و نماهای ریلی چهار دقیقه‌ای باز باشد.

فصل چهارم «کارآگاه حقیقی» با عنوان فرعی «سرزمین شب» به‌شدت از گذشته سریال فاصله می‌گیرد و در عین حال واکنش ضمنی به نواقص آن است. پیتزولاتو پس از یک فصل دوم فاجعه‌بار دوم و یک فصل سوم که بهتر بود، اما دست کم گرفته شد، نقش خود را به‌عنوان گرداننده سریال به‌طور کامل واگذار کرد، هرچند همچنان یکی از تهیه‌کننده اجرایی پروژه است.

جودی فاستر

به‌جای او، ایسا لوپز فیلمساز مکزیکی، کنترل یک معمای قتل تسخیرکننده را در دست می‌گیرد که در شمال آلاسکا اتفاق می‌افتد. (بری جنکینز، کارگردان نیز به‌واسطه شرکت تولیدی پستل به گروه «کارآگاه حقیقی» پیوسته است). لوپز برای فصل جدید رویکردی در پیش گرفت که اولین نمونه در این فرنچایز است: انتخاب دو بازیگر زن برای نقش‌های اصلی، یکی جودی فاستر، اسطوره زنده و دیگری کِیلی ریس، بوکسور و حالا بازیگر.

اما «سرزمین شب» فقط ازنظر جنسیت فرمول «کارآگاه حقیقی» را تغییر نداده است. فصل شش اپیزودی جدید که پخش آن ۱۴ ژانویه ۲۰۲۴ از اچ‌بی‌او آغاز ‌شد، برداشت متفاوتی از مضامین فراطبیعی دارد. درون‌مایه‌ای که در فصل‌‌های گذشته در پس‌زمینه بود، در اینجا به یک مضمون اصلی تبدیل می‌شود.

لیز دَنوِرز با بازی فاستر، رئیس اداره پلیس اِنیس است، شهری خیالی که پدیده واقعی شب قطبی را تجربه می‌کند، جایی که دورترین مناطق زمین در انقلاب زمستانی برای روزها در تاریکی فرو می‌روند. درست پس از آخرین غروب سال، هشت دانشمند در یک ایستگاه تحقیقاتی سِری، انگار دود می‌شوند و به هوا می‌روند. دنورز برای این که بفهمد چه اتفاقی برای آن‌ها افتاد، باید بار دیگر با اِوانجلین ناوارو (ریس) کار کند، همکار سابق خود که سال‌هاست می‌کوشد به راز قتل آنی کوتوک (نیوی پدرسن)، یک ماما محلی پی ببرد. وقتی شواهدی مبنی بر مرتبط بودن این دو پرونده به دست می‌آید، دنورز و ناوارو با بی‌میلی به تجمیع منابع تن می‌دهند.

«سرزمین شب» در ادامه جزئیاتی ارائه می‌کند که انیس را شهری فرسوده نشان می‌دهد، جایی که مدت‌هاست بین جامعه بومی و شرکت معدن به خاطر ریختن آلاینده‌ها در منابع آبی، تنش وجود دارد. دنورز در سطح روابط تعاملی یک مردم‌گریز بدقلق است که دائم با دیگران کلنجار می‌رود، چه یک معلم دبیرستان که با مدیر محلی معدن ازدواج کرده است و چه رئیسی که باعث شد او را به قطب شمال تبعید شود.

تنها همکاران او یک پدر و پسر هستند: هنک (جان هاوکس)، فردی خوش‌نیت، اما دست و پا چلفتی که دلتنگ همسر آینده‌اش است و پرایور (فین بنت)، پدری جوان که تعهد کاری‌اش بین او و همسرش، کِیلا (آنا لمب) اختلاف ایجاد می‌کند. دنورز بیوه است، هرچند هنوز لیا (ایزابلا استار لابلانک)، دختر ناتنی نوجوان و نیمه بومی خود را بزرگ می‌کند، دختری که از یک‌سو برای تخلیه هیجانی و از سوی دیگر کند و کاو میراث خود درگیر اعتراض‌ها به شرکت معدن می‌شود. ما تنها در چند ساعت یک دوره آموزشی فشرده و کوتاه با موضوع شبکه اجتماعیِ به‌شدت بسته انیس می‌گذرانیم، محیطی خفقان‌آور که در تضاد کامل با فضای باز اطراف خود قرار دارد.

بااین‌حال، پیش‌ازاین که رئالیسم سریال به‌آرامی به جریان بیفتد، «سرزمین شب» با یک نُت بسیار ترسناک و طنین‌انداز در کل فصل آغاز می‌شود که تیتراژ آغازین سریال و همراهی ترانه «یک دوست را دفن کن» بیلی آیلیش بر آن صحه می‌گذارد. وقتی یک مأمور تحویل‌ در ایستگاه توقف می‌کند، تنها چیزی که از دانشمندان باقی مانده، زبانِ بریده یک انسان و صحنه‌ای پرسر و صدا از فیلم «روز تعطیلی فریس بیولر» با بازی متیو برودریک است که بی‌وقفه و به‌کرات از تلویزیون پخش می‌شود.

خیلی طول نمی‌کشد که کارکنان همگی مَرد ایستگاه پیدا می‌شوند: برهنه، یخ‌زده و مُرده. جنازه‌ها را رز اَگینو (فیونا شاو)، یک زن عجیب و غریب محلی پیدا می‌کند که مدعی است روح مردی که در گذشته عاشقش بود، او را به سمت اجساد هدایت کرد. (رز می‌گوید: «یک شب کوفتی طولانی است. حتی مرده‌ها هم خسته شده‌اند.») اما نشانه‌هایی روی بدن مردگان است – قرنیه‌های سوخته و پرده‌های گوش پاره شده‌. دانشمندان صرفاً به خاطر سرمازدگی نمردند.

این دو مأمور تحقیق شبیه نسخه امروزی فاکس مولدر و دینا اسکالی در «پرونده‌های مجهول»، واکنشی متفاوت به رویدادها دارند. دنورز اصرار دارد مرگ‌ها حتما «یک توضیح واقعی» دارد، درحالی‌که ناوارو بیشتر به اتفاقات فراطبیعی معتقد است، اما این شکاف معتقد-شکاک یک بُعد نژادی اضافی دارد. ناوارو نیمه بومی است، سوژه شوخی‌های خالی از ظرافت دنورز درباره «حیوان درون» و خرافات دیگر. ضمن این که خواهر او، جولیا (یا نیویانا) بسته به برداشت فردی، با توهم یا الهام دست و پنجه نرم می‌کند.

درنهایت بین فاستر، بازیگری کهنه‌کار که به یکی از پرمحتواترین نقش‌های خود در سال‌های اخیر قدم می‌گذارد و ریس که جدیت مکاشفه‌آمیزش این برداشت را که تازه وارد دنیای بازیگری شده است رد می‌کند، تضاد ارزشمندی به چشم می‌خورد. نقش‌ها و نقش‌آفرینی‌ها مکمل هم هستند و برای اولین بار پس از هارلسون و مک‌کانهی، به «کارآگاه حقیقی» دو نقش اصلی واقعی و مساوی داده شده است.

فیونا شاو

دنورز و ناوارو به هر جا که نگاه می‌کنند، یک مارپیچ سیاه شوم دائم ظاهر می‌شود، یا روی دیوار ترسیم شده یا روی سنگ خراشیده شده است. این نماد، عروسک‌های مرموز و مجسمه‌های چوبی فصول قبلی را تداعی می‎کند، اما این پرسش که چه چیزی را می‌توان یا نمی‌توان کاملاً منطقی توضیح داد، بیش از هر «کارآگاه حقیقی» قبلی محور مرکزی «سرزمین شب» است. هرچند درنهایت مبهم است، اما این ابهام بیشتر شبیه انتخابی تعمدی است تا یک نشانی غلط – انتخابی که با محیط بسیار خاص فصل که چیزی فراتر از صرفاً یک پس‌زمینه جالب توجه است، ارتباط دارد.

به گواه سریال‌هایی نظیر «دره شاد» و «میر از ایست‌تاون»، حالا پلیس زن سرسخت در جامعه کارگری، به‌اندازه عناصر اولین «کارآگاه حقیقی» مضمونی تکرارشونده است. «سرزمین شب» در بازتعریف آنچه سریال می‌تواند باشد، با قرار دادن این مضمون در زمینه‌ای تازه، به کهن‌الگو نیز نیرو می‌بخشد.

جودی فاستر به ریشه‌های خود برمی‌گردد

تقریباً ۳۵ سال پس‌ازآن که جودی فاستر برای بازی در نقش کلاریس استارلینگ، کارآموز اف‌بی‌آی در فیلم «سکوت بره‌ها»، برنده اسکار بهترین بازیگر زن شد، در سریال «کارآگاه حقیقی: سرزمین شب» بار دیگر به شیوه‌های خود برای مواجهه با جرائم بازگشته است.

او در فصل چهارم سریال آنتولوژی تحسین‌شده اچ‌بی‌او نقش لیز دنورز، رئیس پلیس شهر دورافتاده انیس در آلاسکا را مقابل کیلی ریس در نقش اوانجلین ناوارو، افسر پلیس راه بازی می‌کند. این دو با گذشته‌ای پیچیده برای تحقیق درباره ناپدید شدن اسرارآمیز هشت دانشمند در ایستگاه تحقیقاتی سالال گرد هم می‌آیند و همان‌طور که انتظار می‌رود به‌تدریج شبکه‌ای از رازهای تاریک شروع به باز شدن می‌کند.

کیلی ریس

فصل جدید «کارآگاه حقیقی» که فاستر نیز یکی از تهیه‌کنندگان آن است، توجه منتقدان را جلب کرده است. بازیگر ۶۱ ساله برنده دو جایزه اسکار همچنین به‌تازگی حضوری درخشان در فیلم زندگی‌نامه‌ای «نِیاد» درباره دایانا نیاد (آنت بنینگ)، شناگر تاریخ‌ساز داشت که در آن نقش بانی استول، مربی و بهترین دوست نیاد را بازی می‌کند.

حضور فاستر در نقش کلاریس استارلینگ در «سکوت بره‌ها» راه را برای نسلی جدید از کارآگاهان زن روی پرده هموار کرد.

او درباره این که چگونه آن نقش در فرهنگ پاپ تکامل یافت، می‌گوید: «آن موقع متوجه نبودم که کار خاصی انجام می‌دهم. فقط می‌خواستم با قهرمان هم‌سفر شوم و سفر قهرمان کلاسیک فقط برای مردان بود. جنبه انقلابی “سکوت بره‌ها” این‌ بود که فرض ‌کرد سفر قهرمان می‌تواند زنانه باشد. این که در ۳۰ سال گذشته، صداهای مختلف به پرده آمدند فوق‌العاده است – شخصیت‌های اصلی و ضد قهرمانان زن که پیچیده، بغرنج و به‌هم‌ریخته هستند.»

برای فاستر، بازگشت به ژانر ترسناک، وهم‌آور و حل پازل جنایی حس بسیار خوبی داشت. او می‌گوید: «”سکوت بره‌ها” واقعاً فیلم فوق‌العاده‌ای بود. از جهاتی به مادر مادربزرگ فصل چهارم “کارآگاه حقیقی” شباهت دارد. “سکوت بره‌ها” الهام‌بخش “هفت” بود که خودش الهام‌بخش فصل اول “کارآگاه حقیقی” بود که خود الهام‌بخش فصل چهارم “کارآگاه حقیقی” بود؛ پس این زنجیره‌ای کوچک از اتفاقات است. احساس می‌کنم با این نوع داستان یک ارتباط عاطفی مستقیم دارم.»

«کارآگاه حقیقی» به‌طور سنتی سریالی با انرژی و شخصیت‌های مردانه فراوان است. فصل جدید این پویایی را تغییر می‌دهد.

فاستر درباره ابعاد جدید ناشی از تغییر می‌گوید: «این‌ها انسان‌های پیچیده‌تری هستند. ما برای رشد و تکامل فرهنگ به انسان‌های پیچیده‌تری نیاز داریم. فصل اول “کارآگاه حقیقی” شگفت‌آور بود، اما وقتی به آن نگاه می‌کنید، می‌گویید “خدای من، خیلی مردانه است.” سؤال‌های زیادی درباره هویت مردانه و رنج مردانه طرح می‌کند و داستانی ارزشمند می‌گوید، اما ما دوست داشتیم داستانی درباره دنیای زنانه را روایت کنیم؛ بنابراین مسیر متفاوت است. ما به زن‌ستیزی از منظری متفاوت نگاه می‌کنیم، نه از دید یک زن‌ستیز‌.»

کیلی ریس، جودی فاستر

داستان «کارآگاه حقیقی: سرزمین شب» در آلاسکا روی می‌دهد، اما سریال در ایسلند تصویربرداری شد.

فاستر درباره کار در آن شرایط آب و هوایی سخت زمستانی می‌گوید: «وقتی در جایی زندگی می‌کنید که ممکن است مثل یک شاخه درخت بشکنید، غریزه بقا و احساس کوچک بودن در مواجهه با طبیعت ذاتی است. زندگی در مدار قطب شمال واقعاً این ویژگی را دارد. هر لحظه امکان دارد جان خود را از دست بدهید؛ بنابراین زندگی با قدردانی و فروتنی در جریان است. یکی از شخصیت‌های سریال، آلاسکا را پایان دنیا توصیف می‌کند. این جایی است که درزها می‌شکافند و دنیای قدیمی خودش را نشان می‌دهد. وقتی در جایی تا این حد دور زندگی می‌کنید، آسیب‌هایی که انسان‌ها به زمین وارد کرده‌اند خودش را نشان می‌دهد.»

فاستر درباره این که شخصاً به داستان‌های جنایی واقعی علاقه دارد یا خیر، می‌گوید: «من بیشتر به سینما علاقه دارم تا کارهای عجیب و غریب و وحشتناکی که مردم در زندگی واقعی با هم می‌کنند؛ پس در موضع تماشاگر دوست دارم از تاریک‌ترین اذهان عبور کنم. تماشای یک آدم خوب که در این تاریکی هولناک شنا می‌کند و در نور ظاهر می‌شود نکته‌ای شفابخش دارد که بسیار تحول‌آفرین است و به لحاظ ساختار روایی قدمت تپه‌ها را دارد.»

«سرزمین شب» تصاویر دلخراش زیادی دارد. برای بازیگری که در فیلم‌هایی چون «سکوت بره‌ها» بازی کرد، چنین صحنه‌هایی همچنان تأثیرگذار است؟

فاستر می‌گوید: «خنده‌دار است؛ وقتی دارید در کاری بازی می‌کنید و با جلوه‌های ویژه در تعامل هستید، روی شما تأثیری نمی‌گذارد، چون می‌توانید در پشت پرده اسپاگتی را ببینید، اما وقتی جادو روی پرده می‌رود دیدن آن شگفت‌انگیز است. همچنان می‌ترسید و حواستان به پایان داستان نیست. اگر به “سکوت بره‌ها” برگردید تا حد زیادی یک فیلم بدون خون و خونریزی است. واقعاً خشونت زیادی ندارد. درواقع به‌طور غیر مستقیم به خشونت اشاره می‌کند که بدتر است. این نکته‌ای است که فیلم را خیلی ترسناک می‌کند. فکر می‌کنم “سرزمین شب” هم چنین حالتی دارد. واقعاً بیشتر به احساس نگرانی و اضطراب که از قبل برای ما ترسناک است گریز می‌زند.»

کیلی ریس همبازی فاستر در فصل چهارم «کارآگاه حقیقی» یک بازیگر به نسبت آزمایش نشده است. فاستر به به‌عنوان فردی که از نوجوانی وارد دنیای بازیگری شده است، درباره تجربه قرار گرفتن مقابل ریس می‌گوید: «کیلی بازیگر شگفت‌آوری است. او بوکسور قهرمان جهان است؛ بنابراین آن تندخویی و آن حضور کاملاً منظم را با خود به کار آورد. واقعا نمی‌توانید از او چشم بردارید، اما کیلی همچنین خیلی حساس و معنوی و غریزی است و همه این‌ ویژگی‌ها را هم با خود به سریال آورد. ترکیب این موارد تماشایی است. شخصیت ناوارو با بازی او واقعاً خاص است. او سفر مرکزی “کارآگاه حقیقی: سرزمین شب” است. وظیفه من حمایت از آن سفر بود و این که بگذارم صدای بومی مرکزی سریال را شکل دهد.»

فاستر هم در «کارآگاه حقیقی» و نیز در «نیاد»، نقش یکی از دو همراه بسیار متفاوت را بازی می‌کند.

او با مقایسه این مسئله با نقش‌های اصلی فردی خود می‌گوید: «وقتی جوان‌تر بودم، بیشتر دوست داشتم تنهایی سفر کنم. مطمئن نبودم با داشتن یک شریک بازیگری همچنان بتوانم مرکز خودم را پیدا کنم. حالا من ۶۰ سالگی را رد کرده‌ام. بالاخره متوجه شدم این که عضو یک گروه باشی چقدر خوشایند است. نمی‌دانستم بازی در نقش حامی شخصی که سفر مرکزی برای اوست چقدر من را راضی می‌کند.»

منبع: ورایتی، تایم

تماشای سریال کارآگاه حقیقی در نماوا