مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

آنیکا برگشته است. برای کسانی که حساب ‌مجموعه‌های تلویزیونی با بازی نیکولا واکر در نقش اصلی را از دست داده‌اند، سریال آنیکا (Annika) همان است که او در آن نقش بازرس آنیکا اِستِرَندهِد، مسئول واحد قتل‌های دریایی (ام اچ یو) در گلاسکو، اسکاتلند را ایفا می‌کند، جایی که ظاهراً میزان جرم و جنایت در آن به‌اندازه میدسامر در سریال «قتل‌های میدسامر» یا آکسفورد در دو مجموعه «بازرس مورس» و «اِندِور» بالا است.

اولین فصل «آنیکا» که به سبک «فِلیبَگ» از تمهید شکستن دیوار چهارم توسط شخصیت اصلی استفاده می‌کند، در ۲۰۲۱ از شبکه اَلیبای روی آنتن رفت و پخش آن در بی‌بی‌سی وان در اوایل ۲۰۲۳ مخاطبان جدیدی به همراه داشت.

نیکولا واکر

طرفداران سریال مدت زیادی منتظر نماندند و پخش فصل دوم از ۹ اوت امسال در اَلیبای آغاز شد. در پایان فصل اول شاهد بودیم آنیکایِ ربوده‌شده، در آخرین لحظه توسط همکاران خود از صندوق‌عقب یک ماشینِ در حال انفجار جان سالم به در برد و کمی بعد متوجه شدیم پدر دختر نوجوان او، مورگان (سیلوی فورنو)، کسی نیست جز همکارش، گروهبان کارآگاه مایکل مک‌اندروز (جِیمی سایوز).

پی‌رنگ اپیزود اول فصل دوم که مانند فصل قبلی شش اپیزود دارد، شامل یک قتل هولناک می‌شود که با یک تلفن همراه یک‌بارمصرف ضبط شده است؛ مظنون اصلی مسئول یک کشتی تفریحی است که به خاطر فروش مواد مخدر به مسافران اخراج شده است. آنیکا و گروه برای پیدا کردن قاتل تحت فشار قرار دارند و در همین حال، آنیکا تلاش می‌کند رازی را که ۱۶ سال از مایکل پنهان کرده است، با او در میان بگذارد، درحالی‌که می‌داند این کار می‌تواند زندگی و رابطه آن‌ها را برای همیشه تغییر دهد.

گپ زدن‌های آنیکا با دوربین، وقتی به آن‌ عادت کنید، خیلی مزاحم نیستند، اما ممکن است تا حدی مبهم باشد. این تمهید احتمالاً برای پیوند دادن سریال به برنامه رادیویی «آنیکا اِستِرَندهِد» است که بین ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ از رادیو بی‌بی‌سی ۴ پخش می‌شد و واکر در آن نقش یکی از اعضای جوخه قتل اداره پلیس اسلو را بازی می‌کرد. میراث نروژی آنیکا از طریق قصه‌های نوردیک که او در تک‌گویی‌هایش روایت می‌کند، مشخص می‌شود، بااین‌حال به نظر نمی‌رسد برای خیلی از طرفداران سریال جنایی مهم باشد این شخصیت اصالتاً اهل نروژ است یا اهل نانیتون.

نیکولا واکر و جیمی سایوز

شکستن دیوار چهارم به نیک واکر، نویسنده سریال – که هیچ نسبتی با نیکولا ندارد – امکان می‌دهد تأملات درونی آنیکا را بدون نیاز به تکیه ناشیانه به دیالوگ به اشتراک بگذارد، اما این‌طور هم نیست که نیکولا واکر نتواند وضعیت روحی خود را با یک نگاه ساده بیان کند.

بااین‌حال، «آنیکا» چیزی بیشتر از تحمیل اَلَکی‌ جذابِ مخاطب قرار دادن تماشاگر به‌طور مستقیم دارد. بازیگران نقش‌های مکمل مطمئناً خیلی از رده خارج نیستند، ازجمله جِیمی سایوز از سریال «گناه» و اوکوِلی روچ که در حال حاضر نقش اصلی سریال جنایی-ترسناک سادیسمی «گرگ» را بازی می‌کند.

دلیل دیگر برای توصیه کردن این سریال، داستان‌های مجزای هر یک از اپیزودهای آن است، دقیقاً برخلاف سریال «به یاد مانده» با بازی نیکولا واکر در نقش سربازرس کَسی استوارت – که از ۲۰۱۵ تاکنون از آی‌تی‌وی پخش می‌شود و واکر پس از چهار فصل آن را ترک کرد – که یک منحنی کنش طولانی و در مواردی حوصله سر بر را دنبال می‌کند.

اوکوِلی روچ در «آنیکا» نقش گروهبان کارآگاه تایرون کلارک را بازی می‌کند، هرچند مشخص نیست تا چه مدت در سریال حضور دارد – کارآگاه بلندپرواز قصد جدایی از ام اچ یو را دارد و از انتقال به یک واحد دیگر می‌گوید. در همین حال، همکار او، پاسبان کارآگاه بلر فرگوسن (کیتی لیونگ) فاش می‌کند چند ماهه باردار است. در فصل دوم، یک عضو جدید به گروه اضافه می‌شود: پاسبان کارآگاه هارپر وستون با بازی وِرادا سِتو («آندور»، «ضربه متقابل») که از ادینبورگ به تیم ملحق شده است.

از راست به چپ، ورادا ستو، جیمی سایوز، نیکولا واکر، اوکولی روچ و کیتی لیونگ

احساس می‌شود «آنیکا» هنوز جای پای خود را محکم نکرده است. اگر این اتفاق بیفتد، سریال اَلیبای تمام ویژگی‌های لازم را برای یک مجموعه تلویزیونی طولانی شبیه «ورا» دارد، اگر (و این یک «اگر» مهم است) بازیگری پرطرفدار مانند واکر از ادامه حضور در پروژه راضی باشد. نمی‌توان دقیقاً گفت چرا این بازیگر خوب یک سریال پلیسی را با یک سریال پلیسی دیگری عوض کرد؟ شاید می‌خواست منظره را تغییر دهد یا شاید فقط از گپ زدن با دوربین لذت می‌برد.

مادران، پدران و فرزندان

نیکولا واکر فصل دوم «آنیکا» را «انتقال مستقیم» از پایان فصل اول توصیف می‌کند و می‌گوید: «آنیکا در پایان فصل اول در میخانه، رو به دوربین از یک راز قدیمی پرده برمی‌دارد که تماشاگر از شنیدن آن شوکه می‌شود. در شروع فصل جدید، او را می‌بینیم که چند لحظه بعد از همان میخانه بیرون می‌زند، به دوربین نگاه می‌کند و حکایتی را تعریف می‌کند که واقعاً به مشکل خودش در این لحظه اشاره دارد. در اینجا آنیکا در صادقانه‌ترین حالت خود قرار دارد. کل فصل اول طول کشید تا او به نقطه‌ای برسد که متوجه شود همه رازهایش به خانه می‌گردند. حالا او باید با پیامدهای آن کنار بیاید. این یک شیوه واقعاً هوشمندانه برای بازگشت به داستان است.»

جیمی سایوز و اوکولی روچ

واکر می‌گوید «همه خانواده‌ها ازاین‌دست رازها دارند. ما سعی می‌کنیم آن‌ها را باز نکنیم. ما رازهای خود را هر روز به دندان می‌گیریم و جایی پنهان می‌کنیم، اما در این سریال قرار است خیلی از رازهای خانوادگی آنیکا آشکار ‌شود.»

بازیگر ۵۳ ساله لندنی، موضوع اصلی سریال را «مادران، پدران و فرزندان» می‌داند و توضیح می‌دهد: «ما در ادامه فصل جدید، با پدر آنیکا، ماگنوس (اِسوِن هنریکسن) آشنا می‌شویم و او چه نیروی وصف‌ناپذیری است! وقتی با ماگنوس آشنا می‌شوید شخصیت آنیکا خیلی معنادار می‌شود. این یک رابطه پدر و دختریِ خوب نیست. اشتباه بزرگ آن‌ها همراه شدن دوباره با هم است. مورگان، دختر آنیکا فکر می‌کند برای همه آن‌ها خوب است این دو مدتی را با هم بگذرانند. حضور در یک اردو که مورگان تجربه‌ای کاری را در آن می‌گذارند زمینه را فراهم می‌کند. مورگان تصور می‌کند این فرصتی است که مادر و پدربزرگش یک آخر هفته دور هم جمع شوند و همگی خوش بگذرانند، اما البته، دقیقاً این‌ اتفاق نمی‌افتد!»

واکر نکته دوست‌داشتنی سریال «آنیکا» را «رویارویی کَلان و خُرد» می‌داند و توضیح می‌دهد: «در اپیزودی که اشاره کردم، در سطح کلان چیزی هولناک، حماسی و دراماتیک اتفاق می‌افتد، اما در سطح خُرد شما شاهد رابطه بسیار پرفراز و نشیب یک پدر و یک دختر هستید. این سریال ما را زیبا می‌کند – اپرایی و در عین حال واقع‌گرایانه است. سریال به‌خوبی این دو را ترکیب می‌کند. این چیزی است که نیک واکر، نویسنده “آنیکا” به آن علاقه دارد – این که “درام” و “عادی بودن” چگونه همیشه با هم در زندگی ما پیش می‌روند و پهلوی هم هستند.»

نیکولا واکر

او در توضیح رابطه آنیکا با دخترش، مورگان می‌گوید: «آنیکا حالا با یک دختر نوجوان سر و کار دارد. وقتی من و سیلوی (فورنو) نقش این دو را بازی می‌کردیم، نکته کاملاً آشکار این بود که آنیکا چقدر به دخترش نیاز دارد. نکته مهم پدر یا مادر بودن این است که می‌دانید از جایی به بعد باید فرزندان خود را رها کنید، چون آن‌ها هر روز بالغ‌تر می‌شوند، اما نیاز آنیکا به بودن در کنار دخترش، حتی پنهان نیست. او ازنظر احساسی خیلی به دخترش نزدیک است – همیشه بوده است؛ او واقعاً به مورگان متکی است. با هم خیلی راحت هستند. می‌توانید صمیمی بودن آن‌ها را ببینید و من عاشق این هستم که آنیکا یک مادر بالغ نیست.»

آنیکا در فصل جدید همچنان رو به دوربین با تماشاگران درد دل می‌کند، هرچند به گفته واکر این بار لحن کاملاً متفاوت است. او می‌گوید: «آنیکا وقتی تماشاگر را مستقیم خطاب قرار می‌دهد، می‌گوید: “حس می‌کنم من را قضاوت می‌کنید.” آنیکا در فصل اول خیلی بی‌مبالات بود. او در کنار تماشاگر احساس امنیت می‌کرد. تماشاگر کنار او بود و در هر پرونده با او همراهی می‌کرد؛ متوجه بود او درمورد همه‌چیز ازجمله زندگی شخصی‌اش چه احساسی دارد. حالا، در فصل جدید، او از گوشه چشم به شما نگاه می‌کند، نگاهش را از شما می‌دزدد، چون می‌داند و می‌تواند قضاوت شما نسبت به خودش را حس کند. شما از او می‌پرسید: “چرا این کار را کردی؟ پس چرا این حرف را زدی؟”»

کیتی لیونگ

بازی در نقش آنیکا برای واکر سرگرم‌کننده است. او می‌گوید: «آنیکا خوش‌قلب است، کلی عیب و ایراد دارد و در طول مسیر اشتباهات زیادی مرتکب می‌شود، اما متأثر از یک قطب‌نمای اخلاقی بسیار قوی، مصمم است کارهای خوبی انجام دهد. با این که ساختار خیلی مصنوعی است، چون آنیکا دائم دیوار چهارم را می‌شکند، جنبه انسانی او برای من بسیار قابل درک است.»

واکر درباره این که چه چیزی «آنیکا» را از دیگر سریال‌های جنایی متمایز می‌کند، توضیح می‌دهد: «این روزها همه ما به تمهید شکستن دیوار چهارم کاملاً عادت کرده‌ایم. در خیلی جاها این کار فوق‌العاده خوب انجام شده است، اما فکر می‌کنم کار درخشان نیک واکر خلق چیزی است که به‌ظاهر به‌عنوان یک سریال جنایی ارائه می‌شود، اما درواقع تماشاگر را درگیر چیز دیگری می‌کند. نیک در کل سریال خیلی بازیگوش است. این یک سریال جنایی است، اما نه آن‌جور که ما می‌شناسیم.»

او وجه تمایز دیگر «آنیکا» با سایر سریال‌های پلیسی را «خودآگاه بودن» آن می‌داند و می‌گوید: «سریال از علاقه زیاد همه ما به مجموعه‌های جنایی آگاه است؛ اما با آن کلیشه‌های تکرارشونده بازی می‌کند. ما در اینجا از خیلی چیزها که از یک سریال پلیسی انتظار دارید، پرهیز می‌کنیم. “آنیکا” از خیلی جهات خلاف آن انتظارات عمل می‌کند.»

نیکولا واکر و جیمی سایوز

واکر می‌گوید: «این یک سریال درام خیلی مسرت‌بخش است، چون علاقه‌ ندارد نفس تماشاگر را در سینه حبس کند؛ دوست دارد افشاگر باشد. کل پیش‌فرض این است که آنیکا دوست دارد چیزی را فاش کند – شاید خیلی زیاد! او بعضی وقت‌ها بیش‌ازحد دیدگاه‌های خود را با تماشاگر در میان می‌گذارد. او لحظه‌به‌لحظه از شما – بیننده – به‌عنوان تمرین استفاده می‌کند، هم درمورد پرونده‌های جنایی و هم درمورد زندگی خودش؛ بنابراین، رازهایی وجود دارد، اما این اسرار برای مدت طولانی مخفی نمی‌مانند. حالا دیگر معلوم شده است که آنیکا اصلاً نمی‌تواند اسرار خود را پنهان نگه دارد. به همین دلیل است که فکر می‌کنم او را دوست دارم!»

ازاین‌جهت، طرفداران سریال «آنیکا» در فصل دوم نه‌فقط با رازها مواجه می‌شوند، بلکه پویایی روابط، شخصیت‌های جدید و لوکیشن‌های جدید را نیز پیش روی خود دارند.

اما چرا داستان‌های جنایی تا این اندازه محبوبیت دارند؟ واکر دلیل آن را «نحوه درک ما از پیرامون خود و این که چگونه می‌کوشیم برای خود احساس امنیت ایجاد کنیم» می‌داند و توضیح می‌دهد: «دنیا به‌واسطه یک داستان جنایی، بهتر از قبل قابل مدیریت‌ می‌شود. به لحاظ روان‌شناختی، بخشی از ما می‌خواهد دنیا را امن‌تر ببیند. ما سریال‌های جنایی را می‌بینیم، چون با عقل جور درمی‌آیند. یک نفر کار هولناکی می‌کند. بعد آدم‌های خوب، آدم‌های بد را می‌گیرند و دنیا به حالت عادی خود برمی‌گردد. بازگشت به نظم طبیعی یک مفهوم دلگرم‌کننده است.»

نیکولا واکر

درنهایت، واکر امیدوار است مردم چه برداشتی از این فصل «آنیکا» داشته باشند. او می‌گوید: «در مدتی که در این سریال می‌کردم، گاهی اوقات به خودم می‌گفتم: “همه ما اینجا چه کار می‌کنیم؟” من صبح به این زودی در یک دریاچه هستم، درحالی‌که هواپیمای کوچکی را به یک درخت بسته‌اند تا باد آن را نبرد یا در آن هواپیما نشسته‌ام و در ساحل پنج نفر آن را محکم نگه داشته‌اند یا از من می‌خواهند با یک قایق کوچک به‌سرعت سراسر دریاچه را طی کنم، اما همه این‌ کارها با این امید انجام می‌شود که مردم بنشینند و تماشا کنند و لذت ببرند. بعضی وقت‌ها از خودتان می‌پرسید: “اینجا چه هدفی داری؟” و پاسخ همیشه این است: شاد کردن آدم‌ها.»

منبع: آی‌نیوز، د کیلینگ تایمز

تماشای سریال آنیکا در نماوا