مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

وقتی آلیچه رورواکر، نویسنده و کارگردان تصمیم گرفت برای فیلم کوتاه «شاگردان» (Le pupille) که داستان آن در زادگاه او ایتالیا در بحبوحه جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد، گروهی دختر کوچک را برای پر کردن یک مدرسه شبانه‌روزی کاتولیک دور هم جمع کند، از کمی شیطنت بدش نمی‌آمد، اما چیزی که هیچ‌کس نباید سر آن بازی درمی‌آورد، نامه‌ای بود که فیلم ۳۷ دقیقه‌ای او با الهام از آن ساخته شد: ‌مکاتبات السا مورانته، نویسنده معروف، به گوفردو فوفی، منتقد ادبی در روزهای کریسمس درباره یک کیک فوق‌العاده باب میل. برگردان حال و هوای آن نامه‌ها به خلاقیت کارگردان نیاز داشت که حالا مورانته مطمئناً قدردان آن خواهد بود.

رورواکر می‌گوید: «مورانته برای من یک الهه است؛ بنابراین به کلمات او احترام می‌گذارم و فکر ‌کردم بهترین راه برای احترام گذاشتن به کلمات، ساختن یک آهنگ است چون وقتی یک آهنگ می‌سازید، هیچ‌وقت کلمات را تغییر نمی‌دهید.»

این تنها چالشی بود که وقتی آلفونسو کوارون با هدف ساخت یک مجموعه‌ فیلم‌ کوتاه درباره فصل تعطیلات برای دیزنی با رورواکر تماس گرفت، او خود را به آن مقید می‌دانست. هیچ سفارشی جز ارتباط با کریسمس نبود، اما وقتی بلافاصله ایده کیک صورتی در قلب نامه مورانته در ذهن رورواکر نقش بست، داستانی که در سال ۱۹۴۳ روی می‌دهد شروع به باز شدن کرد. داستان یک مدرسه شبانه‌روزی دخترانه تحت هدایت راهبه‌ها، جایی که گروهی از دختران نابالغ در کریسمس خود را با یک کیک «غرق در برکت» می‌بینند.

رورواکر با «شاگردان» که اولین بار در جشنواره فیلم کن روی پرده رفت، احساسات جادویی مرتبط با فیلم‌های کلاسیک با موضوع کریسمس را می‌گیرد و آن‌ها را از دیدگاه منحصربه‌فرد خود می‌گذراند.

کوارون که فیلم را با همراهی کارلو کرستودینا، تهیه‌کننده همیشگی‌ خود تولید کرد، درباره رورواکر می‌گوید: «من اعتقاد دارم آلیچه جالب‌ترین فیلمسازی است که امروز کار می‌کند. او یک صدای منحصربه‌فرد و نگاهی دارد که بشر را در پیچیده‌ترین حالتش به تصویر می‌کشد. او همیشه شخصیت‌هایش را با سخاوت فراوان ترسیم و مرز بین واقعیت و شاعرانگی را محو می‌کند.»

رورواکر امیدوار بود بتواند با محدودیت‌های مربوط به دوره‌ای که داستان در آن روی می‌دهد، کار کند، جلوه‌های تصویری را به همان شکلی که در آن دوره بود دست‌یافتنی کند و داستان را حول نامه‌ شکل بدهد. او این کار را با کمک دوستش، نورینا لیکاردو و گروه موسیقی تجربی سه نفری فنلاندی کلینینگ ویمن، از طریق آهنگ‌هایی که بچه‌ها در فیلم می‌خوانند انجام داد.

نتیجه شگفت‌انگیز این کار مانند باز کردن هدیه‌ها یکی پس از دیگری زیر درخت کریسمس است. «شاگردان» که با دوربین سوپر ۱۶، اما در فرمت ۳۵ میلی‌متری فیلمبرداری شد، قصه‌ای درباره بلوغ با محوریت معصومیت، حرص و فانتزی است. فیلم، شادمانی را در جایی پیدا می‌کند که ترس از خدا همیشگی است. این ترس در قالب یک «راهبه اعظم» (آلبا رورواکر) متجلی می‌شود که در تقابل کامل با جذابیت‌های دخترانی قرار دارد که مسئول مراقبت از آن‌ها است و سرسختی او هم‌زمان با فرارسیدن کریسمس بیشتر خود را نشان می‌دهد.

اگرچه رورواکر همیشه قصد داشت جشن فصل را به تصویر بکشد، اما برای دیدن قانون مشت آهنین راهبه اعظم جهش زیادی لازم نیست، فردی با رویکردی همسو با بنیتو موسولینی که پس از اتحاد با آلمان نازی در جنگ، اعتماد مردم را از دست داده بود، اما با وجود برکناری از سمت نخست‌وزیر در زمستانی که داستان «شاگردان» در آن می‌گذرد، همچنان از سوی هیتلر و دیگران به‌عنوان رهبر ایتالیا به رسمیت شناخته می‌شد.

رورواکر زیرکانه از این پس‌زمینه استفاده می‌کند. در فیلم او شکست تلاش‌های ارتش کشور زمانی خود را نشان می‌دهد که همسران و مادران سربازان در میدان جنگ به مدرسه می‌آیند با این باور که دعای دانش‌آموزان دختر کاتولیک می‌تواند به عزیزانشان کمک کند سالم به خانه بازگردند.

رورواکر می‌گوید: «فکر می‌کنم شاید ما ایتالیایی‌ها تصوری کلیشه‌ای از گذشته داریم و برای شکستن آن، همیشه مهم است از منظر دیگری به گذشته نگاه کنیم و سعی کنیم آن کلیشه‌ها را از تاریخ بیرون بکشیم. منظورم دقیقاً کلیشه‌‌هایی است که مردم را فریب می‌دهد و باعث می‌شود گذشته برگردد. مثلاً اگر می‌توانستیم درد مردم در دوران فاشیسم را به‌خوبی توصیف کنیم، شاید به شکلی عمیق‌تر و بهتر فاشیسم را درک می‌کردیم.»

فیلم‌های رورواکر که شامل «به شادی لاتزارو» و «عجایب»، هر دو برنده جوایز جشنواره کن می‌شود، اغلب کشمکش‌های دنیای واقعی را با جادو یا شیطنت در هم می‌آمیزد. این بار نیز او به‌جای ساختن فیلمی که با صراحت به موذیگری شر اشاره می‌کند، با زیر نظر قرار دادن یک گروه از دختران که وقتی به حال خود رها می‌شوند، از آزادی خود کیف می‌کنند، یک فضای شاد خلق می‌کند.

او می‌گوید: «نیت ما شادابی بود، این که داستانی شاد داشته باشم – و در عین حال جدی. می‌خواستیم شادی را در تصاویر و نوع روایت داستان ببینیم.»

داستان فیلم درنهایت بر سرافینا یکی از کوچک‌ترین دختران کلاس متمرکز می‌شود که برخلاف دیگران که کاملاً مطیع راهبه اعظم هستند، حتی وقتی دستورات او متناقض می‌شود، در برابر او مقاومت می‌کند.

رورواکر نمی‌دانست چه کسی را برای نقش قهرمان بسیار مؤدب فیلم خود انتخاب ‌کند. این گره زمانی باز شد که یک گروه بازیگر غیرحرفه‌ای را به صحنه فیلمبرداری آورد و آنجا بود که درباره بازیگر نقش سرافینا تصمیم گرفت. او می‌گوید: «من واقعاً می‌خواستم فیلمی درباره دختری بسازم که آن‌قدر خوب است که بد می‌شود.»

درنهایت، ملیسا فالاسکونی یکی از شرکت‌کننده‌های کارگاه‌های بازیگری به‌عنوان سرافینا انتخاب شد، بازیگری که به گفته رورواکر، «با شفافیت چشم‌هایش می‌تواند هر چیزی را که می‌بیند منعکس کند و حتی به‌نوعی بازتاب چیزی باشد که ما هستیم.»

رورواکر با خنده و با حالتی که آدم فکر می‌کند شوخی نمی‌کند، می‌گوید: «من همیشه دنبال دخترانی هستم که بعداً نمی‌خواهند بازیگر شوند. فقط می‌خواهند در یک فیلم بازی کنند، آن هم با من. به آن‌ها توضیح می‌دهم خیلی مهم است فقط در یک فیلم بازی کنید، نه‌فقط به این دلیل که بازیگر شوید، بلکه به این خاطر که جور دیگری به فیلم‌ها نگاه ‌کنید، بنابراین این یک تجربه خیلی زیبا برای آن‌هاست. ضمن این که فکر می‌کنم وقتی ما کار می‌کنیم، فیلم مهم‌ترین چیز نیست. مهم‌ترین چیز این است که ما واقعیت زندگی خودمان را به اشتراک می‌گذاریم. این زمان مهمی برای بچه‌ها است. آن را به خاطر می‌سپارند، پس باید اوقات خوبی باشد و با هم دوست شوند. فکر می‌کنم وقتی به این‌ شیوه کار کنیم، فیلم هم می‌تواند خوب باشد.»

آلبا رورواکر

در یکی از صحنه‌های فیلم، راهبه‌ها دهان همه دانش‌آموزان را با صابون می‌شورند. رورواکر می‌دانست این صحنه می‌تواند برای بازیگران حال به هم زن باشد، حتی با این که ماده سفید سر صحنه درواقع شکلات بود. او همچنین می‌دانست که می‌تواند برای نقش راهبه اعظم یک بازیگر شبیه به این شخصیت را بیاورد، اما تصمیم گرفت با همکار دیرینه‌اش – و خواهرش – آلبا رورواکر تماس بگیرد و از او بخواهد نقش را بازی کند.

وقتی از رورواکر سؤال می‌کنیم آیا او با درخواست از آلبا برای بازی در نقش شخصیت منفی نمادین فیلم به چیزی اشاره داشت (هرچند این ظرافتی است که همیشه می‌توان روی خواهرش به‌عنوان یک بازیگر حساب کرد و درواقع آن را به دست آورد)، با لبخندی شیطنت‌آمیز می‌گوید: «این سؤال را می‌پرسید برای این که شما خواهر او نیستید. راهبه اعظم خیلی بدجنس است، اما در نحوه بیان خود خیلی ظریف عمل می‌کند. کسانی که با زبان ایتالیایی آشنایی ندارند، ممکن است متوجه این واقعیت شوند که بیان او خیلی صحیح، خیلی دقیق است که ما را به دوران دیگری بازمی‌گرداند که در آن زبان جور دیگری استفاده می‌شد. در پایان، مسئله نیست که او یک فرد کریه یا پست است. او درواقع سرنوشت این بچه‌ها را در دستان خود دارد، بنابراین خیلی سازنده است. به این فکر می‌کند که کار درست چیست و به‌صورت عملی فکر می‌کند.»

این اجرای باملاحظه ضروری بود چرا که رورواکر در نظر داشت لحن یک داستان بسیار جمعی و در عین حال پیچیده، به لحاظ تداعی دوران غم‌انگیز گذشته ایتالیا را متعادل کند و هرچند «شاگردان» قبل از هر چیز قرار بود یک سرگرمی با حال و هوای جشن فصل باشد، کارگردان نمی‌توانست زیربنای مذهبی آن را نادیده بگیرد.

آلیچه رورواکر و بازیگران فیلم در جشنواره کن

رورواکر با اشاره به زمینه و نه مقطع زمانی داستان «بدن آسمانی»، اولین فیلم بلند داستانی خود در مقام کارگردان، می‌گوید: «آلفونسو از من خواست فیلمی با موضوع کریسمس بسازم، پس باید به دین مربوط می‌شد، چون کریسمس یک جشن مذهبی است، بنابراین نمی‌توان درباره چیز دیگری صحبت کرد. من به هیچ دینی اعتقاد ندارم، اما از کشوری می‌آیم که دین در آن نه‌فقط یک قدرت سیاسی بسیار بزرگ، بلکه یک قدرت معنوی بسیار بزرگ دارد و من همیشه خود را در تضاد با این دو انرژی مذهبی ‌دیده‌ام – سیاست و معنویت. ازیک‌طرف، واقعاً نمی‌توانم کاری را بپذیرم که کلیسای کاتولیک انجام داده است، اما از طرف دیگر، عاشق این هستم که مردم ایمان داشته باشند. شما می‌توانید این تضاد را در همه فیلم‌های من ببینید و این نکته بسیار مهمی است.»

«شاگردان» در شرایطی که فیلمبرداری آن تنها پس ‌از کاهش شیوع کووید امکان‌پذیر شد، ایمان دیرینه خود رورواکر درمورد این که هنر چگونه می‌تواند یک جامعه را گرد هم آورد و یک فضای شادی‌بخش خاص برای تولید ایجاد کند، تقویت کرد.

کارگردان با فیلمبرداری در روستای خود و اطراف آن، از محلی‌ها دعوت کرد در تولید فیلم مشارکت کنند و از این که اولین پروژه استودیویی‌ بزرگ او، نظیر فیلم‌های قبلی‌اش ریشه‌های منطقه‌ای داشت، خوشحال بود. رورواکر به‌طور مشخص به لوچانو ورگارو، یک سازنده سنگ‌قبر در منطقه اشاره می‌کند که با سپردن نقش یک دودکش پاک‌کن که به دنبال دریافت مبلغی از راهبه اعظم است، کمی جاودانگی سینمایی به او پیشنهاد داد.

رورواکر به شوخی، ورگارو را با دیک ون دایک در «مری پاپینز» مقایسه می‌کند و می‌گوید: «لوچانو یک فرد بسیار خاص است و وقتی از او خواستم این نقش را بازی کند، به او گفتم: “می‌توانی تصور کنی دودکش پاک‌کن جدید دیزنی هستی. بعد از کسی که همه ما می‌شناسیم، تو هستی.»

او ادامه می‌دهد: «ما در دوران کووید روی این فیلم کوچک کار کردیم. در آن شرایط بودن در کنار هم و در کنار افرادی که دوستشان داریم و به ما خیلی نزدیک هستند، خیلی زیبا بود. همه‌چیز برای تک‌تک ما خیلی سخت بود. برای همین سعی کردم با دوستان و همسایه‌ها تماس بگیرم تا با آن‌ها کار کنم.»

او ادامه می‌دهد: «به نظر من زیباترین چیز این بود که همه این دخترها دور هم جمع شوند. آن‌ها ناگهان می‌توانستند پس از مدت‌ها با هم باشند.»

رورواکر می‌خواست ژانر یک داستان کریسمس را که به‌طور سنتی با یک درس اخلاقی یا هر درس دیگری به پایان می‌رسد، انتخاب کند و کمی آن را تغییر دهد. در پایان فیلم که در جشنواره فیلم تورنتو نیز نمایش داده ‌شد، نتیجه اخلاقی این داستان دقیقاً مشخص نمی‌شود. او می‌گوید: «این واقعیت را دوست دارم که باورهای اخلاقی داستان ما کمی عجیب است. ازیک‌طرف، یک داستان کریسمس داشتیم و از طرف دیگر، فانتزی و تخیل زیاد – تخیل من و تماشاگر.»

رورواکر در پایان می‌گوید: «من راه‌های متقاطع در یک مدرسه شبانه‌روزی و نزدیک شدن کریسمس به اندیشه‌ها و رفتار دختران یتیمی را تصور کردم که در زمان کمبود و جنگ با چهار راهبه تنها مانده‌اند. این فیلمی درباره تمایلات، خالص و خودخواهانه است؛ درباره آزادی و فداکاری؛ درباره هرج و مرج که می‌تواند در ذهن دختران یک مدرسه شبانه‌روزی سخت‌گیر شکوفا شود. اگرچه دختران مطیع نمی‌توانند آزاد باشند، اما می‌توانند با رقص آزادی دل خود را خوش کنند.»

«شاگردان» ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲ در دیزنی پلاس پخش شد.

منبع: موویبل فست، ونیتی فر

تماشای فیلم «شاگردان» در نماوا