مجله نماوا، رویا فتح‌الله‌زاده

فیلم «ناگهان درخت» به کارگردانی صفی یزدانیان روایت زندگی مردی به ‌نام فرهاد (با بازی پیمان معادی) است که در سن ۵۰ سالگی داستان زندگی‌اش را از دریچه‌ نگاه خود برای روانکاو بازگو می‌کند.

فیلم، اثری زیبا و شاعرانه است که روایتی غیرخطی و در حال رفت و برگشت در زمان‌های گذشته، حال و آینده دارد. یزدانیان پیش از این فیلم تحسین‌شده‌ «در دنیای تو ساعت چند است؟» را کارگردانی کرده است. فضای دو فیلمِ «در دنیای تو ساعت چند است؟» و «ناگهان درخت» شباهت زیادی با یکدیگر دارند، لوکیشن اصلی در هر دو فیلم طبیعت سرسبز و باطراوات شمال کشور است و کاراکترهایشان نیز عجیب و مرموز هستند و به‌لحاظ شخصیتی با کاراکترهای زندگی روزمره، تفاوت‌های آشکاری دارند. همچنین در هر دو فیلم موسیقی درخشان کریستف رضاعی بر غنا و شاعرانگی فیلم‌ها افزوده است. اما فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» ساختاری منسجم‌تر و قصه‌ای جذاب‌تر دارد که شخصیت‌پردازی خوب فیلم با بازی‌های سنجیده، آن را اثری تحسین‌برانگیز کرده است.

فیلم «ناگهان درخت» نیز فیلمی زیبا و تاثیرگذار در نوع خود است. یزدانیان با فیلم «ناگهان درخت» می‌خواهد اثری شخصی، خودبیانگر و تجربی بسازد که بازنمایی از جهان شاعرانه‌ای است که او دوستش دارد. طبیعت زیبای شمال و دریا، لوکیشن‌‌هایی هستند که کارگردان از طریق خلق رویدادها در این جغرافیا می‌کوشد به زیبایی و شاعرانگی جهان فیلمش تاکید بورزد. ویژگی دیگر «ناگهان درخت» بینامتنی بودنش و ارجاعاتش به متون ادبی و سینمایی است که اگر خاصیت روایت غیرخطی و عدم توالی زمانی در فیلم را نیز لحاظ کنیم، می‌توان آن را از نوع سینمای پست مدرن قلمداد کرد. با این وجود به این دلیل که فیلم، راوی دارد و رویدادها از دریچه‌ نگاه فرهاد (با صدای پیمان معادی) بازگو و روایت می‌شوند نمی‌توان فیلم را یک اثر تکثرگرای پست مدرن معرفی کرد.

ویژگی بینامتنی فیلم در ارجاع آن به آثار سینمایی‌ و ادبی‌ای چون «چهارصد ضربه» تروفو، «اشک‌ها و لبخندها»، اشعار لورکا با صدای احمد شاملو نمایان می‌شود که تنها در حد یک ارجاع و یادآوری، دیدن و شنیدن و بیشتر با هدف معرفی شخصیت فرهاد و علاقه‌مندی‌هایش وارد متن فیلم می‌شوند و تعامل و ارتباطی معنادار با کاراکتر فرهاد و زندگی او نمی‌یابند.

فرهاد، شخصیتی مرموز، منزوی، احساساتی، علاقه‌مند به هنر و ادبیات و عاشق‌پیشه است که از سوی دوستان و اطرافیانش درک و فهم نمی‌شود با این‌حال تنها کسی‌ که او را درک می‌کند مادرش(هما) (با بازی زهره عباسی) است. واقعیت این است که رابطه‌ عاشقانه و عاطفی فرهاد با زنان، همیشه رابطه‌ای یک‌سویه به تصویر کشیده شده است. عشق دوران کودکی او (سوزان) دختری منطقی، منفعت‌طلب و قدرت‌طلب بوده که تلاش‌های فرهاد برای جلب توجه سوزان همواره بی‌نتیجه مانده است. در بزرگسالی نیز فرهاد، عشقی یک‌طرفه را نسبت به معشوقش -مهتاب- (با بازی مهناز افشار) دارد. مهتاب، کاراکتری منطقی و تنوع‌طلب به نظر می‌رسد و  بی‌علاقه به مسایلی مانند عشق، ازدواج و خانواده است. مهتاب بیش از آنکه به فرهاد علاقه داشته باشد تحت‌تاثیر اصرارهای فرهاد و هما و احساس مسئولیتی که نسبت به فرهاد دارد به ادامه‌ رابطه عاطفی با او راضی می‌شود. در این میان، تنها فردی که ارتباط عاطفی و عشق و علاقه‌ای دوسویه با فرهاد دارد مادر اوست. بنابراین به بیانی دیگر، فیلم در زیست جهان خود، عشق واقعی و عمیق‌ترین و حقیقی‌ترین محبت را در ارتباط دوسویه‌ی مادر و فرزند، معنا و بازگو می‌کند. 

مادر فرهاد، زنی معقول، آرام، فهمیده و وابسته به پسرش است. یکی از علایق مادر، مرور خاطرات گذشته از طریق عکس‌هاست. برای او هر عکس، هویت و داستان خودش را دارد. زهره عباسی در نقش مادر فرهاد، نقشش را آن‌قدر خوب بازی کرده است که می‌توان او را بهترین بازیگر این فیلم دانست.

«ناگهان درخت» به ظاهر، فیلمی فارغ از هیاهوی روزمرگی و زندگی اجتماعی است. ما سکانس‌هایی از افراد جامعه و جمعیت‌های انسانی را در آن نمی‌بینیم. اما با تامل بیشتر می‌توان پی برد که فیلم تا حدودی برای بیان روایتش از شرایط اجتماعی و سیاسی دوران نیز کمک می‌گیرد. واقعیت این است که هر فیلمی هر قدر هم که شخصی باشد بدون ارتباط دوسویه با جامعه و متنی که در آن روایت می‌شود نمی‌تواند قصه‌اش را به تصویر بکشد. به همین دلیل، بازنمایی مسائل اجتماعی از جمله تنهایی سالمندان و مسئله‌ نگهدای از آنها، ناهمسان‌همسری اجتماعی و فرهنگی در روابط عاطفی و ازدواج، حضور ذهنیت‌های تندرو و مطلق‌انگار در جامعه و جایگاه‌های اجتماعی و سیاسی، فرزندآوری و چالش‌های آن برای همسران، مهاجرت غیرقانونی و تبعات آن در فیلم قابل ذکر است.

تماشای این فیلم در نماوا